به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array

    Post میخوام از برزخ وجودم بیرون بیام...

    سلامی به گرمی آفتاب ...
    چند وقته حس میکنم بین من و خدا فاصله زیادی وجود داره.
    حس میکنم خیلی ضعیف شدم.
    50 روزبا گناه مبارزه کردم اما بازم نشد.مگه نمیگن اگر40 روز گناهی رو ترک کنی خدا فرشته هاشو واسه نجاتت میفرسته؟اون فرشته ها اومدن اما من توان مبارزه با شیطانو نداشتم.
    کم آوردم...
    جدیدا خواستگار کم بینا دارم که نمیدونم این دیگه چه امتحانیه؟
    البته فعلا ایشون درحال گذروندن پایان نامه ارشد هستن وهمه چی در حالت تعلیق به سر میبره.

    - - - Updated - - -

    هر وقت خانواده مامانمو میبینم که باعث این احساس بد شدن دوست دارم همه چیو به مامانم بگم تا بفهمه نمیتونم تحملشون کنم.اما هر بار لبم باز شده گفتم نه.بعد 20-25سال آبروی خودتو ببری که چی؟قبلا نمیومدن خونمون اما حالا از وقتی مامانم طلاق گرفته بیشترباهاشون در تماسیم.
    دوست دارم یه روز از خواب بیدار شم خدا تمام حافظمو پاک کنه.
    هر چی بگین فراموش کن نمیشه چون بارها تمرین کردم.

    - - - Updated - - -

    دوست داشتم شرایط ازدواج درست واسم فراهم میشد ومن فرزندی میداشتم وتمام خوبیهارو نثارش میکردم ومراقبش بودم.
    از بچگی عاشق بچه ها بودم امانشد که آرزوم برآورده بشه.
    دیگه بس که با نفسم مبارزه کردم شدم یه آدم خسته که دیگه توان نداره.
    گاهی خیلی عصبی میشم اما میرم تو اتاق تا با کسی حرفی نزنم که باعث رنجوندنش بشه.

    - - - Updated - - -

    ازتون میخوام با قلب شکته موقع سحر منو دعا کنید.
    خودم که دیگه پیش خدا آبرویی ندارم.

  2. 2 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    فدایی یار (پنجشنبه 19 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 17 تیر 93)

  3. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام
    کسی حرفی نداره؟

    - - - Updated - - -

    البته میدونم مسائل بقیه ارجع تر وحادتره.

    - - - Updated - - -

    Nemikham ghor bezanam ama gahi delam migire.

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام بر شما
    راستش نمیدونم امروز چم بود ولی اصلا حال خوشی نداشتم !!!
    یه روز اومدم برای خودم موانع ازدواج رو بنویسم از هر چی که فکرشو بکنید !!! همون شب قبل این کار اومدم دیدم یه خانمی تاپیک زدند موانع ازدواج من !! وقتی خوندم کلی شوکه شدم دیدم چیز هایی که من فکر میکردم موانع هست شاید 1/10 اون خانم هم من نبودم...تازه بعضی چیز هاش اصلا قابل جبران نبود !! نمیدونم پدر یا مادرشون مرحوم شده بودند و خیلی خیلی ناراحت شدم... و خدا رو بارها شکر کردم

    امروز هم خیلی حس و حال شما رو داشتم شاید توی 3 ماه اخیر این بار دومی بود که این حالت بهم دست میداد..واقعا از اون وقتایی که حس میکنی بریدی..حس میکنی دیگه نمیتونی ادامه بدی..با یه روح خسته..که شاید ندونی میخوای چیکار کنی... همه ی ما ها کلی ارزو داریم...ولی خب بعضی وقتا نمیشه به همشون جامعه ی عمل پوشوند...

    خیلی ها هستند شرایط ما شما رو دارند...فقط خواستم باهاتون همدردی کرده باشم..حتما براتون دعا میکنم..شما هم لطفا برای من دعا کنید.

  5. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    roze sepid (پنجشنبه 19 تیر 93)

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام
    میدونید چیه؟حس میکنم نمیتونم از نعمتهایی که خدا بهم داده درست استفاده کنم.
    نعمت پدر(دارم اما نمیبینم) مادر با گذشت و مهربونی که با لطف خداوکلی صحبت وفشار آوردن به خودم وراهنمایی بچه های اینجا (میشل عزیز.ریحانه عزیز ومجید محترم وفقط خدای محترم وکلی از دوستای خوب دیگه )تونستم کاری کنم تا رابطمون بهتر بشه.یک برادر گل که همیشه تو همه شرایط هم هوای خانومشو داشته وهم مارو تنها نزاشته.خواهرای خوبم.برادر کوچکترم که از بچگی نگرانشم اما خدا بزرگتره ومراقبش بوده.همین که به آرزوی دانشگاه رفتن تو رشته مورد علاقم رسیدم.

    اما خیلی نگرانم.نگران آیندم.هم در این دنیا وهم در جهان آخرت.

    یه شب خواب دیدم درویشی که سرتاپاش سفید بودگفتم اعمال من چطوره؟بهم گفت وای وای وای اینقدر به فکر ازدواج نباش واجباتتو درست کن.اما بعدش دیدم همون آدم خوب با همون شکل در نقش شیطانه وداره مردمو گمراه میکنه.

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    خانم رز سپید شما که ماشالله خودتون جواب خودتون رو دادید...این همه نعمت به قول خودتون داریم بعضی وقتا قدر نمی دونیم..

    یه جا خوندم شادی یعنی همین که صدای پدر و مادرتو رو میشنوی !!! خیلی با این جمله کیف کردم..

    اما من ترجبه ی شخصیمو میگم..توی موارد موفقیت و .. مخصوصا اثار غربی ها خیلی خوندم که یکی از عوامل شکست ترس از اینده و به ثمر نرسیدن نتایج هستش ...بعدش به این موضوع فکر نکردم که این موارد بحث های شیطانی و وسوسه شیطان هستش..

    تا این که صحبت های دشمن شناسی استاد محمد شجاعی (توصیه میکنم حتما گوش کنید خیلی زیاده اگه خواستید فردا بهتون دقیق بگم کدوم فایلشو گوش کنید در رابطه با مشکلتون ولی همشو اگه وقت دارید گوش کنید) رو گوش کردم بعدش ایشون به عبارت خودشون یکی از راه های این که شیطان به انسان نفوذ میکنه و فلجش میکنه حمله از جلو هستش به این صورت که میاد اینده رو برای ما سیاه و تار نشون میده و میاد با وسوسه هاش کاری میکنه که ما دست روی دست بزاریم که و هیچ عملی نکنیم !! و کلی بعدش تحقیق کردم در این رابطه روایت داریم و ایه ی قران !! اصلا ماتم برد..وقتی اینا رو دونستم خیلی بهم کمک کرد..

    اون خواب هم انشالله تعبیرش خیره...راجب ازدواج که یکی از معضلات بزرگ کشور ما و نسل جوان شده..یعنی این قدر این سختی رو من به شخصه کشیدم که اگه یه روز خیر بشم فکر کنم فقط توی راه ازدواج و رفع مشکلات ازدواج جوانا اقدام کنم !!!....توی قران خیلی جاها ما رو به صبر دعوت کرده ..حضرت علی (ع) می فرمایند صبر در برابر ایمان همچون سر در برابر تن هستش و صبر خودش شاخه های مختلفی داره که یکیش صبر در رابطه با همین مشکلات و موانعی که سر راهمون هستش ..هست..

    من که شکر خدا امروز حالم بهتر بود..انشالله حال شما هم بهتر باشه..به هر حال هر کسی یه جور امتحان میشه..فقط من میدونم نباید صبرمون رو از دست بدیم و گر نه اجرمون رو ضایع کردیم...

    انشالله خدا خودش هم خوب بهمون درس بده و هم خوب ازمون امتحان بگیره طوری که سر بلند اخرش بیرون بیایم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    roze sepid (جمعه 20 تیر 93)

  9. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    تازگی طوری شدم که فکر میکنم نمازام فقط خم وراست شدنه. هر چی سعی میکنم قلبم اون نزدیکی گذشته به خدارو نداره.نمیدونم چکار کنم.همش احساس گناه...
    گذشته خیلی خیلی اذیتم میکنه.
    گاهی همین گذشته باعث میشه در مقابل حرف زور استاد عصبانی بشم اما باز حرفمو میزنم واگر قبول نکردتو خودم میریزم ومیگم احترام استاد واجبه...
    این ترم یک درس مسخره یک واحدی داشتم استادم فکر کرده بود تحقیقمو خودم درست نکردم واسه همین جلو همه بچه ها گفت بلایی سرت بیارم که تو تاریخ بنویسن...
    منم فقط حقیقتو گفتم اما اون باور نکرد وهیچ نمره ای بهم نداد.دیگه حتی نمیخوام چهرشو ببینم.اما بالاخره باید همون درسو با همون استاد بردارم.من که تاحالا از همه گذشتم اونو نفرین کردم واز خدا خواستم تو این ماه رمضونی جوابشو بده وکاری کنه بفهمه به خاطر کار اشتباهش بوده.

    نمیتونم ظلم کسی رو ببینم.اما تو اون لحطه میخواست به پاش بیفتم بگم من اشتباه کردم.گفت بزاربچه ها برن بیام در گوشت یه چیزی بگم.اونوقت با فاصله 1سانتی صورتم دستشو گرفته ومیگه من به تو چی بگم؟میری کپی میگیری؟منم خودمو کشیدم عقب تا دستش به صورتم نخوره.اونم رفت نشست گفت باور نمیکنم.غرورمو جلو همه بچه ها خرد کرد.منم گفتم استاد من دروغ نمیگم میخواین باور کنین یا...گفت بدی بدی بدی...منم عصبانی شدم اما خیلی خودمو کنترل کردم وفقط زود از کلاس رفتم بیرون.در واقع خیلی شوکه شده بودم.

  10. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    Salam kasi hast?

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام فرشته خدا
    سختی کشیدن که اینقدر نا امیدی نداره،تقصیر خودته دیگه به خدا بله گفتی(قالوا بلی)و از سر نادونی امانت رو که هیچ کس توی این عالم حاضر به برداشتنش نشد برداشتی(آخ که خدا از نادونی چه کیفی کرد و چقدر بیشتر عاشق بنده هاش شد)حالا بقول معروف بکش.

    آخه اون لحظه دیوونه بودیم ،خدا یه کرشمه اومده بود و فقط توی خلقت ما بود که اون کرشمه رو درک کنیم.اونم از فرصت استفاده کردو امانت رو روی شونه های این انسان نحیف که به قول خودش ضعیف آفریده شده(خَلَقَ الإنسان ضعيفاً) گذاشت ،گفت من وجود تو رو توی بهترین حالتی که میشد ساختم،ویاد این کرشمه رو تو وجودت گذاشتم حالا پاشو برو پایین ترین مرتبه خلقت(لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین) ما هم که بله رو با اجازه یا بی اجازه پدر و مادرمون(عقل و حب ذات)داده بودیم وکار از کار گذشته بود.

    هیچی دیگه یه رعد و برق(شک الکتریکی خدا)زدن تو سرمون و تخم این محبت کاشتن ته ته دلمون ،خدا هم بهمون اونجا یه تقلب رسوند گفت میری اونجا من یکی رو از طرف خودم میفرستم یادت بده چه جوری این تخم رو که همه وجودت در پرورش و مراقبت از نهالیه که از این تخم به بار میاد مراقبت کنی.
    مارو فرستادن تو دنیا(دور ترین جایی که میتونه از خدا وجود داشته باشه یا همون اسفل سافلین)ما هم که بدجوری از شک الکتریکی که بهمون داده بودن فراموشی گرفته بودیم ، حالا دچار بحران هویت شده بودیم.
    اندر عوارض اون کرشمه ناجوانمردانه،خلقتی بی تاب( إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا) و عجول (خُلق الإنسان عجولاً-خُلِقَ الإنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ ) بود و اون موجودی که بعد از دیدار کرشمه روی خدا در عالم وحدت مشتاق و بی تاب کرشمه دیگه ای بود برای یه کرشمه دیگه هم به شدت عجله داشت با سر اونو انداختن توی عالم کثرت.حالا این بیچاره از همه جا بیخبرِ بی تابِ عجول که در فطرتش به شکلی ماهرانه هم یاد اون کرشمه رو جوری گذاشته بودن که میفهمید یه چیزی هست که اونو خیلی خیلی بینهایت زیاد میخواد و هم اون چیز رو نمی فهمید درست وحسابی چیه وهم یه جورایی توی ذاتش بود که در هر چیزی جلوه ای از اون محبوب رو ببینه افتاد تو دنیا و هر چیزی که به خیال خودش مظهری از اون نمی دونه چی چی رو دید بهش محبت پیدا کرد وامان از دل انسان وقتی تخم محبت چیزی توش کاشته بشه یه مزرعه تام وتمام برای پرورش هر محبتی، حالا دیگه بت هم میساخت تا در اون مظهر اون کرشمه ببینه و خوب به شدت هم به اون علاقه مند شده بود.حالا هر فرستاده ای که از جانب خدا میومد نمی تونست اون حب رو از دل این آدم بی تاب و عجول بیرون کنه مگر یه کسایی که هنوز به این مظاهر از ته دل امید نبسته بودن و دلشون میگفت نه این اون نیست.
    توی داستان خلقت آدم یه موجود بود که اگرچه کمال طلب بود ولی خود برتر بین و چر از خرد شیشه بود ولی بد جور ظاهرش فرشته ها رو گول زده بود،در حدی که برای فرشته ها کلاس عرفان و.........میذاشت.
    ولی خدا این ناخالصی رو نمی تونست ببینه اون هم وقتی اون رو توی عالم وحدت راه داده بود،آخه اونجا جایی نیست که کسی در برابر خدا منم منم راه بندازه خدا هم برای اینکه دستشو رو کنه یه بهانه جور کرد.گفت من انسانی از خاک آفریدم همه به اون سجده کنید و بقیه داستان رو هم که حتما میدونید......
    از اینجا دشمنی بزرگی توی وجود شیطان نسبت به آدم شکل گرفت ،اونهم از بزرگترین نقطه قوت آدم بر علیه خودش استفاده میکرد و میکنه و اون اینه که آدم عاشق کرشمه و زیبایی بود.
    هیچی دیگه اون اومد برای گمراهی آدم هر چیزی رو زینت به شکل غلو آمیزی زینت داد آدم که طبق عادت مسبوق به سابقه با هر کرشمه ای از هوش و حال میرفت.
    خدا هم همین جوری که بیکار ننشسته بود تا شیطون هر کاری میخواد دلش بکنه و از طرفی به آدم قول هدایت داده بود(إن علینا للهدی:همانا هدایت بر عهده ماست ) به خاطر قولش خدا چه کارها که نکرد صد وبیست وچهار هزار از بهترین و دوست داشنی ترین بنده هاش و که خیلی دوستشون داشت فرستاد تا آدما رو یاد عهد روز الست بندازه و بگه بابا گول نخور اون زیبایی حقیقی وجود منه اگه گل زیباست به خاطر اینه که تجلی وجود من توش بیشتره و اگر سوسک توی نظرت زشته به خاطر اینه که تجلی وجود من درونش خیلی پایین تر از حد استاندارده ولی خوب وجودش لازمه.
    بازم خدا راضی نشد وبه خاطر عهدش پیامبری رو فرستاد که روح و وجود اونو قبل از خلقت همه چیز خلق کرده بود و از اون چهارده نور واحد ساخته بود که واقعا در نهایتی که میشه خدا چیزی رو دوست داشته باشه این چهارده نور واحد رو دوست داشت.حالا خدا به خاطر عهدش اونو باید به عالم کثرت به اسفل سافلین میفرستاد و بالاخره فرستاد و حرف دلش رو به پیامبرش نسبت داد(به هر حال این خداست که نازه و ما نیاز)و در وصف پیامبرش که حرف دل خودش بود(
    لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ:
    همانا شما را پيامبرى از خودتان آمد كه رنج و زيان‏تان بر او گران است، به [هدايت‏] شما اصرار دارد و به مؤمنان دلسوز و مهربان است) خدا و چون خیلی مارو دوست داشت یه نامه ششصد صفحه ای هم برامون فرستاد(لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ-کتابی فرستادیم که در اون به یاد شما بودیم آیا نمی اندیشید)اینجا به نطرم خدا از این اندیشیدن این بود که من که دارم اون روز رو به یادتون میارم آخه چرا دیگه یاد من ازتون دلبری نمیکنه؟البته جوابش معلومه توی دل دو محبت در عرض هم قرار نمگیرند ، و اگر محبتی در دل ما کنار محبت خداست خود خدا خواسته باشه.

    خدا برای هدایت ما پاشو فراتر گذاشت حضرت زهرا بین در نیم سوخته عزیزش رو از دست داد ،فرق علی اش شکافت ،جگر حسن اش تکه تکه شد،ودیگه از کجای حسین بگم که بدن پاکش زیر سم اسب ها لگد کوب شد وکمرش با رفتن قمر بنی هاشم شکست وسر مطهرش بر روی نیزه نامه یاد مارو تلاوت میکرد و..............تا خدا نور چهاردهمش رو هم فرستاد ولی باید دیگه این یکی رو از سنت های طبیعی این دنیا باید حفط میکرد برای همین ابری رو که نماد دلتنگی اش بود جلوی خورشید وجود اون قرار داد که نه ماها از وجود اون خورشید هیچ بهره ای نبریم و نه دلهایی که محبت اشتباهی رو توی دلشون پرورش دادن(فی قلوبهم مرض)به حدی که دیگه جایی برای پرورش نهال محبت خدا در اون دل ها نیست کمر به قتل آخرین خورشید خدا نبندند.
    خدایا معرفت وجود اون خورشید رو توی دلهای سرد ما بارور کن و هر چه زودتر این دنیای ظلمت زده رو به نور اون خورشید منور بفرما.الهی آمین.

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    راستی بچه ها هم چند تا کامنت توی پست زیر گذاشتن شاید به دردت بخوره
    http://www.hamdardi.net/thread34189-3.html#post339274

  12. 2 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    Nilofar mordab (یکشنبه 22 تیر 93), roze sepid (یکشنبه 22 تیر 93)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم رز سپید.باور کنید دو بار توی سحر یاد شما افتادم و براتون دعا کردم.اون شب هم با محدودیت سه پست مواجهه شدم و گر نه میخواستم براتون نظر بدم.

    ببخشید از بس هر جایی یه موسسه زدند به اسم دانشگاه و .. بچه های ما خوشحال هستند دارند درس میخونند افسوس میخورم !! من میگم توی یه دانشگاه خیلی خیلی خوب اصلا این طور نیست که یه درس حتی یه واحدی فقط با یه استاد ارائه بشه که اونم بخواد این طوری با بقیه رفتار کنه !!! لطفا از کلمه ی با قداست استاد برای هر کسی از راه میرسه استفاده نکنید...این کلمه یعنی معلمی یعنی شغل انبیا ..متاسفانه گاهی تاپیک میبینم استادم به من چشم سو داره و ازم سوا استفاده کرده و.. من مطمئنم امار طرف رو در بیارید معلوم نیست از کجا چلغوز ابادی مدرک گرفته و رفته یا دانشگاه داغون تر از جایی که تحصیل کرده تدریس میکنه ولی این عنوان تاپیک ها و مباحث باعث میشه یه سم پاشی ریخته بشه علیه اساتید واقعا به معنای واقعی استاد هستند.


    امام راجب موضوع شما ببنید اگه اون اقا این قدر به خودشون اجازه ی جسارت دادند من بهتون حق میدم همون لحظه ناراحت شده باشید اما دیگه بیش از این بخواید بهش فکر کنید اشتباهه !! اون اقا اصلا معلوم نیست الان قضیه رو فراموش کرده و معلوم نیست که یه درصد فکر کنه چه کار زشتی کرده و.. ولی شما با این افکار مشوش خودتون رو الکی الکی ناراحت می کنید..

    به هر حال من نفهیمدم این پست اخرتون چه رابطه ای با پست اولتون داشت...ولی خواستم بگم برای این چیزا اصلا خودتون رو ناراحت نکنید..انشالله ترم بعد این درسو برداشتید طوری رفتار کنید که حداقل نمره ی پاسی رو بگیرید...سعی کنید سر سنگین باشید و دهن به دهنش نذارید..اگه امکانش بود و میشد ترم دیگه بر ندارید شاید ترم های بعد با یه نفر دیگه ارائه شد این درس....

    اون اقا هم خیلی گستاخ تشریف داشتند.

  14. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    roze sepid (دوشنبه 23 تیر 93)

  15. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام.ممنون به خاطر اینکه دعا کردید.
    دانشگاه ما اونطور که شما میگید نیست اما این درس جزء دروس اجباری مهندسیه که 3 تا استاد داره چون 3 تا درس تو یک درس خلاصه میشه.اونا هم نمیتونن واسه یک واحد 3 استادی که اصلا اهمیتی واسه رشتمون نداره هرروز یه استاد بیارن.
    اگر دقت کنید من این مطلبو واسه این گفتم که بدونم رفتارم تو اون لحظه درست بود یا اگر یه طور دیگه رفتار میکردم بهتر بود؟یعنی نمیدونستم چطور بهش ثابت کنم خودم تلاش کردم و تحقیقمو آماده کردم.
    اینو واسه این میگم که ممکنه دوباره یه استاد واسش سوءتفاهم پیش بیاد و من باید بدونم چطور محترمانه رفتار کنم اما حقمو بگیرم؟

    الان شما نمیتونید درک کنید چقدر ناراحتم که مجبورم دوباره با اون استاد هم کلام بشم.اون درس هم عملیه وهم تئوری...اگر تئوری بود باز راحتتر بود.

  16. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    فدایی یار (دوشنبه 23 تیر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.