به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 80

Threaded View

  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1396-2-13
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    5,144
    سطح
    45
    Points: 5,144, Level: 45
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 76 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیزم
    دوران آرامش و آرام 10 گرامی ازتون ممنونم برای نوشته های دلسوزانه
    الان من دارم یک دوره آرامش رو میگذرونم به قول مشاورم میگه به این دوره میگند ماه عسل بعد از خیانت ....و واقعا هم همینطوره ...همسرم خیلی مهربون و ملایم شدند...سعی میکنند چیزهایی که من دوست دارم برام تهیه کنند...و با من و دخترم تو خونه مهربان هستند...
    اما...من هنوز بی اعتمادم ....به چند دلیل ...یکی این که علیرغم خواهش و ناراحتی من همچنان به همون مجتمع میرن و البته مثلا دارند آروم آروم روزهای کاریشون رو اونجا کم میکنند ...سر این مساله چندین بار صحبت کردیم و حرف زدیم در نهایت ایشون قول دادند که فقط یک روز اونجا برند اون هم برای این که با صاحب اون مجتمع پزشکی رودربایسی دارند و نمی خوان یک دفعه اونجا رو خالی بذارند که دلیلشون از نظر عقلی درسته اما از نظر عاطفی و حسی و اونچه من در طی این مدت کشیدم نه ...دوست داشتم ایشون به جبران خطای مجددشون هم که شده از اون درمانگاه کامل بیرون بیان که متاسفانه زیر بار نمی رن
    دوم این که در کمال تعجب میبینم که از خواهرهای اون خانم برای پیدا کردن کلینیک مناسب دارن کمک میگیرند ...بهشون میگم چرا از اینا کمک میخواید ؟ میگند که من اینجا رو خوب نمی شناسم ( قبلا گفتم که تقریبا یک سال و خورده ایه خونه رو به شهر دیگه ای انتقال دادیم ) و اینا بچه های خوبی هستند و جاهای مختلف رو میشناسند ....و میگند که حساب اینا با خواهرشون جداست و اصلا نمی دونند که من با خواهرشون دوست بوده ام و...این موضوع هم برای من خیلی سنگینه با خودم فکر میکنم اگر کوچکترین ارزش و احترامی برای من و زندگی مشترک قائل بود اصلا دیگه دور و بر اون ها پیداشون نمیشد ...اما ...
    دیگر این که به نام زدن آپارتمان رو قبلا هم گفتم حواله کردند به سال بعد ...و ازشون خواسته بودم مقداری پول برای خرج خونه بدن که اول قبول کردند اما الان بازم طفره می رند و قبول نمی کنند....و این که چون حقوقم رو تو خونه بهشون گفتم خرج نمی کنم ایشون هم مثلا اگر بیرون بریم خرج ها رو به عهده نمی گیرند البته روراست نمیگند که خودت خرج کن بلکه مثلا میگند کارتم همراهم نیست و پولم رو یادم رفت بردارم و...
    از طرفی با هم رفتیم و برای خونه مبل نسبتا گرونی خریدیم ...چون مدت ها بود که لازم داشتیم اما ایشون زیر بار نمی رفت و دائم حواله به بعد میکرد اما این بار اومدند و خریدیم ...و ماشین هم ظاهرا هر روز کلی تو سایت های مختلف دنبال ماشین هستند که برای من بخرند
    ...من دوگانگی تو رفتارهاشون میبینم ...حس میکنم اصلا نمیخوان زندگیشون از هم بپاشه ولی اصلا اصلا هم نمیخوان ارتباطشون رو با اون خانم از دست بدن
    ارتباط عاطفی نسبتا خوبی الان با من دارند اما باز هم سایه یک شک و بدگمانی در زندگی من وجود داره من نمی تونم خیلی باورشون کنم و بعد این که حس میکنم واقعا منو دوست ندارند بلکه بنا به اجبار و برای دخترم دارند ادامه میدند یا حتی گاهی اوقات فکر میکنم عذاب وجدان دارند اینو از روی کلمات و جملاتی که گاهی بی هوا همینطور که مثلا داریم تلویزیون میبینیم ، میگند متوجه میشم مثلا به من میگند« چه قدر مظلومی ...چرا کز کردی اون گوشه بیا اینطرف کنار من بنشین »...و برداشتم از این جملات دوست داشتن نیست بلکه حس دلسوزیه
    دوران آرامش عزیز ...درسته اختلاف سن من و اون خانم خیلی زیاد نیست اما شما خستگی مسئولیت و کار و زندگی مشترک رو که حتما حتما در چهره من بازتاب قوی ای داشته در نظر بگیرید و اون وقت حق رو به من میدید ...من عکس های اون خانم رو دیدم و اگرچه بعضی از دوستان در همین سایت برای من نوشته بودند که الان چهره رو با فتوشاپ تغییر میدهندو...اما واقعیت اینه که من الان چهره ام با چهره معمولی و بدون ادیت اون خانم فرق داره و طراوت و شادابی ایشون رو ندارم
    آرام 10 عزیز
    مشاورم هم همین صحبت شما رو تکرار کردند که ضمانت مالی بسیار مهمه ...اما مگه همسرم زیر بار چنین تعهدی میرند؟ در واقع ایشون به هیچ وجه چنین تئوری رو قبول نداره و اصلا نمی خواد بپذیره که باید تاوان و خسارت بده ...
    ...از همتون تشکر میکنم
    نوشته های شما برای من آرامبخش ترین جملات دنیاست

  2. 4 کاربر از پست مفید ماری22 تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (سه شنبه 14 شهریور 96), بارن (چهارشنبه 15 شهریور 96), دوران آرامش (دوشنبه 13 شهریور 96), زن ایرانی (دوشنبه 13 شهریور 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.