با سلام و احترام
ملیکا 69 گرامی
بنده متوجه موقعیت پر تنش و پرفشار شما شدم. به نظر آگاهی شما از مسائل خصوصی مادرتون ، موجب شده شما به شدت در تنگنا و بحران قرار بگیرید.
خواهش می کنم به دقت مطالبی را که می گویم هم مطالعه کن و هم به کار بگیر. شاید در اینجا اعضاء نظرات متفاوتی به شما داده باشند، اما صرفا جوابهایی که همراستا با نظر کارشناسان و مدیران تالار هست مورد تایید ما هست. و انجام هر گونه کار دیگری که مغایر با بندهای ذیل باشد، مسئولیتش متوجه شخص شماست .
یکم: لطفاصبور باشید. تا بتوانید با بررسی همه جوانب صحیح عمل کنید.
گاهی ممکن است به خاطر عجله اشتباهی در روابط انسانی انجام شود که حل آن انرژی بر یا غیر ممکن باشد.
دوم: ابتدا روی خودتون سرمایه گذاری کنید و قوی باشید.
نحوه نگارش شما نشان می دهد که شما فردی حساس و بسیار بسیار برای حل مشکلات به این مهمی ضعیف هستید. ادبیاتی که در مورد آن آقا استفاده می کنید مثل : عوضی، آشغال و .. نشان می دهد رویکرد شما به حل مشکلتون احساسی هست. نحوه عجله در پیگیری این تاپیک نشان می دهد که هیجانات شما بالا بوده و آسیب زیادی دیده اید. لذا باید فعلا از کمک به مادرتان به کلی اجتناب کنید.
مثل اینست که شما با مادرتان در یک ماشین بوده اید و تصادف کرده اید، مادرت دستش شکسته است و شما ستون فقراتت. لذا اگر شما زیاد احساسی بشوید و فعالیت زیادی بکنید، مادرت خیلی وضعش متفاوت نمی شود، اما شما ممکن است تا آخر عمر فلج شوید.
الان همین وضعیت است. شما به خاطر احساساتی که داشتید و عملکردهایی که در این قضیه دارید روز به روز حالتون بحرانی تر می شود و به سوی فلج روانی در حرکت هستید، لیکن مادرتون آسیبش در همان حد قبلی هست.
برای اینکه بتوانید از این رویکرد احساسی خارج شوید و روش منطقی پیش بگیرید، ابتدا نیاز هست آگاهی خود را بالا ببرید و بعدتمرین کنید. خواندن مقالات تالار ( مثلا مقاله در مورد کنترل احساس ونتایج مخرب احساسات انفجاری )، در این زمینه می تواند به شما کمک کند. تا آن هنگام که بتوانید کاملا آرام باشید، باید صبور باشید.
سوم: برای کمک به دیگران نخست باید زیر پای خودمان محکم باشد.
کسی که خودش دست و پا می زند تا غرق نشود، چگونه می خواهد غریق نجات شود و کس دیگری را نجات دهد. در واقع فرد باید ابتدا بر خودش مسلط باشد، آسیب نبیند، تا بتواند در مرحله بعد سنجیده عمل کند.
چهارم: برای اینکه خودتون قوی باشید و به مادرتون کمک کنید، باید حریم خودتون و مادرتون را کاملا از هم جدا کنید و مرزهایتان را پر رنگ کنید.
نقش شما صرفا فرزندی هست.
باید در همین نقش باقی بمانید.
شما نقش پلیس ندارید
شما نقش کارآگاه ندارید
شما نقش والد ندارید
شما نقش زندانبان ندارید
شما نقش قاضی ندارید
شما نقش تصمیم گیرنده برای مادرتون ندارید.
شما نقش بزرگتری ندارید.
شما باید فقط در حوزه استحفاظی خودتون با همه قوا باشید، تا بتوانید اثربخشی خوبی داشته باشید.
یک فرزند اجازه ندارد هیچ کدام از این کارها که شما کردید را انجام دهد. و اگر انجام دهد صرفا خود را به هم می ریزد و در بحران قرار می دهد، بدون آنکه بتواند به کسی کمک کند یا او را نجات دهد.
این بند به لحاظ عملی یعنی اینکه: اجازه بده او مادر بماند. حتی اگر اشتباه می کند. و شما هم فرزند. وقتی شما نقش والد و پلیس و قاضی و .... می گیرید، این همه فشار شما را از پا در می اورد. انرژی شما را به صفر می رساند. شما را عصبی می کند. مگر یک دختر چقدر می تواند نقش به خودش بگیرد. !!!!!
پنجم: پای خودت را از حریم خصوصی ایشون بیرون بکش. گوشی موبایل را به او بده.
مشکل از گوشی و ارتباط او نیست که بخواهی بگیری
شما نمی توانید او را زندانی کنید.
حتی والدین که قدرت دارند و در برابر فرزندان وظیفه دارند، با چنین روشهایی نمی توانند به فرزندشان کمک کنند. شما که اساسا وظیفه دخالت در حوزه خصوصی مادرتان ندارید و همین دخالتها مشکل برای شما ایجاد کرده است.
ششم: شما در قبال مادرتان ، نقش تعاملی و هم پا دارید. مانند نقش امر به معروف و نهی از منکر که مسلمانان نسبت به همدیگر دارند. به علاوه نقش فرزندی.
نقش فرزندی نقش سپاسگزاری نسبت به والدین هست. حتی اگر اشتباهاتی داشته باشند.
نقش فرزندی نقش محبت هست، حتی اگر لغزش داشته باشند.
نقش فرزندی اطاعت از فرمانهای آنهاست ، به جز موردی که از شما بخواهد شما به خطا بروید. اما اگر خودش به خطا می رود شما صرفا می توانید دلسوزانه محبت کنید ، موعظه کنید و غیر مستقیم کمک کنید.
هفتم: روش کنونی شما ناکارآمد هست. چون به اشتباه فکر می کنید مشکل مادرتون به خاطر تنها و صرفا همین آقای خطاکار هست که مادرتون لغزش پیدا کرده است.
اما اگر آن آقا نباشد، آیا هیچ آقایی در دنیا نیست که در سر راه مادرتون قرار بگیرد.
پس اگر بخواهید اینگونه مسائل حل شود، راهش ابتدا غنی کردن مادرتون هست.
دو فرض هست.
1 - مادر شما به کلی آدم فاسد و با اختلالات باشد و هرزه باشد. و به هیچ وجه قابل اصلاح و تغییر نباشد و دنبال مردها باشد.
اگر این فرض صحیح باشد، پس اساسا هر کاری شما بکنید چیزی عوض نمیشه.
2 - مادر شما دچار لغزش شده، به خاطر تنهایی، یا به خاطر فشارها، یا به خاطر احساساتی شدن یا ....
در این صورت اگر شما بخواهید کمک کنید با این بزن و ببند و پلیس بازی و درگیری و تجسس کار خراب می شود و مادرتان از این فرض خارج می شود و خدایی نکرده به فرض اول می افتدو برای اینکه به شما بفهماند دخالتهایش جواب نمی دهد ممکن است لج کند.
پس وقتی می گوییم که رفتارتون باید با محبت باشد، با راز داری باشد، با حسن نیت باشد، با کنترل احساس باشد، با عدم دخالت و تجسس باشد، با قدر شناسی نسبت به نیکی های مادر باشد، با سپاسگزاری از همه زحمات مادر باشد، غیر مستقیم باشد، بدون مچ گیری باشد، بدون دام گذاشتن باشد، بدون سیاست بازی و دو دوزه بازی باشد، بدون حرف توهین آمیز باشد، بدون عجله باشد و .... ، همه برای اینست که مادرتان در فرض اول باقی بماند( یعنی لغزشی محدود که بتوان غیر مستقیم در بستر زمان کنترل کرد) و اگر بخواهید به روش خود احساسی و پرفشار بمانید به خاطر استرسهای شما و فشارهایی که وارد می کنید خدایی نکرده مادرتان به فرض دوم می افتد.
هشتم: بابت تجسستون از مادرتون معذرت خواهی بکنید، روی او را ببوسید. از اهانتهایی که احتمالا به او کرده اید معذرت خواهی کنید. و با ادبیاتی ، شبیه ادبیات ذیل با او سخن بگویید.
<< مادرم منو حلال کن، از اینکه در کار شما تجسس کردم معذرت می خواهم. شما برایم خیلی ارزشمند هستید، همه وجودم از شماست. اما به خاطر این همه دوست داشتن ، زیاده روی کردم، برای اینکه قصد کمک به شما داشتم از روشهای اشتباه استفاده کردم. مادر شما اجازه دارید هر تصمیمی که صحیح ، عاقلانه و شرعی باشد بگیرید. و می دانم هر تصمیمی بگیرید خود شما مسئولش هستید. خواهش می کنم به من و برادرم اعتماد کنید. و اگر مواردی هست را با ما در میان بگذارید. و اگر فکر می کنید ما صلاحیت مشورت را نداریم، خواهش می کنم به یک مشاور خانواده مراجعه کنید. و تصمیم صحیحی بگیرید. مادر عزیزم اگر قول بدهی منو حلال کنی و از اشتباهاتم در گذری، من هم قول می دهم دیگر از روشهای ناصحیح مثل تجسس و فشار ، بدخلقی و ... استفاده نکنم. مادرم، الان که پدرم در کنار ما نیست. به تو بیشتر احساس نیاز می کنیم. شاید همین امر منجر به زیاده روی ما شده است. من مثل فردی هستم که در بیابان تشنه هست. با عجله هر کاری می کند که قمقمه آب خودش را حفظ کند. مادر من به تو نیاز دارم. خیلی خیلی زیاد. تصور نکن بزرگ شده ام و رهایت کردم و به تو نیاز ندارم. هرگز، هرگز، شما باید همیشه بر ما نظارت داشته باشید. ازطرفی می دانم مادر تو هم یک انسانی، اختیار داری، حق انتخاب داری. می توانی ازدواج بکنی یا نکنی، می توانی هر کسی که خود انتخاب کردی ازدواج کنی، ما هم در کنارت هستیم. حتی می توانیم کمکت کنیم. آنچه تا کنون پیش آمده است ، به خاطر نگرانی افراطی بنده بوده است که تصور لغزشت را داشته ام. خواهش می کنم با حرفهایت به من ایمنی بده، اگر ممکنه برایم شفاف سازی کن تا من هم درست درکت کنم و دچار سوء تفاهم نشوم. خواهش می کنم این دختر خاطی خودت را ببخش و به حال خودم رهایم نکن. >>
نکته بسیار بسیار مهم:
خواهش می کنم زیرک باش و این پست من را چندین بار بخوان. تا برایت سوء تفاهم نشود.
خلاصه: تو باید ابتدا مورد اعتماد مادرت قرار بگیری. مثل مادر و دخترهای دیگر برای هم از رازهایتان بگویید و از هم مشورت بگیرید.
تو نباید یواشکی و به زور به حوزه شخصی او وارد شوی. بلکه باید با حرفهایت و از آن مهمتر با رفتارت آنقدر او را دلبسته خود کنی، که او در را به روی تو باز کند و به درون خودش دعوتت کند.
در آن صورت، هم در جریان همه چیز قرار می گیری. و هم به لحاظ محبت و ا حترامی که به او کردی می توانی روی او تاثیر بگذاری. با بهتر بگویم او از شما تاثیر را می پذیرد.
ببین خودت را با آن آقا مقایسه کن:
او با شیفتگی به مادرت ابراز محبت می کند و تنهایی را به صورت مثبت پر می کند.
اما شما با خشونت ، اشتباه مادر را به سرش می زنی، گوشی اش را مثل یک بچه می گیری و در نظرت او مثل یک زن هرزه می ماند.
خودت مقایسه کن. مادرت باید به طرف کدامیک از شما برود.
او که محبت و توجه نشان می دهد.
یا آنکسی که او را حبس می کند ، تجسس می کند و تحت فشارش قرار داده است.
کلا روشهای تهاجمی و سخت افزاری برای مدت بسیار کوتاه ممکن است نتیجه بدهد. اما در صورت ادامه برای همیشه مادرتان از دست می رود
علاقه مندی ها (Bookmarks)