به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 99 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    5,082
    سطح
    45
    Points: 5,082, Level: 45
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    راهنمایی برای ازدواج ( تو مرحله آشنایی هستم)

    سلام دوستان. خیلی خوشحالم که این انجمن رو پیدا کردم. خواستم همون اول پست بذارم ولی تصمیم گرفتم قدری نوشته های دوستان و تجربه هاشون رو بخونم بعد تاپیک بزنم.


    من پسری 25 ساله هستم که 2-3 ساله قصد ازدواج دارم ولی شرایطش رو نداشتم و بنابراین دنبال گزینه ی مناسب به طور جدی نبودم. اما حدودا یه سالی هست شرایطش رو داشتم و یه دختر تو فامیل پیدا کرده بودم (یعنی معرفی کرده بودن)که از نزدیک هم ندیده بودمش(فامیل دور) فکر می کردم می تونم با اون خوشبخت شم. فقط عکس ازش دیده بودم! تعریفش رو هم تو فامیل شنیده بودم و اتفاقا خیلی از فامیلای نزدیکم مثلا عمه و زنعمو و ... اون دخترو به من پیشنهاد دادن.حالا درست یا غلط فکر می کردم دیگه ایشون همسر من می تونه باشه و فقط کافیه برم خواستگاری و اونا نظر مثبت بدن....می دونم خیلی بچگانه بود. تا این که بعد از 6 ماه (!!!!) تو جشن عقد یکی از فامیلا اونو از نزدیک دیدم و کلا گذاشتمش کنار. چون هیچ ربطی به هم نداشتیم... فکر می کنم به خاطر ظاهر زیباش همه دوست داشتن من با ایشون ازدواج کنم. ولی ایشون هم سنش پایین بود و ... از طرفی تو فامیل ما همه دخترزا بودن ! مثلا هر عمو یا عمه 4 دختر دارن و یه پسر و اتفاقا این پسر یا معتاده یا بیکاره یا ازدواج با زن سن بالا داشته یا ... خلاصه هیچ کس از پسرش راضی نیست. فقط می موند من، که از بچگی خیلی اروم بودم نماز خون بودم و درس خون بودم و بعد از تموم شدن درسم که لیسانس مهندسی بود رفتم سرکار. تعریف نیست خواستم بگم تو فامیل شرایطم اینه و با این وضعم همه بیخودی خیلی بهم احترام میذارن و دوست دارن خوشگل ترین و خوش هیکل ترین دخترو بگیرم !!! متاسفانه معیار اکثر فامیلای ما اینه خوشگل و خوش هیکل و البته قد بلند ! (که من قدمم بلند نیست 173 )

    حالا اینا مهم نیست. خواستم یه شرح حال داده باشم تا بهتر راهنمایی شم. موضوع اصلی از اینجا شروع میشه.

    بعد از اون قضیه که مشخص شد به درد هم نمی خوریم دیگه تصمیم جدی گرفتم که ازدواج کنم و این که از نزدیک چند گزینه که مامانو خواهرم معرفی کردن رو ببینم و قدم های اول ازدواج رو بردارم.از قبل خواهرم دوستشو معرفی کرده بود که می گفت من این دوستمو کامل میشناسم و تضمینه که دختر خیلی خوب و با حیا و نجیبیه. حقیقت من عکس هم ازش دیدم . قبلا هم که دبیرستانی بودن چند بار می رسوندمشون قلم چی. خیلی دختر با حیایی بود و از این که دید من میرم دنبالشون کلی نگران شده بود. ولی خب منم برای این که ایشون راحت باشه حتی تو آینه هم نگاشون نکردم مگه این که چشمم بهشون بخوره.چند بار که بابام یا پدر ایشون نمی تونست بره دنبالشون من میرفتم. فقط در همین حد من ایشونو دیده بودم(قضیه مربوط به 5-6 سال پیشه !) ولی حالا که خواهرم میگه این همون دخترس من می خواستم قدم پیش بذارم ولی حقیقت چهره ایشون با این که زیباست رو دوست نداشتم+ یه سری چیزای دیگه که از حوصله بحث اصلی خارجه.
    از طرفی مادرم هم نذر داره و جلسه های روضه خونی تو ماه محرم برگزار می کنه از دو سال پیش میگه یه دختر هست مثل پنجه آفتاب و ...دختر همسایه هست و مادر این دختر خانم مثل مامان من از این مراسما داره... ایشونم سنش 19 ساله ولی من تا حالا ندیدمش و فقط تعریف شنیدم. و چون خوشم نمیاد ندیده برم خواستگاری(مامانم میگه بریم خونه دختره و ببینش) همش به اصطلاح مامانمو می پیچوندم که نرم ! یه مدت که می گفتم من می خوام همون دختر که اول نوشته گفتم رو بگیرم دیگه ایشون بنده خدا هیچی نگفت حالا که فهمیده دیگه اونو نمی خوام باز بحث پنجه آفتاب باز شده بود !! این دختر هم من ندیده رد می کردم. چون سنش پایین بود و با شرح حالی که داده بود از اون خونواده هایی هستن که فکر می کنن از دماغ فیل افتادن و از نظر فرهنگی و قومیتی هم به هم نمی خوریم من همش رد می کردم که بخوام برم با ایشسون و خونواده شون آشنا شم...

    اینا هم هیچی !
    خواهرم بعد از اون جشن عقد و اتفاقی که افتاد یه نفر دیگه رو هم معرفی کرد و من یه عکس هم از دوران راهنماییش دیدم که با اون دختر خانم گرفته بود از طرفی هم این فشار رو سرم بود که باید ازدواج کنم( تو فامیل ما همه زود ازدواج می کنن و از نظر فامیل من با 25 سال سن یه پسری هستم که دیر ازدواج دارم می کنم و ترشیده هستم !!!) خلاصه تصمیم گرفتم که خواهرم با این خانوم یه قرار بذاره تا برم ایشونو رو ببینم و باهاشون صحبت کنم تا اگه خوب بود آشنایی رو از طریق خونواده ها ادامه بدیم.

    الان یه ماه میشه که از اون روز آشنایی گذشته.ایشون با خواهرش اومد و منم با خواهرم رفتم. سوار ماشینم شدن و رفتیم یه قهوه خونه سنتی.
    حدودا یه ساعت با هم صحبت کردیم.
    سوال آماده کرده بودم و خیلی جدی با هم صحبت کردیم. من هم از چهره ایشون خوشم اومده هم از طرز فکرشون هم از طرز صحبت کردنشون هم از حجب و حیاشون (جلسه اول خیلی جدی بودن ولی بعد ها که دیگه قضیه جدی تر شد هم ایشون با من خودمونی تر شد هم من با ایشون)
    بعد از اون مامانم همراه خواهرم رفتن خونشون و مادر هم پسندید خدا رو شکر. بعد هم مجدد منم همراه خونواده رفتیم خونه شون که پدر و مادر ایشون هم با من آشنا شن. مادرشون هم گفتن با دخترشون بریم تو اتاق صحبت کنیم که رفتم و 2 ساعتی با هم صحبت کردیم ! چیزی که متوجه شدم این بود که تو خیلی چیزا با هم تفاهم داریم و ایشون خیلی منطقی هستن، خیلی باهوش. چند بار پیش اومد که هم من هم ایشون یه حرفی رو خواستیم بزنیمدقیقا ادامه صحبت رو یکی دیگه مون می گفت ... اختلاف سنمون هم 1.5 سالهف ایشون از من کوچیکتره.
    بعد از اون روز پدرش اومد شرکتی که کار می کنم، برای تحقیقات و اینا که گویا خوشش اومد و چند روز بعدش اونا اومدن خونه ما.(البته بدون این که به من بگه اومد و با همکارام صحبت کرد و قرار شد همکارام به من نگن که گفتن !) بعد هم خوردیم به تعطیلات عید. البته روزی که اومدن خونمون هم من با ایشون تو اتاق باز هم کلی صحبت کردم و بیش از پیش مطمئن شدم که می تونم در کنار ایشون خوشبخت شم
    ولی حالا برای این اینجام که مشورت کنم.
    آیا این تعداد جلسه برای اشنایی کافیه؟ کار دیگه ای هم باید انجام بدم؟ چیکار کنم که خونواده ها سر اختلاف رسم و رسومات ازدواج رابطه ما رو خراب نکنن؟
    من خودم هیچ وقت دوست دختر نداشتم. دوس دارم همسر آیندمم مثل خودم باشه. اتفاقا همینو روز اول بهش گفتم و ایشون گفت منم نداشتم. و گفت من خیلی شیطونم و همه فک می کنن من حالا کلی دوست پسر دارم ولی این طور نیست. بعد یه نکته ای هم هست. روزی که اومده بودن خونمون مامانم از دست مامانش خیلی شاکی بود و می گفت اینا هیچی نشده می خوان همه خرجای عروسی و ... بندازن گردن ما ! نه ما تهرانی هستیم اصالتا نه اونا اما 25-30 ساله که تهرانیم. تو جلسه اول که خونواده ها همدیگه رو دیدن قرار شد که رسمای تهرانی ها و چیزی که عرفه اجرا شه. اما حالا مامانش چیز دیگه ای میگه و مامانم خیلی ناراحت بود. مثلا بهش گفته انگشتر بله برون رو باید خودشون انتخاب کنن. که مثل این که چنین چیزی نیست و مادر داماد باید انتخاب کنه گویا (حقیقت من اصلا از این چیزا سر در نمیارم) و جشن عقد رو مادرش پیشنهاد داده بود خونه ما بگیرن چرا چون بزرگه و نزدیک فامیلاشونه. که باز هم سر این موضوع مامانم خیلی عصبانی شده بود چون خونه خودشونم بزرگه و مشکلی نیست. اتفاقا مامانم گفت بریم تالار که مخالفت کرده بودو گفته بود که خرج و مخارج میره بالا و تو خونه باشه بهتره چون راحت تریم و ...

    معمولا این روزا برای همه شیرینه و بعدش مشخص میشه که اشتباه کردیم یا نه. می خوام بدونم راهو درست دارم میرم؟ ممکنه چیزی رو از من مخفی کنن؟ ایشون خیلی با انرژی و شیطونه و منم اول فکر می کردم چنین کسی باید قبلا دوست پسر داشته باشه ولی الان این طوری فکر نمی کنم. یا این که اشتباه کردم مالو دارایی که در دسترسم هستو بهش گفتم چون این جوری ممکنه به خاطر خودم با من ازدواج نکنه. از این هم نگرانم. من یه 206 دارم سر کارم هستم، سربازی هم معاف شدم و بهش گفتم ممکنه کار ازاد کنار کارم داشته باشم و بابام می تونه برای یه مغازه هم بخره و شرصش اینه که خونه ای که الان داره و برای من هستش رو تبدیل به مغازه کنه... که فکر می کنم نباید این چیزارو می گفتم از طرفی دوست داشتم صادق باشم. من گفتم به درآمد کارمندی راضی نیستم خوبه ولی برای من کمه من همیشه دوست داشتم وضع مالیم خوب باشه و تو یه کار ازاد هم تبحر دارم که درآمد خوبی داره و می خوام کنار کارم تو مغازه هم کار کنم. البته نه سوپر مارکتو این جور کارا. یه کار طراحی دکوراسیون هستش...اشتباه کردم گفتم؟
    خلاصه از این حرفا، راهی هست که بشه فهمید و به صداقتش ایمان بیارم که ایشون هم منو دوست داره و خونواده شون همونی هستن که نشون میدن؟
    البته خودم که بهش علاقه هم پیدا کردم... ولی مامانم میگه باید بهتر بشناسیشون و از این حرفا. یه بار هم رفته از محل کار سابقش تحقیق کرده خوب بوده. از همسایه هاشون پرسیده همه تعریف کردن. حالا قراره یه بار دیگه هم بره تحقیق. در مورد شغل اون دامادشون حرفای متناقض زدن و این یه خرده نگرانمون کرده که مبادا دروغ می گن. همین طور یه نفر هم گفت (همسایه ها) پدرشون دو شغل داره ولی خودشون فقط گفتن در حال حاضر بازنشسته هستش و تو مغازه مشاور املاک کار می کنه حالا اون یکی کارش چیه برامون سواله که نخواستن بگن.
    ولی خونه و زندگیشون و فرهنگ و اخلاقشون و طرز صحبت کردنشون نشون دهنده این بود که آدمای خوب و فهمیده و متشخصی هستن. و به فرهنگ و اخلاق ما هم نزدیکن.
    من گیج شدم و خیلی نگران که مبادا بعد ها منم جز کسایی باشم که از ازدواجم پشیمون شم و خدایی نکرده اینا خیلی چیزارو از ما مخفی کرده باشن. برای من صداقت خیلی مهمه.
    سرتونو از این بیشتر درد نیارم شرمنده نوشتم طولانی شد
    ممنون میشم راهنمایی کنین.

    ویرایش توسط e-lampard : جمعه 08 فروردین 93 در ساعت 15:29

  2. 2 کاربر از پست مفید e-lampard تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), noamooz (جمعه 08 فروردین 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    چقدر طولانی نوشتی ....
    امیدوارم بقیه هم مثل من فرصت کامل خوندن رو داشته باشن ...

    دوستان بهتر می تونن راهنماییت کنن. من فقط یه جمله میگم

    " اگر در ابتدای یک سفر دراز همه مشکلات مشخص باشد، هیچوقت به آن سفر نخواهیم رفت."










  4. 3 کاربر از پست مفید veis تشکرکرده اند .

    e-lampard (جمعه 08 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), شایسته89 (جمعه 08 فروردین 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 99 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    5,082
    سطح
    45
    Points: 5,082, Level: 45
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم. بله حق با شماست. طولانی شد...
    خواستم کمش کنم که متاسفانه فرصا ادیت تموم شده بود ولی دوستانی که فرصت ندارن از "اینا هم هیچی ! " بخونن می تونن در جریان قرار بگیرن.
    بابت نوشته طولانیم عذرخواهی می کنم.

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام.خوش امدید.

    شما گفتید
    من گیج شدم و خیلی نگران که مبادا بعد ها منم جز کسایی باشم که از ازدواجم پشیمون شم و خدایی نکرده اینا خیلی چیزارو از ما مخفی کرده باشن. برای من صداقت خیلی مهمه.

    چرا دقیقا به چیزی که نمیخواید زوم میکنید !!! این طوری دقیقا اون چیز دامن گیر شما میشه...شما باید به چیزهایی که میخواید فکر کنید و چقدر این اشتباه رو من توی رفتار ادم ها امروزه میبینم ...

    دوست محترم درسته شما شرایط نسبتا خوبی دارید برای ازدواج خدا رو شکر همین امر باعث شده حالا که اون دختر خانم دارند به شما جواب مثبت میدند شک کنید که نکنه به خاطره پولمو به خاطر فلان چیز ه و وو و و وو و

    خواستم بگم توی این سن ازدواج کردند این افکارو داره بهتر هستش به این افکار مجالی برای جولان ندید...

    توصیه میکنم سمینار ازدواج اقای دکتر شاهین فرهنگ رو دانلود کرده (که به صورت رایگان توی نت هستش سرچ کنید بهتره و اگه بخوام لینک بدم خلاف قوانین هستش ) و پاسخ تمام سوالاتتون رو میگرید مطمئن باشید.
    با ارزوی موفقیت و انشالله تصمیمی بگیرید که خدا صلاح شما رو در اون دیده.

  7. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    e-lampard (جمعه 08 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    دوست عزیز "فدایی یار" دادن لینک که خلاف قوانین نیست !!!
    دادن ایمیل و تلفن و .... خلافه قوانینه

    اینم لینک
    دانلود رایگان سخنرانی های روانشناسی - دانلود رایگان سمینارهای دکتر شاهین فرهنگ

  9. 3 کاربر از پست مفید veis تشکرکرده اند .

    e-lampard (جمعه 08 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), فدایی یار (جمعه 08 فروردین 93)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array
    چشام دراومد تاخوندمش
    دوست من چندنفررو میشناسی که قبل ازدواجش ایندشو دیده.شماهرچقدرهم که باایشون صحبت کنی تانری زیر ی سقف نمیتونید کاملا همو بشناسید اگه دیدی تو نگاه اول وبرخوردهای اولیه اونی هست که مدنظرداری پس بسم الله بقیش دیگه بستگی به طرز رفتارای خودتون تو زندگی نسبت به همدیگه داره
    موفق باشی

  11. 2 کاربر از پست مفید sadafdarya تشکرکرده اند .

    e-lampard (شنبه 09 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 99 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    5,082
    سطح
    45
    Points: 5,082, Level: 45
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sadafdarya نمایش پست ها
    چشام دراومد تاخوندمش
    دوست من چندنفررو میشناسی که قبل ازدواجش ایندشو دیده.شماهرچقدرهم که باایشون صحبت کنی تانری زیر ی سقف نمیتونید کاملا همو بشناسید اگه دیدی تو نگاه اول وبرخوردهای اولیه اونی هست که مدنظرداری پس بسم الله بقیش دیگه بستگی به طرز رفتارای خودتون تو زندگی نسبت به همدیگه داره
    موفق باشی
    من باز هم عذرخواهی می کنم بابت نوشته طولانی، بار اول بود دیگه.
    ممنون از توجه شما.
    "دوست من چندنفررو میشناسی که قبل ازدواجش ایندشو دیده"
    "بقیش دیگه بستگی به طرز رفتارای خودتون تو زندگی نسبت به همدیگه داره"
    چقدر خوب گفتین.
    2 روز دیگه قراره دوباره همدیگرو ببینیم.
    صحبت های دکتر شاهین فرهنگ هم خیلی جالبه. دارم گوش میدم. ممنون از جناب فدایی یار بابت معرفی ایشون.

  13. کاربر روبرو از پست مفید e-lampard تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array
    اگه ما توزندگیمون گذشته و حال خداپسندانه ای داشته باشیم ک خداوبنده های خداازمون راضی باشن مسلما خدا میاره توراهمون وکمکومون میکنه شماهم دل ببند به خدا حتما کمکت میکنه دوست من

    - - - Updated - - -

    اگه ما توزندگیمون گذشته و حال خداپسندانه ای داشته باشیم ک خداوبنده های خداازمون راضی باشن مسلما خدا میاره توراهمون وکمکومون میکنه شماهم دل ببند به خدا حتما کمکت میکنه دوست من

  15. 2 کاربر از پست مفید sadafdarya تشکرکرده اند .

    e-lampard (شنبه 09 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93)

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    سلام،


    من به طور ویژه چند جلسه مشاوره خانواده با یک مشاور متدین و حاذق رو توصیه می‌کنم. چون شما ارتباط اولت هست به طور ناخودآگاه در چنین جلسات آشنایی مقداری خوشبینی خواهی‌ داشت که البته ممکن هست باعث مشکلات جدی در آینده برای تو بشود.


    اگر خانواده دختر سعی‌ در تحمیل انتظاراتی دارند که بر اساس رسم، رسوم و ... منطقی‌ نیستند، اینها را حتما جدی بگیر، به خصوص موضع گیری خانوم را بسنج که چه دیدگاهی در این مورد دارد. اینها همه میتواند به تو سر نخ‌هایی‌ در مورد میزان تاثیر پذیری او در آینده از خانواده بدهد که بسیار در زندگی‌ مشترک تاثیر گذار هست. در کنار این حقیقت که در ایران ازدواج دو فرد در واقع ازدواج دو خانواده هست. پس از این انتظارات بی‌ جا که منجر به دلخوری هم شده به هیچ عنوان چشمپوشی نکن.


    من بر خلاف همه دوستان معتقدم، در مرحله شناخت به هیچ عنوان نباید خوشبین باشی‌، بلکه اتفاقا باید بدبین باشی‌، خوشبینی برای بعد از ازدواج هست، نه قبل از ازدواج و هنگامی که در مرحله شناخت هستی‌. پس باید همه چیز را تا جایی‌ که مقدور هست کامل بسنجی و کاملا اطمینان پیدا کنی‌. ولی‌ شما هنوز مواردی داری که در مورد آنها شک داری و میشود این شک‌ها را برطرف کرد. من با مادر شما هم عقیده هستم، باید وقت بیشتری برای شناخت بگذاری. از مشاوره خانواده به هیچ عنوان صرفنظر نکن.


    هرگونه خوشبینی بی‌ جا، چشمپوشی از نشانه‌‌هایی‌ که در آینده پتانسیل خراب کردن زندگی‌ تو را دارند و تسامح در شناخت بیشتر، خیانت به خودت و البته خانواد‌ت هست که سالها برایت زحمت کشیده اند. پس، حسابی‌ حواست رو جمع کن.


    موفق باشی‌،


    کامران

    پی‌‌‌نوشت:

    شاید برای شما هم اتفاق بیفتد: http://www.hamdardi.net/thread-32678.html
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد

    ویرایش توسط kamran2007 : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 13:03 دلیل: اضافه کردن مثال درسی‌!

  17. 6 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    e-lampard (شنبه 09 فروردین 93), gholam1234 (شنبه 03 خرداد 99), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), مصباح الهدی (دوشنبه 11 فروردین 93), veis (شنبه 09 فروردین 93), بی نهایت (شنبه 16 فروردین 93)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 99 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    5,082
    سطح
    45
    Points: 5,082, Level: 45
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم کامران جان. ممنون از توجه تون. تو برنامم هست که پیش مشاور هم بریم.
    شما اگه مشاور خوب سراغ دارین که متدین هم باشه ممنون میشم به من معرفی کنین. (من اشتراک گرفتم ولی هنوز فعال نشده و نمی تونم پی ام بدم)
    خوشبختانه از این نظر که ایشون تحت تاثیر افکار مادرش باشه خیالم تا حدود زیادی راحته.
    چون همون روز اول آشنایی تاکید داشت که خونه مون نه نزدیک خونه پدر و مادر خودش باشه نه نزدیک خونه پدر و مادر من.
    دلیل هم آورد و گفت دوست ندارم تو زندگیم دخالت کنن. مشکلات رو باید خودمون حل کنیم. هم من هم شما دو آدم منطقی اگه باشیم پس مشکلات رو می تونیم حل کنیم. البته مشورت هم خوبه ولی در کل دوست ندارم خونم نزدیک خونه بابا و مامان باشه.

    ولی خب می تونم نظرش رو راجع به حرفای مامانش بپرسم. این جوری هم ایشون یه محک می خوره که آیا واقعا به حرفی که زده اعتقاد داره یا نه. چون گفته بود نمی خوام کسی دخالت کنه منم می تونم بهش بگم که اگه همه چی خوب پیش بره قدم بعدی برگزاری مراسم عقد و ایناست. طبق قرار اولیه که فقط در حد رد و بدل شدن صحبت بود، مراسم باید طبق عرف انجام شه یعنی نه رسم ما نه رسم شما. ببینم نظرش چیه. از مامانش حمایت می کنه یا سر حرفش هست.
    فقط نمی دونم چطوری بگم که بهش برنخوره. البته مشکل اون قدرا هم که فکر می کنین جدی نیست. یعنی ناراحتی مامانم منظورمه. چون مامانم بعد از این که مامان ایشون این حرفا رو می زد با لحن خوب و طوری که کدورتی پیش نیاد مخالفت می کرد و مادر ایشون هم سریع کوتاه میومد. ولی مامانم و من نگران این هستیم که چون مادر ایشون از حالا این جوری داره رفتار می کنه نکنه بعدا مشکل حاد بشه.
    ازدواج واقعا کار سختیه...


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من تو آشنایی با خواستگارم مشکل دارم
    توسط kimia68 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مهر 94, 15:52
  2. پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 آبان 93, 00:49
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 تیر 92, 16:45
  4. راهنمایی تو خواستگای4(بهبود یافتن مشکلات)
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 خرداد 92, 21:18
  5. راهنمایی می خوام تو خواستگاری2 (انجام صحبت ها و برگزاری مراسم نامزدی)
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 خرداد 92, 12:46

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.