به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 94
  1. #61
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام
    با خوندن راهنمایی های دوستان حتم میدونم که شما دچار سردرگمی شدین ، بهرحال هرکسی نظر خودش و بیان میکنه ، و شما باید ببینید کدام روش کمک میکنه تا وضعیت رو درست کنید . امیدوارم مدیر همدردی هم شما رو راهنمایی بفرمایند .
    فقط من آخرین حرفم رو به شما میزنم ، اینکه ناز و غرور توی این مرحله زیاد جواب نمیده ، شاید قبل از ازدواج این ناز و غرور برای شوهرتون جذاب بود ، اما شما دیگه وارد زندگی مشترک شدین ، و دیگه باید گذشت رو جای غرور قرار بدین و با کمی سیاست و زیرکی ، شوهرتون و از راه اشتباهی که در پیش گرفته آگاه کنید . اخم و سردی شما هیچ راهی از پیش نخواهد برد . شوهر شما به مهر و عاطفه و گرمی شما نیاز داره و شما دارین ازش دریغ میکنید و بجاش اخم و سردی نشون میدین ! پس توقع اینکه اون دلتنگ شما بشه و به سمت شما بیاد رو نداشته باشید ، بازم تصمیم با شماست .
    موفق باشید

  2. 4 کاربر از پست مفید نجمه چ تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (شنبه 12 تیر 95), بانوی آفتاب (سه شنبه 08 تیر 95), ستاره زیبا (یکشنبه 06 تیر 95), شیدا. (دوشنبه 07 تیر 95)

  3. #62
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نجمه چ نمایش پست ها
    سلام
    با خوندن راهنمایی های دوستان حتم میدونم که شما دچار سردرگمی شدین ، بهرحال هرکسی نظر خودش و بیان میکنه ، و شما باید ببینید کدام روش کمک میکنه تا وضعیت رو درست کنید . امیدوارم مدیر همدردی هم شما رو راهنمایی بفرمایند .
    فقط من آخرین حرفم رو به شما میزنم ، اینکه ناز و غرور توی این مرحله زیاد جواب نمیده ، شاید قبل از ازدواج این ناز و غرور برای شوهرتون جذاب بود ، اما شما دیگه وارد زندگی مشترک شدین ، و دیگه باید گذشت رو جای غرور قرار بدین و با کمی سیاست و زیرکی ، شوهرتون و از راه اشتباهی که در پیش گرفته آگاه کنید . اخم و سردی شما هیچ راهی از پیش نخواهد برد . شوهر شما به مهر و عاطفه و گرمی شما نیاز داره و شما دارین ازش دریغ میکنید و بجاش اخم و سردی نشون میدین ! پس توقع اینکه اون دلتنگ شما بشه و به سمت شما بیاد رو نداشته باشید ، بازم تصمیم با شماست .
    موفق باشید
    ممنون نجمه جان، الان اين سياست و زيركى كه ميگين رو من اصلا بلد نيستم، ميشه لطفا اون قسمت رو بيشتر توضيح بدين؟
    الان تو اين وضعيت من چطورى باهاش آشتى كنم؟

  4. #63
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام حنا خانم
    من بازم حرفای قبلت و اینجا مرور کردم . درسته که شوهرتون هم کوتاهی داشته و رفتارهای درستی نداشته بهیچ وجه !! اما شما هم تقصیرهایی دارید که اگر بتونید تا حدی خودتون و اصلاح کنید ، اون موقع میشه فهمید که آیا شوهر شما هم سعی در اصلاح خود خواهد کرد ؟ شما شروع کن خودت و تغییر بده ، البته طرز فکرت و . اینطور که بنظر میاد شما منفی نگر هم هستی و همه چی و پیش بینی میکنی ! ذهن منفی شما ، اتفاقات منفی رو جذب میکنه ، مثلا قبل از مهمونی همه چی و پیش بینی کردی و همه چی و قضاوت کردی ! وقتی توی ناخوداگاهت همه مسائل رو منفی به تصویر کشیدی ، این توی واقعیت تاثیرگذار هست ! بهتر قدری مثبت به این فضا نگاه کنی ، و نگاه منفیت و تغییر بدی . نکته بعدی کار روی اعتماد بنفسته ! شما درواقع خودت و کمتر ازون خانم دیدی ، مخصوصا با مقایسه هایی که همسرت داشته !!! اما همسرت میدونه که دختر پاک چقدر ارزش و جایگاه بالاتری نسبت به اون خانم داره و شما رو انتخاب کرده ! هرچند فکر نمیکنم شما از ظاهر چیزی کم داشته باشی ، چون هرکسی خصوصیات منحصر بفرد خودش و داره ! شما به ظاهرت بیشتر رسیدگی کن . اگر هیکل ظریفی دارین ، لباس های خاص و جذاب که به هیکلتون بیاد و آرایش خاص چهرتون و انجام بدین ، حالا مدل مو و ... ، و اگر به تغذیه تون هم بیشتر برسید ، لاغری شما به حالت ضعف خودش و نشون نمیده ، و بیشتر حللت جذابیت داره ! نکته بعد ، لحن کلام شما با شوهرتون هست که شما میگین اصلا اسم ایشون و صدا نمیکنی !!!، پس چطور میخوای صمیمیت بوجود بیاری ؟ اولین راه ایجاد صمیمیت ، ارتباط کلامی خوب هست ، و منظور من ازینکه گفتم شما باید سیاست و زیرکی بخرج بدی ، توی لحن گفتارتون هم هست ! بکار بردن جملات عاشقانه ، لطیف صحبت کردن و خوب صدا زدن ایشون ... به همه این چیزا فکر کنید و روی خودتون کار کنید . بعد ازین با شوهرتون به هر طریقی صحبت کنید و راه رو باز کنید و ازون پس منتظر تغییر ایشون باشید ! اگر با وجود تغییرات شما ، خدایی نکرده ایشون ، تغییر نکردند ، اون موقع شما باید یه فکرد دیگه بکنید . پس شما وظیفه خودت و انجام بده .
    موفق باشی

  5. 3 کاربر از پست مفید نجمه چ تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 09 تیر 95), بانوی آفتاب (سه شنبه 08 تیر 95), شیدا. (دوشنبه 07 تیر 95)

  6. #64
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    39
    Array
    شما میتوانید سمینارهای ارتباط موثر و خانواده موفق دکتر شاهین فرهنگ رو از نت دانلود کنید و با دقت گوش کنید.

    به نظرم کمک بزرگی به بهبود روابطتان میکنه.

    پیروز باشید

  7. کاربر روبرو از پست مفید Shadi2 تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (سه شنبه 08 تیر 95)

  8. #65
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نجمه چ نمایش پست ها
    سلام حنا خانم
    من بازم حرفای قبلت و اینجا مرور کردم . درسته که شوهرتون هم کوتاهی داشته و رفتارهای درستی نداشته بهیچ وجه !! اما شما هم تقصیرهایی دارید که اگر بتونید تا حدی خودتون و اصلاح کنید ، اون موقع میشه فهمید که آیا شوهر شما هم سعی در اصلاح خود خواهد کرد ؟ شما شروع کن خودت و تغییر بده ، البته طرز فکرت و . اینطور که بنظر میاد شما منفی نگر هم هستی و همه چی و پیش بینی میکنی ! ذهن منفی شما ، اتفاقات منفی رو جذب میکنه ، مثلا قبل از مهمونی همه چی و پیش بینی کردی و همه چی و قضاوت کردی ! وقتی توی ناخوداگاهت همه مسائل رو منفی به تصویر کشیدی ، این توی واقعیت تاثیرگذار هست ! بهتر قدری مثبت به این فضا نگاه کنی ، و نگاه منفیت و تغییر بدی . نکته بعدی کار روی اعتماد بنفسته ! شما درواقع خودت و کمتر ازون خانم دیدی ، مخصوصا با مقایسه هایی که همسرت داشته !!! اما همسرت میدونه که دختر پاک چقدر ارزش و جایگاه بالاتری نسبت به اون خانم داره و شما رو انتخاب کرده ! هرچند فکر نمیکنم شما از ظاهر چیزی کم داشته باشی ، چون هرکسی خصوصیات منحصر بفرد خودش و داره ! شما به ظاهرت بیشتر رسیدگی کن . اگر هیکل ظریفی دارین ، لباس های خاص و جذاب که به هیکلتون بیاد و آرایش خاص چهرتون و انجام بدین ، حالا مدل مو و ... ، و اگر به تغذیه تون هم بیشتر برسید ، لاغری شما به حالت ضعف خودش و نشون نمیده ، و بیشتر حللت جذابیت داره ! نکته بعد ، لحن کلام شما با شوهرتون هست که شما میگین اصلا اسم ایشون و صدا نمیکنی !!!، پس چطور میخوای صمیمیت بوجود بیاری ؟ اولین راه ایجاد صمیمیت ، ارتباط کلامی خوب هست ، و منظور من ازینکه گفتم شما باید سیاست و زیرکی بخرج بدی ، توی لحن گفتارتون هم هست ! بکار بردن جملات عاشقانه ، لطیف صحبت کردن و خوب صدا زدن ایشون ... به همه این چیزا فکر کنید و روی خودتون کار کنید . بعد ازین با شوهرتون به هر طریقی صحبت کنید و راه رو باز کنید و ازون پس منتظر تغییر ایشون باشید ! اگر با وجود تغییرات شما ، خدایی نکرده ایشون ، تغییر نکردند ، اون موقع شما باید یه فکرد دیگه بکنید . پس شما وظیفه خودت و انجام بده .
    موفق باشی
    نجمه عزيز، من تمام حرفهاتون رو قبول دارم ولى براى عمل به گفته هاى شما بايد فرصتش پيش بياد. اين كارهايى كه ميگين رو بايد زمانى انجام بدم كه من با همسرم آشتى كرده باشم. الان من ميخوام با همسرم آشتى كنم ولى نميدونم چطورى؟!!!! نه خانواده اش كارى ميكنه و نه خودش به ظاهر اشتباهاتشو قبول داره چون قدمى برنميداره. شما تو پست قبليتون گفتين ناز و غرور تو اين مرحله جواب نميده و بايد به همسرم محبت كنم، الان تو اين مرحله بحرانى كه همه چى خراب شده چيكار ميتونم بكنم؟ من ميدونم اگه بهش زنگ بزنم آشتى ميكنه ولى شما نميدونين كه اخلاقش خيلى خاصه طورى كه هيچ كدوم از كارهاى اشتباهش رو قبول نخواهد كرد و منو به بدترين شكل محكوم ميكنه. واقعاً وضعيت بدى دارم، از يك طرف ميترسم قهرمون انقدر طولانى بشه كه صميميت و عشقش به اون دختر زياد بشه و منو كامل پاك كنه، از طرف ديگه هم برام سخته كه ارزش خودمو از بين ببرم و با وجود اين همه بدى هاش برم سراغش. هر لحظه نگران اينم كه دارم به همسرم و اون دختر فرصت ميدم و از طرف ديگه نميتونم واسه آشتى كارى بكنم. چيكار كنم؟

  9. #66
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    شما بعد از نه ماه عقد همسرت را به اسم صدا نمی زنی .... حالا عناوین عاشقانه و جانم عزیزم بماند !!
    هیچ نوع طنازی و عشوه و نازی نداری

    فقط درماندگی و آویزونی و ضعف از خودت به نمایش می ذاری ... خب معلومه که ایشون ازت زده می شه.
    از ضعفهات سواستفاده می کنه.

    چرا وقتی کتک می خوری، اون هم دوران عقد !! با سر و صورت کبود و داغون می ری باز خونه اش در خدمتش باشی؟!!
    اونجا هم خودت و هم مامانت خیلی اشتباه کردید.
    به نظرم مادرتون هم در خراب شدن این رابطه نقش داره. البته قصد بدی ندارن اما اشتباه می کنن اینقدر لی لی به لالای همسر شما می ذارن.

    برداشت من از رفتارهای مادرت اینه که به شدت نگرانه همسرت شما را نخواد و جدا بشید. برداشت همسرتون هم احتمالا همینه. این رفتارها دافعه می آره. کارهای مادرتون باعث می شه همسرت عقب بکشه ... حتی ناخودآگاه. خود شما هم یکی اینقدر بهت بچسبه، می کشی عقب. یا پر رو می شی و خیالت راحت می شه که این همیشه هست. الان شما و مامانتون دو نفری دارین این حس را به همسرت می دین. خیالش راحته راحته که حنا همیشه هست !! نباشه هم مهم نیست. یه دختر ضعیف آویزون بدون عزت نفس ( ببخشید برداشتهاش از رفتارها و مهربانیها و کوتاه اومدنهای شما را می گم) به چه درد می خوره ...

    وقتی ایشون زنگ می زنه دعوت می کنه ... یه مامان باسیاست و زبل هیچوقت نمی پرسه حنا را هم بیاریم !!!
    من از این سوال مامان شما واقعا متعجب شدم !!!!!!

    نه خودت سیاست و زنانگی داری ... نه مامانت مادرزن با درایتی هست
    لطفا و حتما کاری می کنید با مشورت پدرت هم باشه. هیچ جا نگفتی پدرت چه نظری داره و چه نقشی؟
    شاید پدرت بهتر بتونه مردانه مشکلات را حل کنه. نباید اون همه کتک و مشکل را از پدرت قایم می کردید. چطور پدرت یه هفته شما خونه نبودی نگفته حنا کجاست !!

    یه جاهایی باید جدی می گرفتی که نگرفتی
    یه جاهایی هم اشتباهاتی داشتی که ....

    البته هیچکدوم حرفهای من دلیل بر بی عیب و نقص بودن همسر شما نیست
    مردی که تا آستانه چهل سالگی مجرد می مونه راحت نمی شه پذیرفتش و راحت کسی را نمی پذیره. یه کم سیاست و درایت از طرف شما هم لازمه.

    این تاپیک را دنبال کن
    زن بودن - آموزشی مداوم ...

    در مورد زندگی مشترک و روابط متقابل و مهارتهای ارتباطی ... مطالب مفید و منطبق با شرایط خودت و همسرت گوش کن و بخون و نکته برداری کن
    مسیر زندگیت را خودت باید پیدا کنی
    با توجه به شخصیت خودت و همسرت ... بهترین راه را باید پیدا کنی.

    --------------------------------------
    تاپیکت خیلی طولانی شده.
    الان دوستان هم شما را تا حدودی شناختند، هم همسرتون و هم مشکلتون

    یه تاپیک جدید باز کن. علت آخرین دعوا و قهر را بنویس. تا کمکت کنن راهی برای آشتی پیدا کنی.
    فقط آخرین را بگو. چون اون را قراره حل کنید. جزییات را خیلی وارد نشو

    فکر کنم برای مراسم عید فطر بتونی راهی برای آشتی پیدا کنی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 07 تیر 95 در ساعت 13:17

  10. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    andrya (سه شنبه 08 تیر 95), fahimeh.a (چهارشنبه 09 تیر 95), parsa1400 (چهارشنبه 09 تیر 95), بانوی آفتاب (سه شنبه 08 تیر 95)

  11. #67
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    شما بعد از نه ماه عقد همسرت را به اسم صدا نمی زنی .... حالا عناوین عاشقانه و جانم عزیزم بماند !!
    هیچ نوع طنازی و عشوه و نازی نداری

    فقط درماندگی و آویزونی و ضعف از خودت به نمایش می ذاری ... خب معلومه که ایشون ازت زده می شه.
    از ضعفهات سواستفاده می کنه.

    چرا وقتی کتک می خوری، اون هم دوران عقد !! با سر و صورت کبود و داغون می ری باز خونه اش در خدمتش باشی؟!!
    اونجا هم خودت و هم مامانت خیلی اشتباه کردید.
    به نظرم مادرتون هم در خراب شدن این رابطه نقش داره. البته قصد بدی ندارن اما اشتباه می کنن اینقدر لی لی به لالای همسر شما می ذارن.

    برداشت من از رفتارهای مادرت اینه که به شدت نگرانه همسرت شما را نخواد و جدا بشید. برداشت همسرتون هم احتمالا همینه. این رفتارها دافعه می آره. کارهای مادرتون باعث می شه همسرت عقب بکشه ... حتی ناخودآگاه. خود شما هم یکی اینقدر بهت بچسبه، می کشی عقب. یا پر رو می شی و خیالت راحت می شه که این همیشه هست. الان شما و مامانتون دو نفری دارین این حس را به همسرت می دین. خیالش راحته راحته که حنا همیشه هست !! نباشه هم مهم نیست. یه دختر ضعیف آویزون بدون عزت نفس ( ببخشید برداشتهاش از رفتارها و مهربانیها و کوتاه اومدنهای شما را می گم) به چه درد می خوره ...

    وقتی ایشون زنگ می زنه دعوت می کنه ... یه مامان باسیاست و زبل هیچوقت نمی پرسه حنا را هم بیاریم !!!
    من از این سوال مامان شما واقعا متعجب شدم !!!!!!

    نه خودت سیاست و زنانگی داری ... نه مامانت مادرزن با درایتی هست
    لطفا و حتما کاری می کنید با مشورت پدرت هم باشه. هیچ جا نگفتی پدرت چه نظری داره و چه نقشی؟
    شاید پدرت بهتر بتونه مردانه مشکلات را حل کنه. نباید اون همه کتک و مشکل را از پدرت قایم می کردید. چطور پدرت یه هفته شما خونه نبودی نگفته حنا کجاست !!

    یه جاهایی باید جدی می گرفتی که نگرفتی
    یه جاهایی هم اشتباهاتی داشتی که ....

    البته هیچکدوم حرفهای من دلیل بر بی عیب و نقص بودن همسر شما نیست
    مردی که تا آستانه چهل سالگی مجرد می مونه راحت نمی شه پذیرفتش و راحت کسی را نمی پذیره. یه کم سیاست و درایت از طرف شما هم لازمه.

    این تاپیک را دنبال کن
    زن بودن - آموزشی مداوم ...

    در مورد زندگی مشترک و روابط متقابل و مهارتهای ارتباطی ... مطالب مفید و منطبق با شرایط خودت و همسرت گوش کن و بخون و نکته برداری کن
    مسیر زندگیت را خودت باید پیدا کنی
    با توجه به شخصیت خودت و همسرت ... بهترین راه را باید پیدا کنی.

    --------------------------------------
    تاپیکت خیلی طولانی شده.
    الان دوستان هم شما را تا حدودی شناختند، هم همسرتون و هم مشکلتون

    یه تاپیک جدید باز کن. علت آخرین دعوا و قهر را بنویس. تا کمکت کنن راهی برای آشتی پیدا کنی.
    فقط آخرین را بگو. چون اون را قراره حل کنید. جزییات را خیلی وارد نشو

    فکر کنم برای مراسم عید فطر بتونی راهی برای آشتی پیدا کنی.
    شيدا جان لطفا شما يه راهى بهم نشون بدين، الان من نميخوام قهرمون خيلى بيشتر از اين طولانى بشه. چيكار بكنم تو اين شرايط؟
    عموم اينا واسه پنجشنبه افطار دعوتمون كردن، مامانم قراره زنگ بزنه همسرمو دعوت كنه. چطورى رفتار كنم اونجا باهاش.
    شيدا جان بيشتر راهنمايى ام كن تو رو خدا، مامانم چطورى بايد رفتار ميكرد تو اون شرايط؟ الان من چه رفتارى كنم؟ به نظرتون همسرم دلش برام تنگ نميشه اصلاً؟ فكر ميكنه راحت شده از دستم؟

  12. #68
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم برات انتهای ص 7 یه پست گذاشتم احتمالا نخوندی
    خوب ایالن یه فرصت مناسب داری
    مادرت زنگ بزنه و ایشون اگر هم امکانش هست مادرشم بگن خیلی عادی دیگه لطفا حرفی از قبل به زبون نیارین
    شما هم خیلی عادی برخورد کن اصلا انگار قبلا طوری نبوده فعلا فقط خیلی با ارامش و محترمانه برخورد کن فکر کن همون اوایل اشنایی خانوادهاست
    حتما حتما تو اون مهمونی همسرت رو به اسم با ناز صدا کن
    این براش خیلی هیجان خاهد داشت و بینتون رو ایشاالله بهبود خاهد داد
    ویرایش توسط ستاره زیبا : دوشنبه 07 تیر 95 در ساعت 19:00

  13. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (سه شنبه 08 تیر 95)

  14. #69
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    42
    Array
    برخلاف بقیه دوستان که میگن بآید پیشقدم بشی و به نوعی خیلی آرمان گرایانه به آینده نگاه میکنند،
    من از دید خودم میگم شما نباید پیش قدم بشید.

    چون این مرد شما رو کتک زده تحقیر کرده توهین کرده دلتو شکسته خیانت کرده
    ولی
    نه تنها یک عذرخواهی خشک و خالی هم نکرده
    که حتی ظاهرا قید شما و زندگی مشترک رو زده.

    این زندگی حتی اگه الان هم حل بشه و ادامه پیدا کنه، در آینده دچار مشکل میشه. همسر شما راهِ "تو سری زدن" و ,"قیافه حق به جانب گرفتن" رو خوب یآد گرفته.
    به نظر من صبر کن اون پیش قدم بشه و اکه نشد و کار به جدایی کشید هرگز مهریه تو نبخش. تا یآد بگیره زندگی مردم بازیچه نیس که آقا بخاطر هوس شخصی به بازی بگیره.

  15. 3 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

    Amina (چهارشنبه 09 تیر 95), ZENDEGIBEHTAR (سه شنبه 08 تیر 95), بانوی آفتاب (سه شنبه 08 تیر 95)

  16. #70
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام
    ديروز از اون دختر پيامى اومد كه نوشته بود من الان با همسرت هستم، من به همسرم زنگ زدم و خيلى عصبانى باهاش حرف زدم گفتم تكليف منو روشن كن يا طلاقم بده يا زندگى كن ولى بهش نگفتم كه اون دختر پيام فرستاده. به همسرم گفتم بايد ببينمت، اونم گفت بعدا ميام، گفتم ديگه نميتونم منتظر بمونم بايد صحبت كنيم و حل بشه. گفت ساعت ده ميام دنبالت، شب ساعت ده زنگ زدم گفت داريم با مادرم ميريم جايى تموم شدم ميام. انقدر حرص خوردم و عصبانى شدم گفتم تو با من قرار گذاشتى، گفت باشه اون واجبتره. ساعت يازده پيام داد كه من كارم خيلى طول ميكشه بعدا حرف ميزنيم، زنگ زدم جواب نداد، اسمس دادم من ميرم بيرون تا صبح هم كه شده وايميستم بياى، كارت تموم شد بيا، اونم گفت باشه. ساعت دوازده و نيم اومد و به مامانم گفت شما هم بايد باشين. رفتيم نشستيم بهش گفتم تو امروز كجا بودى با كى بودى، داد زد سرم گفت به تو مربوط نيست گفتم نميخوام پيش مامانم همه حرفارو بزنم آبروت بره، با اصرار گفت حرفاتو بزن. پيام دختر رو بهش نشون دادم كلى خنديد و مسخره كرد گفت ببين چطورى به بازى گرفتنت و اصلا گردن نگرفت گفت يه اسمس كه دليل نميشه، اون ميخواد زندگى تورو بهم بزنه تو هم راحت افتادى تو بازى اون. گفتم تو مرد نيستى منو امروز اينقدر منتظر گذاشتى گفت حقت بود تو وقتى زنگ بزنى با من اون مدلى حرف بزنى منم منتظرت ميذارم. گفتم زنگ بزن پيش من به اون دختر ازش بپرس چرا به من پيام ميفرسته گفت اون مشكل تو، خودت بايد حلش كنى، گفت قضيه رو تا تهش برو منو تعقيب كن اگه چيزى با چشمت ديدى اونوقت هر چى تو بگى درسته.به مامانم گفت با اين دختر شما نميشه زندگى كرد بايد جدا بشيم. گفت اون روز تو مهمونى خيلى رفتارش ناراحتم كرد ميخواستم بياد با من حرف بزنه، گفتم تو منو مهمونى دعوت نكرده بودى اگه دعوت ميكردى باهات حرف ميزدم، گفتم من كوتاه اومدم به خاطر تو اومدم خونه تو كه تو با بابام رودر رو نشى گفت حرفات همه اش بى ارزشه، گفت چرا قهر كردى رفتى گفتم منو تو از خونه انداختى بيرون گفت دروغ نگو من تو رو از خونه ننداختم بيرون تو خودت رفتى، گفتم از خدا بترس اينقدر دروغ نگو، گفت با تو نميشه زندگى كرد، اين يك ماه كه نبودى خيلى خوب بود، مامانم گفت شما كه مشكل خاصى ندارين صحبت كنين حل ميشه. بعدش مامانم خداحافظى كرد و رفت خونه، به من گفت برو خونه همسرت اونجا باهم حرفاتون رو بزنين، همسرم داشت ميرفت خونه اش گفتم منو ببر بذار خونمون، حرفمو گوش نكرد، جلو در رسيديم دوباره گفتم گفت باشه منو آورد گذاشت خونه، تا ساعت سه و نيم شب تو ماشين حرف زديم، گفتم اگه هر كسى اشتباهاتشو قبول كنه اين مرحله پيش نمياد گفت من هيچ اشتباهى ندارم، گفتم خوب باشه همه اشتباهات گردن من آيا اينجورى مسائل حل ميشه؟! گفت نه با تو نميشه زندگى كرد، اصلا اين زندگى به درد نميخوره، بايد با خوبى و خوشى جدا بشيم. گفت مادرم هم ميگه كه حنا لياقت اين زندگى رو نداره(فهميدم كه مادرش طبق معمول وسط اين همه اختلاف ما باز نشسته پشت سرم حرف زده) منم گفتم هر طور راحتى، تو اگه منو نخواى منم تورو نميخوامت، گفتم فقط هر كارى ميكنى زود بكن كه خسته شدم از اين وضعيت. گفتم صبر كن صبح بشه باهم بريم دنبال كاراش زود از زندگيم برى بيرون، گفت فردا حرف ميزنيم، خداحافظى كرد و رفت. انقدر حالم بده كه از ديروز تا الان هيچى نخوردم همه اش ميخوابم، ديگه به بن بست رسيدم. ستاره جون، شيدا جون، ويس عزيز، نجمه،...كمكم كنين


 
صفحه 7 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. چی کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه
    توسط نازنین 2 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 خرداد 94, 10:22
  3. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. چطور از عشقم دل بکنم ؟ (به خاطر دوستم)
    توسط Hamdardi2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.