از دست خانواده شوهرم خسته شدم. از همون اول که مادر شوهرم منو واسه پسرش انتخاب کرد و طی جلساتی که قبل ازدواج با شوهرم داشتم فهمیدم که شوهرم فقط بخاطر خواست مادرش با ازدواج کرده اما بخاطر مامان و بابای خودم که آرزوی ازدواج منو داشتن چیزی نگفتم. در دوان عقد رابطه صمیمانه ای نداشتیم شوهرم تهران بود و وقتی می آمد شهرستان همش خونه مامانش بود و پیش من نمی اومد واسه همین همیشه من مجبور بودم برم خونه اونا. البته توی دوران عقد رفتار خانواده شوهرم با من خوب بود. من برادر شوهری دارم که همزمان با ما عقد کردن اون و زنش توی دوران عقد به دلیل دخالت های پدرشوهر و مادر شوهر همیشه اختلاف داشتن تا جایی که میخواستن طلاق بگیرن اما بالاخره خودش رو تغییر داد و اجازه دخالت به مامان باباش نداد و الان بسیار زندگی خوبی دارن. بعد از اینکه پدر شوهر و مادر شوهر نتونستن توی زندگی برادر شوهرم دخالت کنن اومدن سراغ ما. تا جایی که مو قع عروسی و زمان وسایل خریدن با اینکه قرار بود هزینه بعضی وسایل به طور مشترک (خانواده ما با اونا) پرداخت کنن خودشون تنهایی می خریدن و بابام باید پولشو می داد. حتی برای انتخاب رنگ کابینت ها با اینکه من به شوهرم گفتم از چه رنگی خوشم میاد اما اون اول باباشو برد دوباره مامانشو برد تا اونا رنگو انتخاب کنن و اصلا بهشون نگفت که من چه رنگی رو انتخاب کردم یعنی جراتشو نداشت. بعد عروسی هم حتی تو چیدن وسایل نظر میدادن یا اینکه خودشون یه چیزی می خریدن و توی خونه می ذاشتن. بدون اینکه نظر منو بپرسن یا حتی شوهرم بگه بذارین الهام نظر بده. از لفظ شوهرم بدم میاد اون یه بچه ننه است. الان بعد گذشت دو سال از زندگی هنوز خانواده اش تو زندگی مون دخالت می کنن.هفته ای سه شب باید برای شام بریم خونشون. همیشه باید باهاشون بریم بیرون که مبادا من بخوام پسرشون رو با خانواده خودمم ببرم بیرون. چون اون پسرشون دیگه تحویلشون نمی گیره می خوان منو اینجوری عادت بدن که مبادا مثل جاری شم و پسرشون رو ازشون بگیرم. خسته شدم آخه من ازدواج نکردم که یکی دیگه واسم تصمیم بگیره. من خودم واسه زندگی برنامه داشتم و دارم اما اجازه نمی دن و این وسط کسی جز این بچه ننه ترسو که جرات نه گفتن نداره مقصر نیست!!!!!!!!!!!!!!!
مورد های دیگه که نارحتم می کنه:
در مورد کاراش و برنامه های بویژه اقتصادی با من صحبت نمی کنه با اونا حرف می زنه.
اکثر اوقات دروغ میگه بعد اگه من یه دروغی از دهنم در بره جهنم درست می کنه.
ما اجازه نداریم وقتی عروسی یا تولد فامیل آقا می ریم کادو بدیم، همون کادویی که باباش به اسم خودش تنها میده کافیه.
تا ازش می خوام رفتارشو اصلاح کنه شروع می کنه به فحش دادن من که بی شعورم
جدیدا تمام مسائل زندگی به خصوص دعوا را به انها می گوید و انها در برخورد با من بی احترامی می کنند