خواهرم از شوهرم خوشش میاد

[کوچه بی نام]

توروخدا کمک کنید دیگه خسته شدم ۸ساله ازدواج کردم وباشوهرم خیلی عاشق همیم وزندگی خوبی داریم اوایل تاچن سال خواهرم که چن سال از من کوچیک تره خیلی باشوهرم گرم میگرفتن تا اینکه متوجه نگاههای عاشقانشون شدم یه شب شنیدم که شوهرم ازش تعریف میکنه ومیخواد یه چیزی بهش بگه که من ندونم ومنم نذاشتم بیشتر ادامه بدن ودعوامون شد درخواست طلاق دادم که شوهرم قبول نکرد وگفت دوسم داره همه چیز خوب بود رابطه شون کمتر شد.یه چن سال ازاون وقت میگذره الان خواهرم خواستگار داره ازدواج نمی کنه ومیگه عاشق شوهرمه که شوهرمم انکارمیکنه بنظرتون چیکارکنم خیلی شوهرمو دوس دارم وخیلی عذاب میکشم

[فرشته اردیبهشت]

شما همون.کاربری به اسم باتلاق نیستی که عاشق پدرشوهرتی مثلا

عقده خیانت داری که تو یه روز با چندتا اسم عضو میشی و خیال میبافی؟

[کوچه بی نام]

نه عزیزم نمیدونم چی میگید واقعا مشکل دارم حالم خوب نیس اگه میشه راهنمایی م کنین.اسمم باتلاق نیس اشتبا متوجه شدید دوست خوبم

- - - Updated - - -

یعنی یکی نیس تواین انجمن جواب منو بده توروخدا هرکی تواین زمینه تجربه داره بهم کمک کنه

[کوچه بی نام]

خانواده من مذهبین پدرم ۴ساله فوت شده وخواهرم بیشتر در نبود پدرم واون دوران که من حالم بد بود بیشتر به شوهرم نزدیک شد.احساس میکنم افسردگی گرفتم.نمیخوام خواهرمو ببینم ولی بخاطر مادرم دلم نمیاد واسه همیشه خونه پدریم ترک کنم.تو ده زندگی میکنیم وامکان اینکه برم پیش مشاوره روندارم...

[mahasty]

ده شما توی یه سرزمین افسانه‌ای در ترکیش‌تی‌وی‌لند واقع شده که خواهرتون میگه عاشق شوهرتم و باهاش رابطه هم داره و همه چی هم خیلی کول و با حاله؟ والا اونجا هم فکر نمیکنم به این راحتیها باشه! هست؟!

[ZENDEGIBEHTAR]

به همین سادگی؟
خواهرتون عاشق شوهرتونه و شوهر نمیکنه و به زبونم میاره این حرفو؟
مشاور نداره ولی شما به نت دسترسی داری؟
بعد یه شب شنیدین که شوهرتون داره تعریف میکنه میخواد یچیزی بگه که که ندونی و شما نذاشتی بگه و کمکش کردی که ندونی چی میخواسته بگه؟
اون موضوع اسرار آمیز چی بوده؟
یه متن گنگ و بی سر و ته مینویسین و بعد که دوستان شک میکنن با توجه به سوالات دوستان خودتونو معرفی میکنین؟
بازم فیلم هندی ساختین که.نه ببخشید ترکیه ای

[کوچه بی نام]

نمی تونم کامل توضیح بدم شوهرم قبلا ازدواج کرده و۳۶سالشه الانم یه بچه سه ساله داریم

[لیلیا]

طلاق بگیرید ...تنها چیزیه که به ذهنم می سه

[کوچه بی نام]

شوهرم بخاطر ازدواج قبلیش خیلی باتجربه س ومیگفت توجه ش به اهرم قبلا فقط بخاطر یه هوس بوده منم از حس خواهرم زمانی مطمان شدم که تلفنی به یکی اینو میگفت میخوام با دادشم حرف بزنم که بترسونتش ..اخه پیش شوهرم خیلی لباسهای ناجوری میپوشه ومنم بهش میگم میگه اون مث داداشمه ولی مطمانم این طور نیس مامانمم خیلی مریضه نمی تونم خونه پدریم و واسه همیشه ترک کنم.و فقط این به ذهنم میرسه که با داداشم بحرفم..شوهرمم رابطه شو با خونه پدریم خیلی کم کرده ولی تو اون دو سه ماه یبارم که میاد خواهرم هر کاری میکنه که بهش نزدیک شه...خیلی غصه میخورم کاش به عقب برمیگشتم و نمیذاشتم باهم گرم بگیرن ...

[tanha67]

شما صد در صد همون کاربری هستین که عاشق پدر شوهرتون شده بودین. حتی از طرز نوشتنتونم مشخصه.
متاسفم. فقط همینو میتونم بگم.
اینقدر فیلم نبینید. راستی اینقدر خیال بافی هم نکنید. زندگی ادما متاثر از افکارشونه
بجاش فکر درمان خودتون باشید.