سلام دوستان
بازم لج بازی شوهرم گل کرده.اسه مراسم عروسی خونه اجاره کردیم.برای تمیز کردنه خونه نیاز به کارگر داریم.از اول که لج کرده که نه من نمیخام کارگر بیاد تو خونم و پای کارگر به خونم باز بشه.بعد هم که دید کارگر لازمه و خودش نمیتونه کاری انجام بده و من هم که شدید بیمارم گفت کارگر بیاد اما کارگره مامانت نیاد.الانم که باز میگه نمیخاد.باورتون میشه من بیمارستان بستری بودم روزی که مرخص شدم هنوز سرم بهم وصل بود گیر داده بود تو تظاهر می کنی پاشو بریم کارارو انجام بدیم (مامانش اینا هم اومده بودن شهرمون میگفت تظاهر می کنی به مریضی که نیای دیدنه مامانم)آخه من مرض دارم؟بیمارستان بودم بازم میگه نه
از طرفی میگم منم لج کنم و کمکش نکنم اما میبینم کارا میمونه و خودم فقط حرص میخورم.شوهرم و خانوادش خیلی خونسردن.چطور مجبورش کنم یکم بجنبه و لجبازی نکنه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)