به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 98 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1398-4-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خانواده همسر ایرادگیر و پر توقع

    سلام من حدودا نزدیک ۵ ساله ازدواج کردم .همیشه مشکلی داشتم که همیشه سردرگم بودم همیشه رفتارا و تصمیمات متناقض زیادی گرفتم از ابتدا هیچ وقت نمیفهمیدم اصل موضوع چیه - من با خانواده همسرم در یک ساختمان زندگی میکردیم پر از چالش تقریبا دو ماه مستقل شدیم ولی به ظاهر - شاید همیشه خواستم خود همسرم از مشکلاتی که با خونوادش داشتم مبرا کنم و توجیح اش کنم که اون مقصر نیست! و هم بابت اذیتایی که میشدم از سمت خونوادش خیلی لج و لجبازی هایی با خودش کنم .مشکل اینجاست خانواده همسرم یک خانواده ۴ نفره - همسر فرزند اول - یک خواهر مجرد - من از خانواده ۷ نفره - با ۵ فرزند - من فرزند چهارم- خانواده همسرم به شدت پشت سر گو و ایراد گیر از تمامی اقوام به شدت بدبین و به شدت حس میکنن که خوبن و دیگران بهشون بدی کردن و معمولا درسال گردشی با اقوام قهر هستن و زیاد ارتباط نمیگیرن حتی وقتی با کسی خوب هستن برای دعوتهایی چون شام هم افکارشون اینه باید در این حد زیاد دعوت کنن که به اصطلاح اینا بگن ما که نمیخواستیم بریم خودشون اصرار داشتن منتی از زحمت شام به گردنمون نیست!!!!!اینارو اوایل دیدم ولی ساده گذشتم - اما متاسفانه به این نتیجه رسیدم خانواده همسرم واقعا یک کیس روانشناسی هستن ! نه اینکه من خوبم ولی تا حالا به این شدت آدمایی که آنالیز میکنن تمام رفتارای آدمارو حتی بعد یک مهمونی که خوش گذشته نه در حد شوخی یا حرفی که میاد و میره نه - بلکه خیلی جدی !و به شدت عصبی میشن آه میکشن که همه آدمای دور برشون بد هستن و .....سیاست رفتاری میچینن که قطع ارتباط کنن یا با رفتارشون اون افراد تنبیه کنن- همیشه حس میکنن دیگران به شدت حسودیشون میکنن - دیگران میخوان ریشه شون بزنن و ......به طور کلی بگم از روزی که عقد کردم هم بزور باید باهاشون زندگی میکردم هم همیشه دنبال یه بحث و بهونه و پر کردن شوهرم برای دعوا بودن من وقتی نامزد شدم خودم خوشبخت ترین دختر دنیا میدونستم چون عاشق همسرم بودم به شدت شاد و سرزنده اهل خنده و ساده گیر اینم بگم موقع ازدواج موقعیت اجتماعی و شغلی سطح درآمد من به شدت چشمگیر بود (مدیر مالی هستم ) که پز عروسشون همه جا میدادن که حتی خودشون از اینکه با فامیلاشون انقدر راحت و صمیمی حرف میزنم و میگم و میخندم و هرکاری میکنن میکنم من و مواخذه میکردن که انقدر خودت و کوچیک نکن آبرو مارو حفظ کن -و حتی خونواده من در محله ای در بالاشهر و خونه و زندگی عالی و...بودن برعکس خانواده همسرم که باوجود وضع مالی بهتر از خانواده من در پایین شهر - خونه کلنگی کوچیک نمدار و خونه زندگی به شدت سطح پایین...زندگی میکردن و همسرم هم از نظر وضع مالی یه پسری که تازه کار و شروع کرده با حقوق وزارت کار- با این حال الان میفهمم که حرفشون درست بود من خودم دست کم گرفتم !!! اینا رو گفتم بدونید من حتی از عروسی که بهونش این بود خونوادت چون درست لباس نمیپوشن یا بهشون تذکر بده یا ما عروسی نمیگیرم از خیر عروسی گذشتم و اصن گفتم نمیخوام بماند که ۱ سال عقد من با گریه و افسردگی گذشت هرروز خدا یه ایراد- یه موضع برای چالش چرا فلان کرد چرا او.مد از سرکار از اتاق دیر اومد بیرون و اینو بگمم تمامتلاشم و میکردم همیشه شاد و مهربون باشم از بعضی ایرادا شاخ در میاوردم هرروز فیلم عقدمون میدیدن آنالیز میکردن شب به شوهرم میگفتن خونوادش فلان کردن فلان شد بیسار شد و اینا به این سادگی نبود همیشه دعوای به شدنت وحشتناک داد و فحاشی و .....تا رفتیم سر خونه و زندگیمون البته طبقه پایین خونه پدرشوهرم خونه زیر ۴۰ متر نمدار .ما یک دونفره آسوده نداشتیم حتی برای خرید ..هرشب بعد شام باید میرفتیم خونشون وگرنه بهانه جویی شروع میشد - انقدر در گوش همسرم از خونوادم دوست و بچه های فامیل خودشون میگفتن انقدر بذر نفرت از دیگران و تو دل شوهرم میکردن که همون فقط سال اول ما ارتباط داشتیم اونم محدود بعد از اون فقط خودشون - اصلا نمیتونستن تحمل کنن با کسی غیر خودشون باشیم شاید فکر کنید بزرگنمایی میکنم ولی بدتر از چیزی که تعریف میکنم همیشه انقدر تو گوش شوهرم میکردن که به شوهرم از خونوادم فامیل خودشون و دوستامون بهمون حسودی میکنن و میخوان ضربه بزنن که شدیم یکی شبیه خودشون آدم گریز بدبین مریض - ۴ سال ساختم همه تلاشمون کردیم تو محل مامانم خونه نوساز بزرگ خوب خریدیم همه تعجب کردن بماند که بیشترش بخاطر درآمد خوب من بود و یک ریال خرج نکردن من از حقوقم- حتی به شوهرم انقدر میگفتن که خونه نباید به نام من بشه ولی همسرم خیلی جاها هم پشتم بود و بی انصاف نبود و بهشون محل نذاشت که اونم خودش چالشی بود...الان چند ماه خونه جدید هستیم از قبلش کلی تو مخ شوهرم کردن و بد خونوادم گفتن که از ترس اینکه نزدیکشونیم صمیمی نشیم هرروز یه موضوع جدید از خونوادم که نمیبینشون دارن و شوهرم پر میکنن و متاسفانه بزرگترین مشکل اینه که خودشون محق میدونن تموم مسائل ما حتی خصوصی و مسائل زنونه من هم بدونن و شوهرم هم متاسفانه آب بخوایم بخوریم هم باید به خونوادش بگه !!!!!حتی خیی مواقع بهشون میگه و میسپاره بهشون من نفهمم- و وقتی اعتراض میکنم پدرشوهرم میگه این فرهنگ خونواده ما هست !و متاسفم برای اون مدرکای تحصیلیشون!از نظر من اینا مریض هستن مریض بدبینی - اینکه همه بهشون حسادت میکنن اینکه به قول خودشون باید آدما رو هر لحظه آنالیز کنن برای ادم شناسی! اینا متاسفانه در آینده دخترشون هم تو ازدواج مشکل میخوره - چون نمیخوان حتی یک لحظه حس کنن بچه شون به کسی غیر خودشون وابستگی و تعلق داره و ترس ازاین موضوع باعث میشه دست به هرکاری بزنن

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    68
    Array
    خب رفتاراشون برام عجیبه مخصوصا که میگید یه دو نفره نداشتید !!!!

    در ضمن متوجه مشکل شما نشدم مشکل شما دقیقا چیه؟ می خوای رو چه قسمتی کار کنی؟
    رو حس بد بینی همسرت یا اینکه می خوای که همسرت از خانوادش مستقل باشه؟

    البته من تخصصی ندارم ولی اگه دقیقتر طرح مسله داشته باشی دوستان راهنمایی های خوبی میدن
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 98 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1398-4-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین اینکه میگم نداشتیم نه اینکه نه ولی همیشه بعدش یه چالش یه احساس گناه،حتی گفتن این جمله که من و همسرم ظرفیت نداریم و.....رو حس بدبینی همسرم که دقیقا نشات گرفته از خونوادش هست حتی وقتی همسرم در مورد کار بدی که کسی در حقش کرده میگه و میبینم واقعا در اون حد نیست ولی باهاش همدردی میکنم میگم عیب نداره تو خوب باش تو بزرگ باش اصلا از نظر روحی ارضا نمیشه و سریع بلافاصله میره پیش خونوادش باهم عصبی میشن خونوادش پیاز داغش زیاد میکنن باهم تصمیم میگرن اون إدم یا باید برای همیشه قطع ارتباط کرد یا هرجور شده باهاش بجنگن و تا بفهمه دنیا دست کیه! و اصلا اینکه من کلی بهش آرامش میدم هیچ تاثیری نداره،و استقلال که متاسفانه آخرین بار سر یک مساله شخصی من که همسرم بهشون نگفت علاوه بر اینکه با من قهر کردن،همسرم هم متهم به واژه های زن ذلیلیشد اینکه من دارم روش تاثیر میذارن اینکه دونستن همه چی فرهنگشون هست و من دارم به همسرم یاد میدم از فرهنگشون خارج شه و هرچی توهین بود به همسرم کردن تا بعد چند وقت همسرم به من گفت تو میخولستی من و ازخونوادم دور کنی!

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 98 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1398-4-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جالبه که اصلا کسی جواب نمیده

  5. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 19:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,972
    امتیاز
    33,707
    سطح
    100
    Points: 33,707, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,401

    تشکرشده 6,419 در 1,797 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    همانطور که خودت هم میدونی خانواده ها شبیه به هم نیستند تجارب و علائق مختلف و متفاوت باعث فرهنگ و شخصیتهای متفاوت و گاهی متضاد میشه.
    شما در قدم اول تونستید یک خونه جدا بگیرید شوهر شما مثل خیلی از پسرهایی که ازدواج میکنند هنوز چالش رفتار بین مهر مادری و خانوادش و همسرش رو داره خانواده اون هم از اینکه فکر کنند پسرشون داره کامل متعلق به خانواده دیگه ای میشه نگرانند و مقاومت میکنند برای ارتباط بهتر باید این نگرانی اونها رو درک کنید.

    اما در مورد بقیه مسائلی که گفتید روش نصیحت خیلی اثر بخش نیست این تایپیک رو بخونید توی چندتا از پستهای دکتر sci روشهای اقناع کردن بدون ایجاد حساسیت و درگیری رو توضیح دادند.



    http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

  6. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    sci (دوشنبه 07 مرداد 98)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 98 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1398-4-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسخگویی شما حتما مطالعه میکنم

  8. کاربر روبرو از پست مفید negar. تشکرکرده است .

    sci (سه شنبه 08 مرداد 98)

  9. #7
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    سلام خانم،
    بسیار ناراحت شدم که در ۵ سال اول زندگی، احساسات بدی را تجربه کردید.
    چند سوال:
    اختلاف سنی شما و همسرتان چقدره؟
    مدرک تحصیلی همسرتان و خانواده ایشون؟ و همچنین شما و خانواده؟
    خانواده همسر چه توقع یا توقعاتی از شما دارند؟
    ایا قبل از ازدواج برای مشاوره مراجعه کردید؟ نتیجه؟
    سطوح ارتباطی شما با خانواده همسرتان در چه حدیه؟
    چرا به بچه دار شدن فکر نکردید؟

    و در نهایت سوال شما از مشاور چیست و فکر می کنید چه کمکی می تواند بکند؟

  10. 5 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 14 مرداد 98), نیکیا (دوشنبه 07 مرداد 98), میشل (پنجشنبه 10 مرداد 98), مدیرهمدردی (سه شنبه 08 مرداد 98), زن ایرانی (سه شنبه 08 مرداد 98)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 98 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1398-4-25
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون از پاسخگویی تون من ناامید بودم کسی جوواب بده
    اختلاف سنی من و همسرم ۱ سال -بنده ۳۱، همسرم 32
    همسرم لیسانس - پدر همسرم فوق دیپلم - مادر دیپلم
    بنده - لیسانس - پدر و مادر هردو دیپلم
    متاسفانه توقعات بسیار بالا هست - اینکه در واقع فکر میکنند وقتی عروس میگرین یک نفر به خونوادشون اضافه میشه نه اینکه پسرشون مستقل میشه - من اوایل لازدواج هم نمیتونستم بگم من دوس دارم خودی نشون بدم برای همسرم - دوس دارم یه میز صبونه دونفره بچینیم - یا وقتی همسرم از سرکار برمیگرده یه شام دونفره رمانتیک داشته باشم - و اصلا این موضوع و درک نمیکردن -و یه حس رقابت شدیدی با من داشتن - تا من خودم پا پس کشیدم و گفتم مهم نی خودم قانع کردم گفتم نذارم حالت جنگ باشه اگه میخوان تموم مدت باهم باشیم ایرادی نداره بخوام مقابله کنم از خودم چیزی نمیمونه - متاسفانه رفتارهای نادرست زیاد دارن - اینکه اگه براشون مهمون بیاد مهموناشون و میارن خونه ما تا اونجا ازشون پذیرایی کنن در واقع هرچی ماداریم از خودشون میدونن (قابل ذکره که ما هیچ کمکی مالی نگرفتیم ازشون)- بدون اینکه درک این و داشته باشن که من زن خونه هستم باید برنامه ریزی خونه دستم باشه -کلا اینو بگم من نقش وسیله ی پسرشون دارم که میتونن از من استفاده کنن
    مشاوره ازدواج نرفتیم متاسفانه
    در مورد ارتباط باید بگم که ما همیشه باهم هستیم و درصورت باهم نبودن بهانه جویی زیاد میشه
    فکر بهش هم برام عذاب آوره - چون تو تموم مدت همیشه میگن بچه تون به دنیا اومد ما با خودمون میبریم شهرستان - تو از کارت بیرون نیا- یا اینکه پدر بزرگ و مادربزرگ نوه شون بیشتر دوس دارن تا پدر و مادر - پدر و مادر مایحتاج بچه ورو فراهم کنن کافیه - تربیت باید دست بزرگتر باشه چون تجربه ما بیشتره


    واقعا میخوام یجوری زندگیم و دست بگیرم بفممن من زن خونم هستم - من مادر بچه آینده ام هستم - همسر من هم ظرفیت انتقاد نداره - حتی اگه بگم چرا وسط هفته قبل اینکه به من بگی به خونوادت گفتی فامیلاشون بیارن خونمونبا من مشورت نکردی - یا چرا وقتی میگن فلان جا کار داریم یا فلانی میخواد بیاد خونمون میگی ما که سرکاریم شما ببیرید خونه ما مهموناتون - یا وسیله های خونه من و بدون اجازه از من میدی به خونواده ات - یا حتی وسیله شخصی من - مثل لباس - زیور آلات و ... میدی به خونواده ات - اینارو نمیفهمه - نمیفهمه یه روز کاری سخت داشتم اگه تو هفته چندوز دارم ساپورتشون میکنم هرچی من راه میام حداقل شما متوجه بشید بگید بابا گناه داره خسته است یا میخواد برنامه شخصی خودش و داشته باشه - متاسفانه من فقط لبخند میزنم و از درون نابودم - چون همسر من هم ظرفیت حرفای دل من و نداره

  12. 2 کاربر از پست مفید negar. تشکرکرده اند .

    sci (چهارشنبه 30 مرداد 98), رنگین (چهارشنبه 30 مرداد 98)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 آبان 99 [ 11:15]
    تاریخ عضویت
    1397-12-04
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    3,014
    سطح
    33
    Points: 3,014, Level: 33
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    16

    تشکرشده 19 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم بهتره شما خودتون برای خودتون شروع کنید به حریم ساختن
    وقتی از سرکار میایید لباستونو سبک کنید و دراز بکشید و در اتاق رو ببندید بگید نیاز به استراحت دارم
    وقتی کسی رو میارن خونه تون پذیرایی نکنید و با لبخند بگید وسط هفته نمی تونم مهمون پذیرایی کنم
    و کلی مثالهای دیگه
    .
    و
    ولی ایکاش از قبل باهاشون یه کم آشنا می شدید تا الان سختی نکشید. این جور اخلاقها بدون درگیری و دلخوری تغییر نخواهد کرد

  14. کاربر روبرو از پست مفید roodabeh_persian تشکرکرده است .

    negar. (یکشنبه 24 شهریور 98)

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 09:33]
    تاریخ عضویت
    1392-8-18
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    7,152
    سطح
    56
    Points: 7,152, Level: 56
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهشا یکی جواب بده این مشکل منم هست، چسبندگی خانواده همسرم به ما


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.