سلام دوستان
تاپیک قبلی من این بود:
www.hamdardi.net/thread-32178.html
توی این چند وقت خیلی با خودم فکر کردم. البته همسرمو ندیدم چون جنوب مشغول کار بود.البته پدر مادرش یکبار اومدن خونمون و مادرش بازهم افاضات فرمودن که دختر باید خودش خرج خودشو بده حتی بعد عروسی!!!!الان که اینطوری مخ شوهرمو زده که دیگه تره هم برام خورد نمیکنه وای بحال بعداز عروسی
توی این 8 ماه عقد واقعا خیلی تحقیر شدم هم توسط خودش هم مادرش
نمیگم برام کم گذاشت ولی برای کارهای معمولی هم سرم منت میذاشت و تحقیر میکرد
حتی توی گردش رفتنامون با غر زدن و بی حوصلگی کردن اوقاتمو تلخ میکرد
پول واسش خیلی خیلی مهم بود حتی مهمتر از احساس من
من آدم قانعی هستم و فکر نکنید ازش توقعات محیرالعقول داشتم که البته زیادن از این مدل دخترا و اقبالشونم بلند برعکس من که دختر زیبا و تحصیلکرده و خانواده داری هستم هیچوقت به اندازه ای که لایق بودم بهم احترام نذاشتن و اهمیت ندادن
الان دیگه هیچ احساسی بهش ندارم و واقعا فکر میکنم که مرد زندگی من نیست
خانواده ام هم حمیایتم میکنن و خودشون دیدن که توی این 8 ماه چقدر اذیت شدم
بعد از عید میرم واسه طلاق. فقط از این میترسم که از کارم پشیمون بشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)