به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 39
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    عزیزم منم دوران عقد شرایط مشابه شما رو داشتم . نزدیکای خرید عروسی که انگاری شده بود جنگ . کت و شلوار اون چرا از لباس من گرونتر شد ؟ چرا لوازم آرایش من کم قیمت باشه؟ چرا آپارتمانتون کوچیکه؟قفسه؟خفه اس؟و هزارتا چرای دیگه . حس این به آدم دست میده که توی هوا معلق هستی. نه به همسرت تعلق داری نه به خونوادت. میخوای خوب زندگی کنی اما حرفها و منفی بافی های دیگران مدام مثل مته روی مغز سرته .اما وقتی عروسی کردم خیلی متعادل شد این رفتارا. این زمان فقط و فقط به خوشحالی خودت و همسرت اهمیت بده . دوران عقد دورانیه که هیچ وقت برنمیگرده پس تا میتونی خوش باش.

    شما نهایت تا یکسال دیگه پیش مامانت هستی. الان هرچیزی که پرسید ازت اونجوری جواب بده که دوس داره بشنوه. وقتی از پیش همسرت برمیگردی از احترامهایی که خونواده همسرت بهت گذاشتن بگو و بگو آخه مثلا کدوم مادرشوهری اینجوری با عروسش خوب و صمیمی برخورد میکنه؟ ازشون تعریف کن قبل از اینکه مادرت شروع کنه به موج منفی دادن.

    مطلقا نذار همسرت هیچ چیزی از رفتار مامانت و حرفهاش بشنوه و بفهمه و احترام بینشون رو مدیریت کن و نگه دار. یکم سخته فشار زیادی به آدم میاد اما ارزشش رو داره.

    خلاصه اینکه این یک سال رو سعی کن خوش بگذرونی و هر وقت مادرت خواست باهات صحبت کنه در این موارد بحث رو به قول معروف بپیچونی. اینم که زیاد جلوی چشمشون نباشی و دم دست نباشی تاثیر داره.

    فقط و فقط به رابطه خودت و همسرت فکر کن و خودت رو اونجوری که دوس داری زندگی کنی عادت بده . لزومی نداره بچه ها صد در صد راه زندگی پدر و مادرشون رو ادامه بدن . اونا بزرگتر احترامشون واجبه اما تمامی کارها و رفتارشون الزاما درست نیست. این حرفهاشون از روی دلسوزیشونه . احتمالا شما هم بچه اول هستی که ازدواج میکنی و خونوادت بی تجربه.

    به قول یه بزرگی: چون میگذرد غمی نیست...

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 مهر 93 [ 10:15]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    494
    سطح
    9
    Points: 494, Level: 9
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان خیلی خیلی از کمکتون ممنونم
    راستش این موضوع برای من شده بزرگترین بحران زندگیم
    هر شب که همسرم نیست دارم با مادرم سره یک چیزی بحث میکنم تا میام بحث قبلیو فراموش کنم چیز جدیدی شروع میکنه

    جدیدترین موضوع هم این که ایشون کت شلوار نامزدیش مشکی بوده .. حالا مادر من اصرار دارن باید رنگ دیگه بخره و باید تو عروسی بپوشه که تو عکسا و فیلما دیده بشه که ما براش خریدیم !!
    یا مثلا باید برات همین امسال لوازم آرایش و سشوار و این چیزا بخره ! حق نداری وسایل الانتو ببری خونه خودت و غیره ...
    واقعا دیگه دارم کلافه میشم از دستش
    دیگه طاقتم تموم شده
    وقتی چیزی که میخایم بگیریم یکم گرون باشه میگه نه گرون نخر ! وقتی ارزون میخام بخرم میگه نه ارزون نخر عادت میکنه ...
    واقعا دیگه بریدم نمیدونم چطوری باید باهاش رفتار کنم
    از دخالتهاش خسته شدم .. وقتی با همیم مدام میاد تو اتاق سین جینمون میکنه کجا میخاید برید چیکار میخاید بکنید ؟ کجا رفتید ؟ کجا بودید ؟
    نمیدونم چطور بهش بگم که نمیخام تو زندگیم دخالت کنه
    واقعا خسته شدم نمیدونم چطور بگم دردمو واقعا خسته ام
    مدام داره تهدیدم میکنه که بهم جهاز نمیده برام چیزی نمیخره دیگه ازم راضی نیست و غیره
    بریدم اصلا
    نمیدونم چه کنم

    آقا/خانوم آویژه ممنونم از کمکتون
    من یه دفه که خیلی حالم بد بود تا حدی موضوع رو به همسرم گفتم. البته نگفتم درباره مسایل مادی هست
    گفتم مادرم همیشه از من شاکی میشه که چرا از درسام عقب افتادم . چرا کم کار میکنم . چرا سراغ پایان نامم نمیرم و ....
    (واقعیت هم همینطور هست و مادرم حتا درباره این چیزا هم مدام بهم گیر میده) اما نگفتم که قسمت اصلی اذیت شدن من مسایل مادی هست ...
    ایشون بهم دلداری داد و گفت بهشون چیزی نگو و تحمل کن
    اما واقعا طاقتم تموم شده و غیر از این سایت جایی دیگه ای رو ندارم که درددل کنم و مشورت بگیرم

    آقای خالقزی خوشحال میشم تشریف بیارید
    فعلا که دلم خون شده از این برنامه ها
    بخدا دلم نمیخاد یه لحظه از شوهرم دور باشم چون میدونم وقتی تنها شم باز این حرف و حدیثا شروع میشه
    اصلا از خواب و خوراک افتادم همش کارم شده گریه و بحث

    ساحل جان من از همسرم زیاد تعریف میکنم
    اما مشکلی حل نمیشه مادرم به مادرشوهرم حسودی میکنه که اون هیچ خرجی از پسرش نمیده درحالیکه مادر من باید برای من جهاز و غیره بخره
    انقدر این بحثا تکرار شه که الان چندین هفتست نتونستیم صحبتی بکنیم که به بحث ختم نشه
    یا حتی نتونستیم درباره عروسی که این همه کار داریم صحبت کنیم

    توروخدا بگید من چه کار کنم ؟
    مادرم به هیچ صراطی مستقیم نمیشه کلافم کرده دیگه
    حداقل بگید چطوری تحملش کنم ؟ خسته شدم بخدا

  3. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 مهر 93 [ 10:15]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    494
    سطح
    9
    Points: 494, Level: 9
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    متاسفانه مشکل من نه تنها حل نشده بلکه بدتر هم شده

    و الان بحث سر طلاهای عروسی و وام ازدواج ما هست
    موقع دادن کادوها مادرشوهرم همه طلاهای اقوام خودشون رو جمع کردند وبردند و ما هم طلاهای خودمون رو بزداشتیم
    شب که برگشتیم خونه مادرم طلاها رو به ما دادن و ما برای خودمون نوشتیم که کیا برامون چی آوردند و بعد هم دادم به مامانم که توی صنودوق بانکیش نگهداره
    واما طلاهای مادرشوهر ...
    اصلا به روی ما نیاوردن برای طلاها
    مادرم هم همش میگفتن که چرا نمیاره طلاها رو .... مامانش میخاد طلاها رو برداره و غیره
    خلاصه که من به همسرم گفتم که ناراحت شدم که چرا مامانت کادوها رو نمیدن ما ببینیم کی چی آورده ؟
    یه مقدارم کشمکش داشتیم سر این موضوع و نهایتا طلاها رو اورد
    اما گفت من حاضر نیستم که طلاهارو بزارم تو صندوق مامانت چون مادر و پدرم ناراحت میشن اگه بفهمن و میگن چرا دست مادرزنته ! طلاهای هردورو بزاریم بانک کارگشایی و بعدهم ماشین بخریم باپولشون.....
    و حالا هم که وام ازدواجمون رسیه تصمیم داشتیم اونم بزاریم رو طلاها و ماشین بخریم

    اما الان مامانم میگن که نه وام ازدواج مال ماست .. ما میگیریم برای جهیزیه و بعدا خودت قسطاشو میدی چون اون اگه ماشین بخره به نامت نمیکنه
    و میگن من طلاهای اقوام خودمون رو نمیدم که تو بانک با طلاهای اون بزاری چون حسابو به ام خودش باز میکنه

    بعدم مدام به من میگه که شوهرت از زرنگیای مادرش استفاده میکنه و سرت کلاه میزاره اما تو چوب سادگیتو میخوری

    من واقعا ازین بحثا کلافه ام
    مسایل مادی همیشه حال منو بهم میزنن
    واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم و این که حساسیت های مامانم درسته ؟
    واقعا من نباید اعتماد بکنم ؟؟
    ممنون میشم اگه راهنماییم کنید

  4. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    من فقط همین پست آخرتونو خوندم.
    کاملا مشخصه که به هیچ عنوان استقلال عمل ندارید نه شما و نه همسرتون. شما الان خودتون یه خانواده هستید نباید اجازه بدید پدر و مادراتون تو مسائل داخلیه شما دخالت کنند.
    به نظر من با همسرتون حرف بزنید و قرار بذارید که هر دوتون از این به بعد با رفتار جراتمندانه به دیگران تحت هیچ عنوانی اجازه ی دخالت ندید . این تاپیک کمک کننده هست:
    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
    اگه بخواید با این همه انفعال عنان زندگیتون رو به دیگران بسپارید مطمئن باشید خیلی زود همه چیز سر هیچ و پوچ متلاشی میشه.
    موفق باشید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  5. کاربر روبرو از پست مفید m.reza91 تشکرکرده است .

    شیدا. (سه شنبه 08 مهر 93)

  6. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 مهر 93 [ 10:15]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    494
    سطح
    9
    Points: 494, Level: 9
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خیلی خیلی در تلاش هستم که مستقل عمل کنم اما متاسفانه تا وقتی خونه پدرو مادرم هستم و هنوز اونا قراره برای من جهاز بخرن عملا هیچ کاری نمیتونم بکنم
    مدام با مادرم بحث دارم مدام بهش میگم نمیخام دخالت کنه و گفتم که با این کاراش زندگی منو خراب میکنه اما گوشش بدهکار نیست
    الان هم که مساله وام هست و تهدید کرده اگه وامو بهش ندیم جهاز نمیده
    الان هم دقیقا علت حضور من تو این سایت همینه که چطوری به خانوادم اجازه دخالت ندم در حالی که بهشون احتیاج دارم و هر کار سرخودی که بکنم از جهاز محروم میشم !

    همسرم اما کاملا مستقله خودش همه خرج عروسی و همه چیز رو داده
    اما من جرات ندارم از خانوادش چیزی بهش بگم
    نمیدونم چکار باید بکنم واقعا

  7. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    reff عزیزمشرایطت سخته عروس خانوم. حق داری. الان بیشتر از هر زمانی به آرامش نیاز داری، اما درگیری و خسته ای ودرک نمیشی.
    من فکر میکنم بهتره دو کار انجام بدی. البته خودت سبک و سنگین کن.
    اول اینکه با پدرت خصوصی صحبت کن.
    بهرحال بابات باید بدونه که تو داری اذیت میشی و البته بهش بگو که به شوهرت علاقه داری و مرد خوبیه. اما نگران این هستی که از جهیزیه محروم بشی.
    دوم اینکه اگر واقعا تهدیدت کردن که جهیزیه نمیدن، خب بگو من اصلا چهیزیه نمیخوام.
    ببین چی میشه؟ به مامان بگو مادر جان با اینکه خیلی دوستت دارم و احترامت برای من واجبه، اما همسرمم دوست دارم. اما اگر نخواستی، جهیزیه نده.
    (عزیزم مرگ یه بار شیونم یه بار) اونوقت مادرت باید خودش جواب فک و فامیلو بده که چرا برای دخترش جهیزیه نخریده.
    با مادرت صحبت کن و بگو که نمیتونی بیشتر از این کار کنی و درسات سنگینه و ازت توقع نداشته باشن تو خودت خرید جهاز انجام بدی.
    بعدشم به کلی این ماجرا رو کنار بذار. دادن که چه بهتر. ندادنم که هیچ....
    به نظرم قاطعیت و جرات مندی شما کمه. تو سری خور نباش خانوم دکتر....

  8. کاربر روبرو از پست مفید مهربونی... تشکرکرده است .

    صبا_2009 (چهارشنبه 09 مهر 93)

  9. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 مهر 93 [ 10:15]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    494
    سطح
    9
    Points: 494, Level: 9
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ممنونم مهربونی عزیز
    متاسفانه پدر من شخصیت کاملا خنثی و چندگانه ای دارن
    وقتی من هستم طرف من رو میگیره ووقتای دیگه با مادرم موافقه ! کلا بادی به هر جهته و خاضره بقیه رو خراب کنه اما شخصیتش پیش کسی خراب نشه به همین خاطر نمیتونم روش حساب کنم .

    من امروز رفتم پیش مشاور و طبق صحبتی که کردم به مادرم گفتم جهاز نمیخوام ازش وگفتم نمیخوام تو زندگیم دخالت بکنه
    فعلا سکوت کرده و قانع شده
    حالا میخوام با شوهرم صحبت کنم و همه چیز رو بهش بگم
    میخام بگم که باید جهاز رو با هم و بدون کمک بخریم
    اگر شوهرم قبول کرد یعنی واقعا دوستم داره و براش عشق و زندگی مشترکمون مهم تر از مادیات هستش
    اما اگر قبول نکرد خب ینی انقدری که من فکر میکردم به من شبیه نبوده و شاید بهتر باشه از هم جدا بشیم
    میشه نظرتون رو بپرسم که بنظرتون این راهکار خوب هست ؟
    و اگر پیشنهادی دارید ممنون میشم بهم بگید که بهتر این موضوع رو بیان کنم تا ایشون هم طرف من باشه و منسجم باشیم

  10. 2 کاربر از پست مفید reff تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 09 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 09 مهر 93)

  11. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reff نمایش پست ها
    سلام
    ممنونم مهربونی عزیز
    متاسفانه پدر من شخصیت کاملا خنثی و چندگانه ای دارن
    وقتی من هستم طرف من رو میگیره ووقتای دیگه با مادرم موافقه ! کلا بادی به هر جهته و خاضره بقیه رو خراب کنه اما شخصیتش پیش کسی خراب نشه به همین خاطر نمیتونم روش حساب کنم .

    من امروز رفتم پیش مشاور و طبق صحبتی که کردم به مادرم گفتم جهاز نمیخوام ازش وگفتم نمیخوام تو زندگیم دخالت بکنه
    فعلا سکوت کرده و قانع شده
    حالا میخوام با شوهرم صحبت کنم و همه چیز رو بهش بگم
    میخام بگم که باید جهاز رو با هم و بدون کمک بخریم
    اگر شوهرم قبول کرد یعنی واقعا دوستم داره و براش عشق و زندگی مشترکمون مهم تر از مادیات هستش
    اما اگر قبول نکرد خب ینی انقدری که من فکر میکردم به من شبیه نبوده و شاید بهتر باشه از هم جدا بشیم
    میشه نظرتون رو بپرسم که بنظرتون این راهکار خوب هست ؟
    و اگر پیشنهادی دارید ممنون میشم بهم بگید که بهتر این موضوع رو بیان کنم تا ایشون هم طرف من باشه و منسجم باشیم
    سلام خانوم reff گرامی

    من از اولی که این تاپیک و زدی در جریان تاپیکتون بودم ، امیدوار بودم تا حالا ازدواج کرده باشین و مشکلتون حل شده باشه.

    اتفاقا منم میخواستم همین مسله ای که خودتون فرمودین و پیشنهاد بدم.

    فکر هم میکنم درحال حاضر با توجه به شرایط شما این راه بهترین باشه.
    بهرحال شما به یک شناختی از شوهرتون رسیدین ، اگه میدونین که پتانسیل درک همچین موضوعی و دارن میتونین باهاشون درمیون بذارین.

    البته من تو این سایت خوندم که تهییه جهیزیه وظیفه خانواده عروس نیست، و اگه خانواده دختر اینکارو انجام میده درواقع یک نوع لطفه و براساس عرفیست که در جامعه بنا شده، همه خانواده ها اینکارو میکنن. ورگرنه تهییه جهیزیه بر عهده خود همسرتون هست!

    (اما خب باتوجه به تشریفاتی که عروسیهای امروزی داره خب طبیعتا با این هزینه های سرسام آور خانواده ها هم باید کمک عروس و داماد بکنن ، اما فکر کنم در شرایط اشخاصی چون شما بهتره کمی از تشریفات کاسته بشه . باهمدیگه سعی کنین با صرفه جویی ، و حذف هزینه های اضافی ، هزینه جهیزیه و دربیارین.)

    حالا شما میتونین ایشونو بیشتر درک کنین و مثلا در مراسم عروسی تشریفات کمتری بخرج بدین به مادرتون هم بگین انتظارات کمی از تشریفات عروسی داشته باشین چون ما تصمیم گرفتیم سرمایه امون خرج امکانات زندگیمون بکنیم.
    اگه هم قراره اینکارو بکنین و جهیزیه و خودتون تهییه کنین بهتره از همسرتون بخواین این مسله و به خانوادشون نگن چون ممکنه باعث کدورتهایی بشه که اصلا براتون خوشایند نباشه.


    یا اینکه :

    درمورد طلاهایی که گفتین ، هم میتونین با همسرتون صحبت کنین و بگین اگه میشه همین طلاهایی که هدیه خانواده ی منه و بفروشیم و هزینه جهیزیه کنیم.

    شما خودتون هم سرمایه ای دارین؟

    درمورد نگرانی مادرتون هم بنظرم اینکه کاری نداره، خب میشه بعد ها چیزی که از فروش این طلاها خریده میشه و بنام هردوتون زده بشه؛ هرکدوم به اندازه سهمی که گذاشته او زمین خونه یا ماشینی که خریده میشه و به اسمش میشه.! ولی بنظرم درحال حاضر و تو این شرایط حرف خوبی نباشه، اگه مادرتون جهیزیه شما و تهییه میکردن ،و این امر برعهده همسرتون قرار نمیگرفت. میتونستین همچین درخواستی داشته باشین ولی درحال حاضر بنظرم زیاد صورت خوشی نداره؛ اینطوری شماهم مثه مادرتون در نظر همسرتون ممکنه آدم مادیگرایی بنظر برسین.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 09 مهر 93 در ساعت 15:21

  12. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 09 مهر 93), marta (چهارشنبه 09 مهر 93)

  13. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 اردیبهشت 94 [ 11:25]
    تاریخ عضویت
    1393-5-14
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,125
    سطح
    18
    Points: 1,125, Level: 18
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 79 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم اصلا به جدایی فکر نکن . اخه این چه خرفیه که میزنی ؟میخام بگم که باید جهاز رو با هم و بدون کمک بخریم
    اگر شوهرم قبول کرد یعنی واقعا دوستم داره و براش عشق و زندگی مشترکمون مهم تر از مادیات هستش
    اما اگر قبول نکرد خب ینی انقدری که من فکر میکردم به من شبیه نبوده و شاید بهتر باشه از هم جدا بشیم

    همین که شوهرت تلاششو کرده بدون کمک خانوادش تمام مراسم عروسی و خریدارو برگزار کنه خودش کلیه اونم تو این دوره زمونه و قطعا که تو هزینه رهن یا خرید منزلم خودش تنهایی باید پرداخت کنه و این دیگه انصاف نیست که ازش بخوای تو تهیه جهیزیه هم کمکت کنه و اگر قبول نکرد ازش جدا شی. خودتو بزار جای همسرت ببین چه فشاریو داره تحمل میکنه. البته خوب شاید وضع مالی همسرت خیلی خوب باشه که در اون صورت فرق میکنه شرایط . به هرحال حرف جدایی رو اونم بخاطر این مسئله اصلا نزن مهم خودتون دوتائین برین سر خونه و زندگی خودتون همه چیز خوب میشه.
    و اینکه یه چیزیو بهت بگم. من تو زمان عقد همسرم سرباز بود و اصلا شرایط مالی خوبی نداشت وقتی موقع خرید عروسی شد (ما جشن عروسی هم نگرفتیم) من فقط 2 تا لاک 1 ریمل 1 سایه و 1 رژ گونه برداشتم همین . وقتی اومدیم خونه مامانم خریدارو دید زد زیر گریه که این چه وضعشه و منم کلی ناراحت کرد که یدونه دختر دارم ببین چکار کردن باهاش و از این حرفا. وضع مالی مامانمینا خیلی خوبه - ولی خوب من که میدونستم همسرم تو فشاره اصلا زیر بار حرفای مادرم نرفتم و گفتم منکه خودم همه چیز دارم پس چرا باید دوباره میخریدم.وقتی ام گفتم تصمیم گرفتیم عروسی نگرفتیم دوباره همین وضع شد همش گریه و ناراحتی
    ولی پدرم پشت من بود خوب بیشتر درک میکرد ولی من زیاد به حرفای مادرم توجه نمیکردم و دلداریش میدادم که درعوض آینه و شمعدونم خوشگلهو یه جورایی آرومش میکردم. چه میشه کرد ؟ شوهرم برام خیلی مهم بود میدونم دستش خالی بود نمیخواستم اذیت شه خوب. توهم اگه واقعا زندگیت برات مهم باشه به جنبه های خوبش توجه میکنی و این چیزا رو کمرنگ کن برای خودت . اینا همه میگذرن دختر خوب اصل کار شوهرته که خوبه و دوست داره. بقیشون حاشیست. پس به حرفای دیگران توجه نکن و فقط خود وجود شوهرت برات مهم باشه. مادرتم با زبون ریختن و دلداری آرومش کن بگو درعوض دخترتو خیلی دوست داره خیلی خوبه ارزششو داره و ......
    بعدشم آخه وام ازدواج مگه چقده آخه؟؟ فکر کنم 2 تومن اگه اشتباه نکنم آخه مامانتینا میخوان با این 2 تومان چکار کنن مثلاً؟
    سعی کن در وهله اول خانوادت تهیه کنن جهیزیه رو در وهله دوم به همسرت بگو اگر هم خانوادم ندادن خودمون دوتایی کار میکنیم و تهیه میکنیم به مرور زمان . خیلی تعجب نکن اگه قبول نکرد خوب اونم در مقابل هزینه هایی که میکنه یه کوچولو توقع داره که تو هم یه طرف زندگیرو دست بگیری (منظورم تهیه جهیزیه) اگرم قبول کرد که ازش تشکر کن و بگو هیچ وقت فراموش نمیکنم این همدلی و همراهیتو .

    بازم خیلی طولانی شد ببخشید

    - - - Updated - - -

  14. کاربر روبرو از پست مفید marta تشکرکرده است .

    مهربونی... (پنجشنبه 10 مهر 93)

  15. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    من دوباره پست های شما رو خوندم، متوجه شدم خانواده همسر شما هم خیلی حسابگر هستن و اخلاقیاتی مثه مادرتون دارن.و در خرج و مخارج کمک همسرتون نکردن.

    خب پس یجورایی همدرد هستین. و باید بتونن شما رو درک کنن شما هم میتونین به همسرتون بگین، جهیزیه و خودتون باید تهییه کنین و روی کمک خانواده نمیشه حساب کرد

    یا کمی بیشتر صبر کنین تا بتونین برای تهییه جهیزیه اتون بیشتر پس انداز کنین.
    یا همون طلا هایی که خانواده خودتون دادن و بفروشین و از این پول برای تهییه جهیزیه استفاده کنین.

    لازم نیست تو این مورد ضعف نشون بدین، بگین اعتقاد خانواده اینه، خودم باید تهییه کنم.
    خب ایشون هم خودشون همه هزینه هارو دادن. پس هردو همدیگه رو خوب میتونین درک کنین.
    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 09 مهر 93 در ساعت 16:41


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.