به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon17 شوهرم خیلی تحت تاثیر حرفهای مادرشه

    سلام دوستان
    خیلی دلم گرفته و نمیدونم چیکار باید بکنم

    مادرشوهرم اصلا رفتار خوبی نداره.کلا اینمدلیه. فرهنگش پایینه.منم چون میدونم دست خودش نیست ازش توقع برخورد خوب نداشتم.اما این سری اوضاع فرق کرد
    یه حرفهایی زد که داشت حالم بهم میخورد. جالبیش اینجا بود که همسرمم از مادرش دفاع میکرد

    مثلا ما رسم داریم که خرج عقد رو پسر میده.فقط هم در حد میوه و شیرینی هست.اما رسم اونا مراسم عقد با خانواده ی دختره و شام میدن
    دختر خودشون تازه عقد کرده و اونا هم واسه عقدش خودشون خرج کردن اما بخاطر خساستشون فقط 30 نفر دعوتی داشتن! حالا هم عقد دخترشونو توی سر من میکوبن که ما شام دادیم ولی شما حتی خرج عقدو هم ندادین! هرچی میگم شما دختر از فلان شهر گرفتید باید هم به رسم دختر برید، به خرجشون نمیره
    بابای من واسه عقدمون یه پلاک و زنجیر دادن به داماد که پلاکش یه فروهر بود. مادرشوهرم این سری میگفت ماهم میتونستیم واسه دومادمون از این فروهر سبک ارزونا بخریما! اما 6میلیون دادیم گردنبند! آخه آدم چی میتونه بگه به این آدما؟!

    جالبیش اینجاس که اینهمه حرف مادرشوهرم زد، شوهرم عین خیالش نبود. یه بار برنگشت به مادرش بگه آخه مادر من این حرفها چیه میزنی؟ تازه انگار حرفهای دل خودشم بود
    این سری رفتیم مشهد،حالا بماند که چقد اذیتم کرد ، یه روسری واسه مامانم خریدم 10تومن واسه مامان اونم یه شال خریدیم 16 تومن. بعد که اومدیم مادرشوهرم میگه ببین چه داماد خوبیه واسه مادرزنش سوغاتی خریده؟ انگار نباید میخریده!به چشمش خییییییییلی بود.انقدی گفت و گفت که شوهرم شبش بهم گفت اینهمه(!) واست سوغاتی خریدم پولشم خودم دادم!
    خیلی اذیت شدم
    دیگه طاقت ندارم

    آخه زندگی با پسری با 30 سال سن، که هنوز بچه ست و به حرف مامانشه(اونم مامانی که به شدت از بیماری خساست رنج میبره تا حدی که با همه قطع ارتباط کرده) کار درستیه؟ بعضی وقتا احساس میکنم با مادرشوهرم ازدواج کردم! مادرشوهری که خسیس و بی فرهنگ و بیادب و پر مدعاست
    از خساست هاشون اگه سوای داشتید درختمتم
    درضمن اینم بگم که به خاطر نصیحتای باباش واسم گاهی پول میریزه اما این سری منتشو سرم گذاشت و گفت خرجتم من دارم میدم.خیلی دارم به بابات حال میدم و...
    آخه به اینم میگن مرد؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید negar1987 تشکرکرده است .

    روزیتا (یکشنبه 25 خرداد 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان لطفا کمک کنید
    من واقعا تو شرایط بدی هستم
    از اونجایی که نمیتونم تحمل کنم که همسرم (به خاطر پولهایی که خرجم میکنه و البته خرج زیادی هم نبوده) سرم منت میذاره و اصلا این رو به دور از مردانگی میدونم بهش گفتم طلاق میخوام و الان یک هفته هست که باهاش حرف نزدم
    واقعا احساس میکنم زندگی با چنین مردی اشتباه محضه
    کمکم کنید لطفا

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    محل سکونت
    البرز کرج
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    833
    سطح
    15
    Points: 833, Level: 15
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 184 در 65 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    21
    Array
    خب این خانواده بد، شما چطور با افراد خانواده شوهرتون برخورد میکنید کلا نحوه آشنایی شما با این بشر چطوری بوده ؟شما زمانی که با هم آشنا شدید اخلاق های این بشر رو ریز نشدید ؟ نحوه خواستگاری و بقیه مسائل چطور؟ توی سند حق و حقوقی از خانواده پسره خواستید مثل حق طلاق؟ چون باید مسائل باز بشه که مدیر همدردی هم بهتر بتونه بهت کمک کنه.



    والله من نظر شخصی خودمه ملاک قرار ندینش ممکنه بدترین راه حل برای شما باشه ولی مشاوره برید بگند نه ادامه بدید... من این مدلی هستم که عرض میکنم:

    متاسفانه چشم و هم چشمی مثل اینکه با بعضی ها دارند یا اینکه چیزی بوده که ما خبر نداریم (یک طرفه نمیشه قضاوت کرد)
    6 میلیون رو در 10 ضرب کنید الان قیمت گردنبند خوبه... حالا طرح و وزن و نوع سنگ بماند ( از اون 6 میلیون 1.5 فقط سوده خالص اش هستش که اگر دست دوم باشه "میشه کاریش کرد که نو به نظر برسه" که اون وقت 3 میلیون حداقل سودشه ، بدون شاخص گرم گردنبند عرض کردم) - تخصص ام طلا نیست ولی دوره دیده ام واسه آینده ام که جنس نندازند بهم

    1. مرد وقتی که زن میگیره یعنی اینکه هر چی دارم مال شما هم هست، بی چون و چرا
    2. وقتی یک مرد، تصمیم به ازدواج میگیره که میخواد زندگی مستقل داشته باشه و گرنه تو بقل مادرش بهتره که بمونه.
    3. خرجی خونه و زن به عهده مرد هستش و وظیفه اش هم هست حتی اگر زنش کار میکنه و پول در میاره (کمتر یا بیشتر از مرد !) باید باز خرجی زن رو بده !!!... بعضی ها هم اصلا معلوم نیست نوکر رفتند گرفتند...
    4. --- میزارم بعد از سوالات

  5. 5 کاربر از پست مفید Less Than Nothing تشکرکرده اند .

    negar1987 (چهارشنبه 30 بهمن 92), هم آوا (پنجشنبه 09 مرداد 93), خوشبختی (پنجشنبه 01 اسفند 92), روزیتا (یکشنبه 25 خرداد 93), شیدا. (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی دوست عزیز از جوابتون
    ما به هم معرفی شدیم.یعنی عموی ایشون بنده رو معرفی کردن به اونها و یه روز خودش و مادرش اومدن منو دیدند و ...
    ما تقریبا دو ماه قبل از عقد با هم آشنا شدیم
    چندبار بیرون رفتیم و چون توی یه شهر دیگه کار میکنن بیشتر ارتباط تلفنی و ایمیلی بود اما اولش به صورت دیداری چندبار همو دیده بودیم
    روزهای آشنایی میدیدم به جای دعوت کردن من به کافی شاپ و رستوران همش توی فضای باز مثل پارک یا دانشگاه قرار میذاشت که البته یه بار خودم پیشنهاد کافی شاپ رو دادم و رفتیم
    روزی که به عنوان آشنایی اومدن یه دسته گلی آوردن که فقط دوشاخه گل ارزون توش بود! که البته گفت که مادرش گل رو خریده و گل فروشی مناسبی ندیدن توی راه! البته بگم که اونروز مسافر بودن و از شهر خودشون به شهرستان ما برای آشنایی اومدند. و پدرشون هم اصالتا مال شهرستان خودمونن
    من از دسته گلشون خوشم نیومد ولی گفتم حتما روز خواستگاری میارن!
    اما انقدر عجله برای عقد داشتن که بعدش اون روز رو گفتن به حساب خواستگاری بذارید!
    اولشم خوب بود مثلا میگفت جهیزیه رو نمیخواد بیاری خودمون کار میکنیم هرچی تونستیم میخریم اما این آخریا میگفت من جهازم یه تلویزیون و یه فرشه. البته منم موافق نبودم که جهاز نبرم اما تغییر مواضعش رو میخواستم ببینید
    اولاش کمتر از 100 تومن به کارتم نمیریخت و ماهی 300 برام میریخت و حتی اسمشم نمیاورد اما این آخریا به تحریک مادرش ماهی 50 برام میریخت و کلی منت اینکه پول توجیبیتو من میدم میذاشت و میگفت تو هنوز دختر خونه ای.شب آخری هم که پیش هم بودیم با لحن توهین آمیزی این موضوع رو به رخم کشید
    البته منم قبلش گفته بودم از منت گذاشتن بدم میاد.بهش گفته بودم واسم پول نریز و لطفا منتشم سرم نذار اما خودش میگفت دلم میخواد بریزم!
    درمورد گردنبندی که به دومادشون دادن که مادرشوهرم میگفت 6 میلیون بوده چرت میگفت! النگوی منم اولش میگفت 2 میلیون خریده بعدش شد 3 میلیون! این قضیه ادامه پیدا کنه قیمت النگوی منم سر به فلک میذاره. اما تلخ تر از حرفای مادرش حمایت نکردن شوهرم از من بود
    الانم به طور جدی به طلاق فکر میکنم
    پدرمم با وجود مریضی قلبیش و اینکه استرس براش خیلی بده در جریان قرار داره و به طلاقم راضیه و میگه بهتر از اینه که زیردست اینجور آدما باشی
    منتها مادرم از حرف مردم و خوشحالی حسودا نگرانه و از نیش و کنایه های بعدش میترسه
    اما اگه این موضوع به نظر مشاوران و روانشناسان درمانی نداشته باشه خودمم طلاق رو ترجیح میدم
    لطفا کمکم کنید
    بازم از شما ممنونم less than nathing

    - - - Updated - - -

    درمورد رفتار خودم بگم که من از روز اول دلم میخواست رابطه ی خوبی با مادرشوهرم برقرار کنم. اما خودش بخاطر سرد و خشک بودن نخواست ولی من احترامشونو داشتم. حتی شعورش نمیرسید وقتی به پسرش میوه تعارف میکنه باید به تازه عروسش هم تعارف کنه. من فقط میدونستم که مادرش رفتار اجتماعی خوبی نداره و با کسی رفت و آمد نداره اما بخاطر خوبیهایی که پسرش داشت مثل : پاک و سالم بودن، شغل خوب داشتن، حرفهای قشنگ روزای آشنایی که فکر نمیکردم مثل مادرش باشه، داشتن خونه که اینروزا بهرحال خواه ناخواه یه امتیازه، رفتار خوب و اجتماعی بودن پدرش، اینها باعث شد متاسفانه منی که انقدر ادعا میکردم که یه ازدواج خوب باید قبلش کلی شناخت باشه بدون شناخت کامل تحت تاثیر عجله ی اونها زود جواب مثبت رو دادم و از این بابت بسیار پشیمونم.
    اینم بگم که خواستگار قبلیمو 6 ماه باهاش صحبت میکردم و اونم به خاطر نداشتن استقلال فکری با خیال راحت ردش کردم اما چون ما توی شهرستانیم همه متوجه شده بودن و میگفتن چرا فلانی رو رد کردی؟ اونکه چیزی کم نداشت!
    واسه ی همینم دیگه نمیخواستم باز سر زبونها بیوفتم و متاسفانه چوبشو هم خوردم
    واقعا نمیدونم باید چیکار کرد؟
    یعنی به نظرتون هیچ راهی برای درست شدنش نیست؟

  7. 3 کاربر از پست مفید negar1987 تشکرکرده اند .

    Less Than Nothing (پنجشنبه 01 اسفند 92), maryam240 (شنبه 02 اسفند 93), روزیتا (یکشنبه 25 خرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مرداد 96 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1392-10-28
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    2,892
    سطح
    32
    Points: 2,892, Level: 32
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    94

    تشکرشده 76 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    مشکل شما دقیقا دقیقا مشابه مشکل یکی از بستگان من هست وقتی خوندم تعجب کردم
    دوستان لطفا راهنمایی کنید تا من هم استفاده کنم منکه عقلم به جایی قد نمیده
    ممنون از همگی

    - - - Updated - - -

    سلام
    مشکل شما دقیقا دقیقا مشابه مشکل یکی از بستگان من هست وقتی خوندم تعجب کردم
    دوستان لطفا راهنمایی کنید تا من هم استفاده کنم منکه عقلم به جایی قد نمیده
    ممنون از همگی

  9. 3 کاربر از پست مفید nimaaa تشکرکرده اند .

    negar1987 (پنجشنبه 01 اسفند 92), خوشبختی (پنجشنبه 01 اسفند 92), روزیتا (یکشنبه 25 خرداد 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    محل سکونت
    البرز کرج
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    833
    سطح
    15
    Points: 833, Level: 15
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 184 در 65 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    21
    Array
    از نظر شخص خودم اگر همچین موردی برای خواهر خودم پیش بیاد، من نظر پدرتون حمایت میکنم. چون صحبت از یک زندگی هستش و هنوز هیچی نشده عسل خوردن تبدیل به چیز دیگه ای شده. اون بد رفتاری ها هم برمیگرده به نحوه برخورد پدرشون با مادرشون که ایشون هم کپی برداری کرده و با اینکه سنی ازشون گذشته باز هنوز تحت نفوذ مادرشون هستند، بهتره که منتظر مدیر باشید که ایده های خوبی رو بهتون میده.

  11. کاربر روبرو از پست مفید Less Than Nothing تشکرکرده است .

    negar1987 (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  12. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نگار خانم،


    توی این لینک می تونی مطالب مربوط به موضوعت پیدا کنی و بخونی. موارد مشابه زیاد داره. مشاوره برای همه


    توی این لینک هم دوستان در مورد وابستگی همسر به خانواده اش راهنمایی هایی دارند. مدیر همدردی هم پست دارند.


    تا دوستان دیگه بیان و بیشتر راهنماییتون کنند، فعلا از این لینکها استفاده کنید و نگاهتون را نسبت به مشکلتون بازتر کنید.


    موفق باشید
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 02 اسفند 92), negar1987 (پنجشنبه 01 اسفند 92), rozaneh (شنبه 03 اسفند 92), خوشبختی (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم شیدا خانوم. خوندم و خیلی بهم دید خوبی داد
    منتها من الان با همسرم قهرم
    و ایشون توی یک شهر دیگه مشغول به کارن
    ولی با مادرشون همچنان تماس تلفنی دارن
    من دیشب یه ایمیل با محتوایی راجع به لطیف بودن احساسات زن فرستادم براش ولی باورتون میشه اون ایمیل رو به مادرش فوروارد کرد! (رمز ایمیلشو دارم)
    یه ایمیلی نوشته راجع به فدرناشناس بودن من و برعکسش قدرشناس بودن مادر و مهر مادری که اونم اول فرستاده واسه مامانش که ببین این خوبه؟ و توی ایمیلش کلی مظلوم نمایی کرده که مورد ظلم من واقع شده
    جدی من الان باید چیکار کنم؟
    توی یک ویدئویی از دکتر هلاکویی شنیدم که میگفت اینجور آدما بندناف عاطفیشونو از مادر نبریدن و بریدن این بند عاطفی فقط با کمک روانشناس ممکنه و یه آسیب جدی واسه رابطه محسوب میشه
    از دوستای باتجربه و حرفه ای تقاضای کمک دارم

  15. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    1- شما و همسرتون چند سال دارید؟
    2- آیا شما شاغل هستید ؟
    3- چه مدت هست که عقد هستید؟ آیا قراری برای زمان عروسی گذاشته اید؟
    4- میشه نکات مثبت همسرتون رو در حال حاضز بنویسید؟
    5- میشه خصوصیات مثبت و منفی خودتون رو بنویسید؟
    6- سوال مهم: آیا همسرتون از نظر مالی مستقل شده و یا هنوز تحت حمایت های مالی خانوادش قرار داره؟

    7- من خوب متوجه نشدم در مورد ایمیلی که به مادرش نوشته. منظورتون اینه که می خواسته اون ایمیل رو به شما بفرسته ولی قبلش با مادرش چک کرده؟ ایا اون ایمیل رو به شما فرستاده؟

    من فکر می کنم مشکل الان شما دو قسمت میشه. 1- خساست 2- وابستگی به مادر
    1- وابستگی به مادر در حالت کلی بد نیست اما تحت شرایطی ممکنه آسیب زا باشه که در بند دو می گم.
    2- در مورد خساست به نظرم لازمه از دو منظر نگاه کنید
    -1-2- خساست برای هر کس با توجه به شرایطی که در اون بزرگ شده و همچینی تجارب، فرهنگ می تونه متفاوت تعریف بشه. باید ببنید آیا تعریف خساست از نظر شما چیست؟ آیا شما می دونید همسرتون خساست رو چه تعریف می کنند؟ (یعنی تفاوت و تفاهم خودتون و همسرتون رو بشناسید)
    2-2- دومین منظر اینه که آیا اونچه که شما در مورد خساست مادرشورهرتون بیان کردید برای همسرتون چه معنایی داره. یعنی آیا همسرتون هم چنین دیدگاهی به مسائل مالی داره و به عنوان انسانی مستقل ممکنه در آینده حتی اگر مادرش نباشد باز چنین روشی داشته باشه و یا تنها به خاطر وابستگی به مادر چشم بسته از او تبعیت و طرفداری می کنه؟ اینجاست که ممکنه وابستگی آسیب زا باشه. (وابستگی همسرتون رو بسنجید و یا مسائل تربیتی)
    با توجه به اینکه مشکل شما از کدام اشکال بالا باشه راه حل متفاوت خواهد بود. در بعضی موارد ممکنه شما بتونید با مهارتهای کلامی و رفتاری مشکل رو تا حدی مرتفع کنید اما اول لازمه توانایی ها ی خودتون و تعریف های شما رو بدونیم.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  16. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    negar1987 (جمعه 02 اسفند 92), پونه (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    1- من 27 و همسرم 30
    2-خیر
    3- مدت 8 ماه عقدیم و قرار قطعی برای عروسی نداشتیم حدودا واسه بعد از عید که من کاملا الان منصرف شدم
    4- گفتم قبلا. پاکه (تا الان که خیانت نکرده!) راستگو. اهل کار و پول درآوردن. گاهی مهربونه! یعنی وقتایی که دعوا نداریم.
    5- من به انسانیت خیلی اعتقاد دارم و تلاش میکنم انسان باشم. مهربونم. کم توقعم. اجتماعیم و با آدما میجوشم. تحصیلات بالا دارم. خانواده خوب وبا شخصیت دارم. یکم زود جوشم . نمی تونم بی احترامی رو تحمل کنم.
    6- مستقله و درآمد خوبیم داره حدود 3 میلیون
    7- بله برای من بود ولی هنوز تاییدیه مادرشو نگرفته که بفرسته


    غیراز این دومورد تاحالا توی دعواهامون خیلی بدرفتاری کرده تا حدی که وقتی برای خانوادم گفتم(همین سری همه چیزو به خانوادم گفتم) گفتن دیگه تمومش کن که البته منم خودم برای اینکه اونارو قانع کنم که باید جدا بشم گفتم. کلا رفتاراش آدمو آزار میده و باهاش به آدم خوش نمیگذره

    - - - Updated - - -

    1- من 27 و همسرم 30
    2-خیر
    3- مدت 8 ماه عقدیم و قرار قطعی برای عروسی نداشتیم حدودا واسه بعد از عید که من کاملا الان منصرف شدم
    4- گفتم قبلا. پاکه (تا الان که خیانت نکرده!) راستگو. اهل کار و پول درآوردن. گاهی مهربونه! یعنی وقتایی که دعوا نداریم.
    5- من به انسانیت خیلی اعتقاد دارم و تلاش میکنم انسان باشم. مهربونم. کم توقعم. اجتماعیم و با آدما میجوشم. تحصیلات بالا دارم. خانواده خوب وبا شخصیت دارم. یکم زود جوشم . نمی تونم بی احترامی رو تحمل کنم.
    6- مستقله و درآمد خوبیم داره حدود 3 میلیون
    7- بله برای من بود ولی هنوز تاییدیه مادرشو نگرفته که بفرسته


    غیراز این دومورد تاحالا توی دعواهامون خیلی بدرفتاری کرده تا حدی که وقتی برای خانوادم گفتم(همین سری همه چیزو به خانوادم گفتم) گفتن دیگه تمومش کن که البته منم خودم برای اینکه اونارو قانع کنم که باید جدا بشم گفتم. کلا رفتاراش آدمو آزار میده و باهاش به آدم خوش نمیگذره


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.