سلامی به گرمی آفتاب ...
چند وقته حس میکنم بین من و خدا فاصله زیادی وجود داره.
حس میکنم خیلی ضعیف شدم.
50 روزبا گناه مبارزه کردم اما بازم نشد.مگه نمیگن اگر40 روز گناهی رو ترک کنی خدا فرشته هاشو واسه نجاتت میفرسته؟اون فرشته ها اومدن اما من توان مبارزه با شیطانو نداشتم.
کم آوردم...
جدیدا خواستگار کم بینا دارم که نمیدونم این دیگه چه امتحانیه؟
البته فعلا ایشون درحال گذروندن پایان نامه ارشد هستن وهمه چی در حالت تعلیق به سر میبره.
- - - Updated - - -
هر وقت خانواده مامانمو میبینم که باعث این احساس بد شدن دوست دارم همه چیو به مامانم بگم تا بفهمه نمیتونم تحملشون کنم.اما هر بار لبم باز شده گفتم نه.بعد 20-25سال آبروی خودتو ببری که چی؟قبلا نمیومدن خونمون اما حالا از وقتی مامانم طلاق گرفته بیشترباهاشون در تماسیم.
دوست دارم یه روز از خواب بیدار شم خدا تمام حافظمو پاک کنه.
هر چی بگین فراموش کن نمیشه چون بارها تمرین کردم.
- - - Updated - - -
دوست داشتم شرایط ازدواج درست واسم فراهم میشد ومن فرزندی میداشتم وتمام خوبیهارو نثارش میکردم ومراقبش بودم.
از بچگی عاشق بچه ها بودم امانشد که آرزوم برآورده بشه.
دیگه بس که با نفسم مبارزه کردم شدم یه آدم خسته که دیگه توان نداره.
گاهی خیلی عصبی میشم اما میرم تو اتاق تا با کسی حرفی نزنم که باعث رنجوندنش بشه.
- - - Updated - - -
ازتون میخوام با قلب شکته موقع سحر منو دعا کنید.
خودم که دیگه پیش خدا آبرویی ندارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)