به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 34
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 00 [ 04:41]
    تاریخ عضویت
    1391-1-18
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    9,296
    سطح
    64
    Points: 9,296, Level: 64
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    166

    تشکرشده 162 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ت

    سلام. ممنون از پاسختون. واقعا واسم خیلی صحبت هاتون مفیده. امروز مادرشون تماس گرفتن. گفتن چرا تماس نگرفتی، گفتم اولا که روم نمی شد، بعدشم اصلا قرار نبود که من تماس بگیرم و کار درستی هم نبوده. حرفایی که بهتون بالا گفتم رو بهشون گفتم. ایشون هم گفتن که خودتون دو نفر باهم صحبت کنید چون حرفای همدیگه رو بهتر می فهمید. بعدشم پسرشون تماس گرفتن. گفتن که یه صحبت کوچیک دارن و بعدشم واسه خواستگاری رسمی می یان. قرار شد خودشون تماس بگیرن و قرار ملاقات رو مشخص کنند واسه یه روز که همدیگه رو ببینیم. فقط یه سوال! البته می دونم شاید خیلی مهم نباشه و پیش پا افتاده است. ولی ایشون به من گفتن که من یه روزی رو مشخص کنم، من گفتم قبل از عید نمی شه و بمونه واسه بعد از عید. ولی اصلا دوست نداشتم روزش رو خودم مشخص کنم. ولی از یه طرف هم فکر می کردم که شاید بهتر بود من خودم مشخص می کردم. این جور مسائل شاید به نظر کوچیک باشه ولی من حس می کنم، باید این چیزارو هم بلد باشم که بی گدار به آب نزنم. من دوست نداشتم خودم مشخص کنم چون دوست نداشتم خودم رو خیلی متمایل نشون بدم. کار درستی کردم؟

  2. 2 کاربر از پست مفید marzieh411 تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 27 اسفند 91), باران بهاری11 (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام
    آفرين دختر خوب!!:d همينطوري ادامه بده. بزار ندونه خيلي مشتاقي .با فكرت عمل كن نه با دلت. اين روزها خيلي مهمه. اگه قسمتت باشه. سنگ از آسمونم بباره بهش ميرسي.بزار نازتو بخره

  4. کاربر روبرو از پست مفید paria_22 تشکرکرده است .

    marzieh411 (یکشنبه 27 اسفند 91)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,385 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام عزیزم
    خوشحالم که صبر کردی تا خودشون تماس بگیرن البته بهتر بود حرف های پست قبلیتو نمیگفتی
    حالا بگذریم دیگه گفتی
    در مورد قرار هم اگر تماس گرفتن و روزی رو مشخص کردن بهشون بگو با خانوادم هماهنگ بکنم و ببینم نظر اون ها چیه و بعد جواب میدم!
    ببین عزیزم تو این مرحله هر چه قدر اهمیت و ارزش خانواده و نقششون رو تو تصمیم گیریت پررنگ تر کنی برای خودت موثرتره
    بهتره خودت یا اگر روت نمیشه برادرت به مادرت بگید,بهشون بگید که اون آقا دوباره مایلن درمورد ازدواج باشما صحبت کنن و نظر خودتون هم مساعده و حالا اگر امکانش باشه میخوان قبل از جلسه ی خواستگاری رسمی با شما صحبت کنن
    اگر احیانا مادرتون و خانواده تون گفتن باید بیان خونه تون و حرف بزنید, مخالفت نکن و به اون آقا بگو بیان منزلتون
    هر چه قدر تو این مرحله آهسته و دقیق و با ظرافت قدم برداری بعد از ازدواج احتمال پشیمونیت کمتره
    موفق باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    marzieh411 (یکشنبه 27 اسفند 91), باران بهاری11 (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 00 [ 04:41]
    تاریخ عضویت
    1391-1-18
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    9,296
    سطح
    64
    Points: 9,296, Level: 64
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    166

    تشکرشده 162 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. من کلا به خانواده ام (حتی برادرم) در مورد اینکه دوستم با ایشون تماس گرفتن چیزی نگفتم. یعنی در واقع از سمت من، فقط خودم و همون دوستم می دونیم. دوست برادرم هم که با برادرم صحبت کردن چیزی در مورد دوستم نگفتن و فقط گفتن که مادرشون با من صحبت کرده و من هم از همین قسمت صحبت کردن مادرشون با من، با خانواده ام درمیون گذاشتم. (چون دوستم هم خیلی به ایشون تأکید کردن که از این موضوع خانواده من اصلا باخبر نشن(البته تأکید کرده بودن که من هم متوجه نشم، ولی مادرشون خیلی خوب توجیه نشده بودن و ...;) )). من به خانواده ام گفتم که ایشون تمایل دارن صحبت کنن، مخالفتی نکردن. امیدوارم بتونم با کمک شما، این قضیه رو خوب جمع و جورش کنم.ممنون

  8. کاربر روبرو از پست مفید marzieh411 تشکرکرده است .

    taraneh89 (یکشنبه 27 اسفند 91)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 00 [ 04:41]
    تاریخ عضویت
    1391-1-18
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    9,296
    سطح
    64
    Points: 9,296, Level: 64
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    166

    تشکرشده 162 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. دیروز تماس گرفتن و خواستن که امروز همدیگه رو ببینیم. دیدیم. اولش من گفتم که من اصلا از این کارهایی که دوستم و علی آقا انجام دادن خبر نداشتم و اولش ناراحت شدم ولی بعدش که صحبت کردم باهاشون فهمیدم که قصدشون خیر بوده. ایشون هم گفتن که از این دو نفر متشکرن. چون تو این دوره زمونه دیگه کمتر کسی از این کارا می کنه. یه نکته دیگه که تو رفتارشون هست اینه که هروقت می خوان با من صحبت کنن، قبلش با برادرم تماس می گیرن و از ایشون اجازه می گیرن. گفتن، من هنوز نتونستم کارم رو به جایی که می خوام برسونم. ولی تا اواسط اردیبهشت دیگه با خیال راحت می تونم بیام جلو. چون دوست ندارم باعث سرافکندگی کسی باشم.

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 00 [ 04:41]
    تاریخ عضویت
    1391-1-18
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    9,296
    سطح
    64
    Points: 9,296, Level: 64
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    166

    تشکرشده 162 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ااا! من که یه پست دیگه هم فرستاده بودم. به همین خاطر منتظر جواب بودم. ولی انگار پسته ارسال نشده. یه موضوعی تو صحبتهاشون هست. اینکه ایشون از حرفاشون مشخصه که خیلی به ساده زیستی اعتقاد دارن و همچنین می گن که دوست ندارن همیشه تا 11 12 شب کار کنن. البته اینا اصلا بد نیست ولی احتمال داره که این صحبتها از تنبلی نشأت بگیره؟ چطور می تونم این موضوع رو متوجه شم؟ راستی امروز اس ام اس تبریک عید دادن، من هم 1.5 ساعت بعد جواب دادن. (کار خوبی کردم؟:d )مادرشون هم تماس گرفتن و عید رو تبریک گفتن

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,385 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام عزیزم
    من تایپیک های قبلیت هم خوندم,به نظر میرسه یه کم به خاطر جو اطرافت داری از بعضی معیارهات کوتاه میاد.با خودت تعارف و رودربایستی نداشته باش .یه وقت به خاطر جو خانواده و فشار اطرافیان از معیارهای اساسیت نگذریا!
    بهتره قبل از صحبت بیشتر ,خودت یه جلسه مشاوره ی حضوری بری و تا از خودت و شخصیتت و معیارهات شناخت بهتری پیدا کنی
    این تایپیک ها رو هم بخون:
    http://www.hamdardi.net/thread-22758.html
    http://www.hamdardi.net/thread-12878.html
    http://www.hamdardi.net/thread-8331.html
    http://www.hamdardi.net/thread-488.html
    معیارهاتو لیست کن تعارف با خودت نکن و به خاطر ایشون و احساساتت و... تخفیف نده به معیاراهات نمره بده بعد درست حسابی در مورد ایشون فکر کن
    مثلا درمورد همین حرف ساده زیستی که گفتن, یکی از دوستای من هم خواستگارشون چنین حرفی بهش زده بود و گفته بود من معتقد به ساده زیستی ام !!بعد از عقد متوجه شد این آقا فوق العاده خسیسه و حتی برای مواد غذایی هم با هزار جور حرف و نیش و کنایه خرید میکرد!هر بار هم که دوستم اعتراض میکرد میگفت روز خواستگاری این حرفو زدم و خودت تایید کردی و.....
    به هر حال حواستو خیلی جمع کن و دقیق باش
    موفق باشی

  12. 4 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    marzieh411 (جمعه 09 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 22 فروردین 92), صبا_2009 (یکشنبه 04 فروردین 92)

  13. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 00 [ 04:41]
    تاریخ عضویت
    1391-1-18
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    9,296
    سطح
    64
    Points: 9,296, Level: 64
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    166

    تشکرشده 162 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم عزیزم که وقت می ذاری. طبق گفته خودشون(البته پارسال) حداقل هفته ای سه شب مهمون دارن به همین خاطر فکر نمی کنم خسیس باشن(البته خب باید در مورد رفت و آمدشون با دوستاشون باهاشون صحبت کنم) راستی اون روز که همدیگه رو دیدیم ایشون گل نخریده بودن . البته من خودم اصلا یادم نبود و نمی دونم هم که باید می خریدن یا نه :) ولی خودشون وقتی داشتیم از هم جدا می شدیم بهم گفتن که ناراحت نشید که گل نخریدم، هرچقدر گشتم این طرفا گل فروشی پیدا نکردم. ولی خب شاید این خودش یه جوری عذرو بهونه باشه و یه چیزایی واسشون کم اهمیت باشه. باید این نکته رو هم بررسی کنم. درسته؟ موضوع دیگه ای که خیلی ذهن من رو درگیر کرده همین مسئله باعرضگی هست. این موضوع واسه من خیلی مهمه. به همین خاطر هم باید صبر کنم ببینم تا نیمه اردیبهشت که خودشون حرفشو زدن، چی کار می کنن. ممنون می شم اگه آدرس یا شماره تماس مشاوری رو که قبولشون دارید، بهم بدید.

  14. کاربر روبرو از پست مفید marzieh411 تشکرکرده است .

    taraneh89 (جمعه 09 فروردین 92)

  15. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 00 [ 04:41]
    تاریخ عضویت
    1391-1-18
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    9,296
    سطح
    64
    Points: 9,296, Level: 64
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    166

    تشکرشده 162 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. دیروز مادرو خواهرشون اومدن خونمون. به نظر که خیلی خوب و مهربون بودن. و خیلی خون گرم. امروز هم خودشون تماس گرفتن و بحث این شد که باهم بیشتر آشنا شیم و بریم بیرون. منم بهشون گفتم که بیرون رفتن می افته واسه بعد از مراسم خواستگاری. یه حرف دیگه هم زدم که خودم خیلی خجالت می کشیدم بگم ولی گفتم. نمی دونم کار بدی بود یا نه. بهشون اینم گفتم که قبل از آشنایی باید بریم آزمایش که بعد از 2 3 ماه آشنایی نریم ببینیم اصلا نیازی به آشنایی نبوده. حرف بدی زدم؟ عذاب وجدان گرفتم

  16. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 تیر 93 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1392-1-07
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 298 در 112 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه اتفاقا حرف خوبی زدید
    از وابستگی جلوگیری میکنه
    ارزوی خوشبختی دارم براتون

  17. کاربر روبرو از پست مفید هدف تشکرکرده است .

    marzieh411 (جمعه 23 فروردین 92)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خسته از دعوای دوره ای
    توسط sahel sheni در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: دوشنبه 18 آذر 92, 18:38
  2. لطفا کمکم کنید از اینکه بقیه ازم استفاده کنند خسته شدم چه جوری خودم رو عوض کنم؟؟؟؟
    توسط setareh 1390 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 20 مهر 92, 17:21
  3. از دعواي مامان و بابام خسته شدم
    توسط زندگي سرد در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 آبان 91, 08:58
  4. از زندگی و دعوا با شوهرم خسته شدم...
    توسط n1n2n14 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 87
    آخرين نوشته: شنبه 01 بهمن 90, 00:34
  5. یک ازدواج ناخواسته و 6 سال عواقب تلخ
    توسط jesica در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 31 تیر 90, 12:34

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.