به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 آذر 90 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-9-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    948
    سطح
    16
    Points: 948, Level: 16
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    سلام
    من دختری 20 ساله هستم رشته ام موسیقی هست از دوران نوجوانی تا الآن خودمو درگیر هیچ دوستی و مسئله ی عشقی و ... نکرده بودم و همیشه سرم تو درس و ساز و سلفژ و زندگی خودم بود و چقدر هم خوب بود!!! اما چند ماه هست که متاسفانه اتفاقاتی افتاد که منو درگیر کرد چند ماه پیش استادم رو عوض کردم دیگه از تدریسش نتیجه نمی گرفتم تعریف استادی رو شنیدم و آثارشو دیدم و مورد تایید اساتید دانشگاه هم بود و تصمیم گرفتم پیش اون برم یکی از اساتید هم سفارشم رو به همین استاد کرده بود اما رفتار استاد جدیدم فقط دو جلسه ی اول نرمال بود نمی دونم چرا هر وقت چشم تو چشم می شد زود سرشو می انداخت پایین و خجالت زده میشد در حالی که با شاگردای دیگه رفتارش اینطور نبود هر وقت باهام حرف می زد سعی میکرد در و دیوارو نگاه کنه و هر وقت هم چشم تو چشم می شد زود سرشو پایین می انداخت هر وقت بیرون از کلاس منو می دید خودشو به ندیدن می زد مایل به سلام علیک نبود یک ماه گذشت بعد از این پنج شش جلسه کم کم رفتارش مثل یخ شد اما برام مهم نبود من درسمو می گرفتم و کارمو انجام می دادم دو هفته به مسافرت رفتم بعد از دو هفته که اومدم استادم آدم دیگه ای شده بود گرم مثل دو جلسه ی اول و خیلی مهربون و حتی نگاهش فرق کرده بود یه نگاه پرشور و مهربون یه آدم فوق العاده مهربون جلسه ی بعد به همرا یک قطعه ی کلاسیک شروع کرد به خوندن در تمام قطعه به چشام زل زده بود و می گفت دوستت دارم اما تو چی؟ دوستت دارم دارم تو چی ؟ خیلی تنهام دوستت دارم اما تو چی ؟ دوستت دارم اما تو چی ؟ ... منم مات مونده بودم که چی شده و چی میگه !؟ هر جلسه داستانی شدجلسه ی بعد شروع کرد و از خانواده اش و پدر و مادرش و زندگیش برام تعریف کرد و تماما میگفت تو نمی خوای سوالی ازم بپرسی تو نمی خوای بیشتر بدونی و من هیچی نمی پرسیدم و اصلا به حرفاش اهمیت نمی دادم نمی دونم شاید چون می ترسیدم رابطه ام صمیمی بشه و دیگه استاد شاگرد نباشیم جلسات بعد هم همینطور می گذشت گاهی وقتا شروع می کرد به درد و دل کردن و من حرفی نمی زدمو چیزی نمی گفتم و دیگه ادامه نمی داد دفعه ی بعد اصرار داشت پدر و مادرت رو کنسرتم بیار فرصت خوبیه برای آشنایی و من نه تنها والدینم رو نبردم خودمم نرفتم هر جلسه از خودش و پدر و مادرش می گفت و از اتفاقاتی که براش می افته چیزهایی که به من ربطی نداره و هی می گفت نمی خوای ازم بیشتر بدونی و تمام از خودم و خانواده ام و گذشته ام می پرسید و من جواب نمی دادم حرف رو عوض می کردم یه شوخی هایی میکرد که من مات می موندم که استاد چش شده شوخی هایی که از استادهای دیگه ام ندیده بودم مثلا هر وقت حرف می زدم صدای بچه درمی آورد و حرفمو تکرار می کرد انگار که داره با یه بچه ی دوساله شوخی می کنه و طوری حرف می زد انگار که داره یه بچه رو ناز میکنه!!! بارها بهم گفت تو مایلی با یه تهرانی ازدواج کنی اینطوری همیشه تهران می مونی و موزیکم بدون هیچ مشکلی ادامه میدی...پنج ماه اینطور گذشت هر وقت از خودش می گفت جواب نمی دادم هر وقت از خودم میپرسید حرف رو عوض میکردم فقط چون می ترسیدم رابطه مون صمیمی بشه و بعد پاسخگوی این صمیمیت و رابطه در مقابل اون باشم من با شاگردای دیگه اش صحبت کردم همشون می گفتن استاد رفتارش خیلی سنگین و باوقاره و اصلا از موضوع دیگه ای صحبت نمی کنه و فقط درس می ده نمی دونم چرا با من اینطوریه ؟! تا اینکه یک بار هی از خودم و گذشته ام و خانواده ام پرسید هی گفت باید بگی منم از کوره در رفتمو گفتم چیه شما مردا هی میگید باید باید باید گاهی وقتا هم نباید می دونین استاد این کارتون یعنی فضولی بهش برخورد و یه نیشخند زد که ناراحتیشو پنهون کنه بعد از چند دقیقه تازه خودم فهمیدم که چی گفتم و به استادم فضول گفتم تا به حال با هیچ کدوم از استادام تا این حد بی ادبانه صحبت نکرده بودم خونه که اومدم بهش زنگ زدم ازش عذرخواهی کردم و از جلسه ی بعد همین اتفاق، اون یه آدم دیگه شد یه آدم فوق العاده ترسناک و بداخلاق و یخ انقدر یخ که ازش می ترسیدم احساس می کردم می خواد یه چوبی چماقی برداره سرمو بشکونه اصلا به کارم اهمیت نمی داد اصلا گوش نمی داد چی می زنم اصلا مهم نبود که بهم درس بده بازم تو اون پنج ماه درسشم می داد این حرفاشم میگفت
    چهار پنج جلسه اینطوری گذشت تا اینکه الآن دو هفته ست دوباره خوش اخلاق شده اما دیگه مثل گذشته نگاه پرشور و عشق نداره یه مهربونی معمولی مثل استادای معمولی دیگه ... شما می دونین این نوسانات واسه چیه ؟؟؟؟؟؟ شما می دونین قصد ایشون از این حرفا و رفتارا چیه ؟؟؟؟؟ شما می دونید چرا اینقدر سوال پیچم می کنه ؟؟؟؟؟شما می تونین بگید تو سر ایشون چی می گذره ؟؟؟؟؟ من که واقعا گیج شدم ! آخه چرا اینطوریه ؟؟؟؟؟


  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    سلام آبجی گلم
    نترس دختر خوب .چیزی که نشده.
    مهم اینه که اون هر فکری هم که تو سرش داره ، تو در هر شرایطی خوب و عاقلانه رفتار میکنی. این چیزیه که مهمه.
    اما
    اما ممکنه بحث علاقه وسط باشه.
    شاید نسبت بهت علاقه مند شده. به هر حال ازت سربسته خواسته که با خانوادت آشنا بشه. یا مسائلی رو در موردت بدونه که شناخت بیشتری کسب کنه.
    حضرت علی میفرمایند: هرکس که کلمه ای به من بیاموزد ، مرا بنده خویش کرده است.
    اینو گفتم تا بدونی که باید باهاش با ادب و احترام حرف بزنی. حتی اگر خیلی هم ناراحت میشی، باید به خودت مسلط باشی و محترمانه تذکر بدی. به هر حال تو دانشجوی ایشون هستی. هنرمندا هم که خیلی روحیه حساسی دارند و ممکنه دلگیر بشه ازت.
    از این به بعد هم به نظر من رفتارت خیلی عادی و مثل همیشه باشه . مثل یه دانشجو . به درست خیلی توجه کن. به هر حال اگر بهت علاقمند باشه، دیر یا زود ابراز میکنه و در موردش باهات حرف میزنه. اونوقت باید مثل یه خواستگار باهاش رفتار کنی.

    خیلی هوشیار عمل کن. متین و سنگین عزیزم. به این ماجرا زیاد فکر نکن.

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    سلام دوست عزیز
    اینکه تو سر ایشون چی میگذره اصلا مهم نیست. مهم اینه که شما چگونه رفتار کنید.
    ببینید ما که نمی تونیم فکر دیگران رو کنترل کنیم، در عوض وظیفه ما اینه که اون قسمتی از فکر دیگران که باعث رفتارهایی از اونها میشه که به زندگی ما مربوط هست رو مدیرت کنیم همین!!!

    رفتاری که با استادتون داشتید و نحوه اعتراضتون به نظرم یه خورده تند بوده. بهتره که روی رفتار جرات مندانه بیشتر تمرکز کنید تو این تالار در موردش حتی کارگاه آموزشی هم هست لینک

    سعی نکنید دلیلی برای رفتارهای ایشون جستجو کنید چون شما که کاملا از فکر ایشون با خبر نیستید، به اضافه اینکه هنرمندان روحیه پیچیده و حساس تری هم دارند. ایشون اگر به شما علاقه مند باشند مثل یه جنتلمن پا پیش می گذارند قایم موشک بازی و آواز خوندن نداره که


    واقعا عالیه که خودتون را از روابط بدون سرانجامی که بین بعضی از پسرها و دخترها وجود داره حفظ می کنید بازم ادامه بدهید. الآن یه خورده سنتون کمه ولی وقتی یه خورده بزرگتر شدید می فهمید که چقدر به نفعتون بوده.

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 91 [ 20:35]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    1,889
    سطح
    25
    Points: 1,889, Level: 25
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    550

    تشکرشده 554 در 162 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    دوست عزیزم سلام
    من چندان به این رفتار خوش بین نیستم ...کما اینکه شما بسیار دختر معقول و باهوشی به نظر می رسی و تا اینجا که توضیح دادی رفتار شما به جا و سنجیده بوده...
    دوست گلم به این می گویند بازی های روانی...شل و سفت کن های زیرکانه که روحیه طرف را خسته می کند...
    دیدی وقتی یک شیر می خواهد طعمه اش مثلا آهوبیی را بگیرد اول آنقدر تعقیب و گریز می کند و او را می دواند تا خسته اش کند...اسیر کردن یک شکار و دریدنش وقتی آن را خسته کردی به مراتب آسان تر است....
    شما تازه 20 ساله هستی و تجربه ی دوستی نداری...و این رابطه ها پر است از تکنیک هایی که تازه وارد ها از آن بی خبرند....در هر رابطه ای آن طرفی که حساس تر است بازنده است...
    این آقا بحثش علاقه نیست..این آقا شما را دوست ندارد بلکه فقط خوشش آمده...در انگلیسی یک اصطلاحی داریم می گوییم: play the fieldمی دانی یعنی چه؟یعنی فقط می خواد ببینه چه جوریه؟
    ایشان در احساس و برخوردش با شما هیچ ثباتی از خود نشان نداده و فقط با این بازی های روانی قصدش درگیر کردن ذهن شماست که موفق هم شده...اگر با او وارد رابطه شوی این بازی ها شدت می گیرد و مسلما تو درگیر خواهی شد و آسیب خواهی دید ...و این را به تو توصیه می کنم که خیلی معمولی و بی تفاوت خودت را نشان دهی و خودت را درگیر نشان ندهی...بحث خانواده و اینها را هم که مطرح کرده هیچ ربطی به ازدواج ندارد...او می داند شما دختری 20 ساله و کم تجربه ای و با مطرح کردن اینجور مسائل ذهنت درگیر می شود و زودتر راه را برایش باز می کنی...
    دوست عزیزم گفته اند هنرمندها آدم های خاص و با سلیقه و شیکی هستند....امااااا یادت باشد این را از من
    که هنرمندها (مخصوصا آقایان) بیش از هر قشر دیگری بی ثبات و تنوع طلبند و محیط کارشان هم دامن می زند به این خصوصیاتشان...و همیشه ما بیشتر از کسانی ضربه می خوریم که آنها را ساده و حساس و مهربان می پنداریم اما یادت باشد تو فقط باید مراقب خودت باشی نه احساس او...احساس او با نه شما تکان هم نمی خورد!
    شما هم اولین و آخرین کسی نیستی که برایش این بازی ها را تست می کند...شما کم تجربه ای و ممکن است زود از نظر احساسی درگیر شوی...خیلی مراقب باش و سعی کن وارد رابطه نشوی...یک آشنایی بلند مدت به تو زمان می دهد کم کم واقعیت او را بشناسی...اما تا خود واقعی اش را با مرور زمان و از دور تماشا نکردی از نزدیک با او رابطه ایجاد نکن

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 آذر 90 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-9-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    948
    سطح
    16
    Points: 948, Level: 16
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryamp
    دوست عزیزم سلام
    من چندان به این رفتار خوش بین نیستم ...کما اینکه شما بسیار دختر معقول و باهوشی به نظر می رسی و تا اینجا که توضیح دادی رفتار شما به جا و سنجیده بوده...
    دوست گلم به این می گویند بازی های روانی...شل و سفت کن های زیرکانه که روحیه طرف را خسته می کند...
    دیدی وقتی یک شیر می خواهد طعمه اش مثلا آهوبیی را بگیرد اول آنقدر تعقیب و گریز می کند و او را می دواند تا خسته اش کند...اسیر کردن یک شکار و دریدنش وقتی آن را خسته کردی به مراتب آسان تر است....
    شما تازه 20 ساله هستی و تجربه ی دوستی نداری...و این رابطه ها پر است از تکنیک هایی که تازه وارد ها از آن بی خبرند....در هر رابطه ای آن طرفی که حساس تر است بازنده است...
    این آقا بحثش علاقه نیست..این آقا شما را دوست ندارد بلکه فقط خوشش آمده...در انگلیسی یک اصطلاحی داریم می گوییم: play the fieldمی دانی یعنی چه؟یعنی فقط می خواد ببینه چه جوریه؟
    ایشان در احساس و برخوردش با شما هیچ ثباتی از خود نشان نداده و فقط با این بازی های روانی قصدش درگیر کردن ذهن شماست که موفق هم شده...اگر با او وارد رابطه شوی این بازی ها شدت می گیرد و مسلما تو درگیر خواهی شد و آسیب خواهی دید ...و این را به تو توصیه می کنم که خیلی معمولی و بی تفاوت خودت را نشان دهی و خودت را درگیر نشان ندهی...بحث خانواده و اینها را هم که مطرح کرده هیچ ربطی به ازدواج ندارد...او می داند شما دختری 20 ساله و کم تجربه ای و با مطرح کردن اینجور مسائل ذهنت درگیر می شود و زودتر راه را برایش باز می کنی...
    دوست عزیزم گفته اند هنرمندها آدم های خاص و با سلیقه و شیکی هستند....امااااا یادت باشد این را از من
    که هنرمندها (مخصوصا آقایان) بیش از هر قشر دیگری بی ثبات و تنوع طلبند و محیط کارشان هم دامن می زند به این خصوصیاتشان...و همیشه ما بیشتر از کسانی ضربه می خوریم که آنها را ساده و حساس و مهربان می پنداریم اما یادت باشد تو فقط باید مراقب خودت باشی نه احساس او...احساس او با نه شما تکان هم نمی خورد!
    شما هم اولین و آخرین کسی نیستی که برایش این بازی ها را تست می کند...شما کم تجربه ای و ممکن است زود از نظر احساسی درگیر شوی...خیلی مراقب باش و سعی کن وارد رابطه نشوی...یک آشنایی بلند مدت به تو زمان می دهد کم کم واقعیت او را بشناسی...اما تا خود واقعی اش را با مرور زمان و از دور تماشا نکردی از نزدیک با او رابطه ایجاد نکن
    maryampعزیزم سلام
    ممنون از راهنماییتون
    ممنون از اینکه روشن و صریح صحبت کردید و منو آگاه کردید
    اما عزیزم من از کودکی در یک محیط کاملاً هنری بزرگ شدم
    این طرز فکرتون
    ((هنرمندها (مخصوصا آقایان) بیش از هر قشر دیگری بی ثبات و تنوع طلبند و محیط کارشان هم دامن می زند به این خصوصیاتشان...))
    در مورد هنرمندان اصلا صحیح نیست... متاسفانه برخی از کاسبان و دلال های هنر و هنرمندنماها باعث شدن مردم به ویژه مردم ایران نسبت به هنرمندان دید بدی پیدا کنن اما متاسفانه در واقعیت جامعه اگر شما جامعه ی پزشکان رو بررسی کنید و یا مهندسین و .... و روابط ناخوشایندی که در زندگی شخصیشون دارن اونوقت متوجه می شید هنرمندان بااخلاق ترین قشر هستند اما چون معروفترن اگر یک هنرمند دست از پا خطا کنه نام همه ی هنرمندان بد میشه متاسفامنه مردم به اصلاح هنرمند مثلا هنرمندانی هنرمند نماهایی (اسمشو هر چی می ذارید بذارید)رو مثل جنیفر و الیزابت و ... که هشتصد بار ازدواج می کنن و روابط آنچنانی دارن رو می بینن و می گن هنرمندا جیززززن اما هنرمندای واقعی که در زندگی شخصیشون هم موفق و بااخلاق بودن رو نمی بینن کنی جی جان ویلیامز سگوویا و... و یا در ایران خودمون شهنازها لطفی ها انتظامی ها جواهری ها آرزومانیان ها و خیلی از هنرمندان بااخلاقمون که همیشه در همه ی اخبار از اخلاق نیکوشون شنیدیم هنرمندان واقعی رو ببینید... لطفا به همه ی هنرمندان و موزیسینها بدبین نباشید
    هنرمندان فقط های و هوی دارن و اسمشون بد دراومده
    من که اکثر آدمای دور و اطرافم اهل هنر هستند از هیچ کدوم بی اخلاقی و بی حرمتی و سبکی ندیدم اما متاسفانه از خیلی از پزشکان و مدیرعاملان و مهندسین و ... رفتارناشایست دیدم.(اگر هم از هنرمندان دیده باشم در مقایسه با قشرهای دیگه خیلی کمتر بوده )
    عزیزم با این خصوصیاتی که از خودم گفته بودم و دوستان تقریبا رفتارم رو تایید کردن با این خصوصیات به نظرت من آدم بی ثباتی هستم ؟؟؟!!! من هم از کودکی با هنر بزرگ شدم و یکی از اعضای این قشر هستم ... فکر نکنم آدم بی ثباتی باشم ... در ضمن محیط کار هنرمندان واقعی هم هیچ ایرادی نداره ... اون ایرادارو بی هنرهای هنرمندنما دارند نه قشر ما ...


  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    دوست خوبم سلام

    رو حرف هاي مريم عزيز خوب فکر کن و عمل کن

    اين حرف ها رو بايد قاب طلا گرفت.باور کن راست ميگم.منم تازه دارم به اين چيزها ميرسم

    ولي اين چيزها رو که آدم نبايد حتما تجربه کنه اگر باهوش باشي که هستي اين موضوع رو حتما گرفتي

    خيلي حواست باشه.بعضي ها بد جوري مهره مي چينند و بازي ميکنند.دقت کن فقط بازي ميکنن و لذت ميبرن

    کار خلاف که نميخواد انجام بده اگه دوستت داره ميتونه رسمي وارد مراحل عرفش بشه...


    درست ميگي عزيزم

    تو هر جامعه اي از هر قشري ،خوب و بد ميتونه باشه

    هيچ فرقي هم نداره که چکاره باشي.منم به چشم ديدم اين خوب و بد رواز بيشتر شغلها.

    عزيزم تو بايد مواظب خودت باشي زياد هم نبايد تو اين مورد مثبت فکر کني

    چون خداي نکرده ممکنه ضربه بخوري

    اين شل و سفت کردنا اصلا جالب نيست .حداقل نشون ميده طرف ثبات نداره
    در کل بازي کردنش با روان شما کاملا روشنه

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 آذر 90 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-9-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    948
    سطح
    16
    Points: 948, Level: 16
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط شوکا
    دوست خوبم سلام

    رو حرف هاي مريم عزيز خوب فکر کن و عمل کن

    اين حرف ها رو بايد قاب طلا گرفت.باور کن راست ميگم.منم تازه دارم به اين چيزها ميرسم

    ولي اين چيزها رو که آدم نبايد حتما تجربه کنه اگر باهوش باشي که هستي اين موضوع رو حتما گرفتي

    خيلي حواست باشه.بعضي ها بد جوري مهره مي چينند و بازي ميکنند.دقت کن فقط بازي ميکنن و لذت ميبرن

    کار خلاف که نميخواد انجام بده اگه دوستت داره ميتونه رسمي وارد مراحل عرفش بشه...


    درست ميگي عزيزم

    تو هر جامعه اي از هر قشري ،خوب و بد ميتونه باشه

    هيچ فرقي هم نداره که چکاره باشي.منم به چشم ديدم اين خوب و بد رواز بيشتر شغلها.

    عزيزم تو بايد مواظب خودت باشي زياد هم نبايد تو اين مورد مثبت فکر کني

    چون خداي نکرده ممکنه ضربه بخوري

    اين شل و سفت کردنا اصلا جالب نيست .حداقل نشون ميده طرف ثبات نداره
    در کل بازي کردنش با روان شما کاملا روشنه
    ممنون شوکا جان
    چشم مراقبم
    البته اون هر چه قدر هم بخواد کسی رو بازی بده مشکلات خودش انقدر هست که قبل از اینکه بتونه کسی رو از پا درآره خودش از پا درمیاد
    واقعیتش اون سالهاست که خانواده اش به خاطر اینکه موسیقی رو به عنوان هدف زندگیش ادامه داده ولش کردن اینو یکی از دوستان صمیمی اش که دوست صمیمی من هم هست بهم گفته یعنی بین ما دو تا یه دوست صمیمی هست که هم دوست صمیمی منه هم دوست و همکار صمیمی اون... واسه همین چون سالهاست بی کس شده افسرده ست می بینی نشسته دم پنجره زار زار واسه خودش گریه می کنه که یه دفعه شاگرد میاد تو کلاس ... زار زار ایشون تو دانشگاه شهرت داره

  8. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    متوجه هستم عزيزم

    ولي ميدوني چيه تو ناخودآگاه وارد اين بازي رواني ميشي

    باور کن بدون اينکه خودت بخواي گرفتارش ميشي و بهش فکر ميکني
    ببين همين که اومدي اين جاو اين تاپيک رو باز کردي نشون ميده که درگيرش شدي.نيست اين طور؟؟؟

    اينم که ميگي به گريه معروفه اصلا جالب نيست .مرد هم اين قدر احساساتي.نميدونم شايد افسردگي داره

    يا فراتر از تصور ما ممکنه چيزهايي باشه
    به هر حال هر چي باشه مهم نيست.

    مهم تويي عزيزم.مواظب خودت باش.اگه بتوني استادتو عوض کني عالي ميشه به نظرم.بهش فکر نکن.سرتو گرم کن.و هر کار ميکني بکن ولي اونو از ذهنت دور کن
    اگه رسمي اقدام کرد ديگه اون جا فرق ميکنه...

  9. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 91 [ 20:35]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    1,889
    سطح
    25
    Points: 1,889, Level: 25
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    550

    تشکرشده 554 در 162 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    دوست عزیزم
    اول می خوام از شوکا تشکر کنم
    بنین دختر گل ریشه ی خیلی از بدبختی های ما همین دلسوز ی بیجا و ترحم نسبت به دیگران است...
    این را به تو می گویم که همان کسی که در یک برهه از زندگی ات بر سر ترحم یا ...با او شروع می کنی و به او رحم می کنی روزی که نوبت به تو رسید هرگز به تو رحم نخواهد کرد...
    می گویی به خاطر انتخاب موسیقی از خانواده فاصله گرفته...پس این آدم احساسی هم نیست...در انتخاب عزیزانش و خواسته ی دلش ،خواسته ی دلش را انتخاب کرده...پس در هر خواستن و نخواستنی ملاک این دل اوست نه دیگری...
    او شاید برای خودش یا خانواده اش اشک بریزد و لی چه تضمینی وجود دارد که همین آدم یک روز اشک تو را در نیاورد؟ تو نه خانواده ای و نه خودش...تو یک غریبه ای...تو فقط می توانی یک سرگرمی یا یک دوست باشی...اگر هم قرار باشد چیزی بیش از این باشد او رسمی مسئله را مطرح می کند نه این که آن را بپیچاند...
    از لحن حرف زدنت حس می کنم از آنهایی که خیلی خودت را قبول داری و تا خودت تجربه نکنی دست بردار نیستی...اما دوست عزیز همه ی ما یک جایی حسابمان غلط از آب در می آید...اما به تجربه ی کسانی که از تو بیشتر در این رابطه ها تجربه دارند احتیاج داری...

    آدمهایی که عاشقند فرصت برای بازی کردن ندارند چون خودشان هم در گیرند ولی کسی که خوب بازی می کند یقین بدان احساسش درگیر نیست...
    مسلم بدان عشق چیزیست که هر کسی آن را حس می کند حتی از صد فرسخی،اگر واقعا عاشق بود الان خودت هم این تاپیک را نمی زدی که نمدونم قصدش چیه؟ چون عشق جای شک نمی زاره و بدون شک تنها حقیقته...که در واقع مغز تو به تو پیغام می ده که یک چیزی این وسط درست نیست....
    من نه می گویم معلمت را عوض کن نه نسخه ای می پیچم برایت...در این دنیا و این زندگی از این موقعیت ها زیاد پیش می آید ...باید با آنها روبرو شد...همیشه نمی شود فرار کرد...اما اگر آدم خودش را گول نزند در مقابل هر آدمی از خودش می تواند مراقبت کند...
    این حس دلسوزی در تو و این که مدام از شاگردان دیگر راجع به او اطلاعات می گیری یعنی درگیر شدی و باید خیلی مراقب باشی....
    تنها کاری که می توانی بکنی اینست که زمان بدهی...برای شناخت بیشتر...خیلی چیزها را الان نمی بینی اما زمان به تو نشان خواهد داد...

  10. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 آذر 90 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1390-9-12
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    948
    سطح
    16
    Points: 948, Level: 16
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی دونم قصدش از این حرفها و رفتارها چیه ؟؟؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryamp
    دوست عزیزم
    اول می خوام از شوکا تشکر کنم
    بنین دختر گل ریشه ی خیلی از بدبختی های ما همین دلسوز ی بیجا و ترحم نسبت به دیگران است...
    این را به تو می گویم که همان کسی که در یک برهه از زندگی ات بر سر ترحم یا ...با او شروع می کنی و به او رحم می کنی روزی که نوبت به تو رسید هرگز به تو رحم نخواهد کرد...
    می گویی به خاطر انتخاب موسیقی از خانواده فاصله گرفته...پس این آدم احساسی هم نیست...در انتخاب عزیزانش و خواسته ی دلش ،خواسته ی دلش را انتخاب کرده...پس در هر خواستن و نخواستنی ملاک این دل اوست نه دیگری...
    او شاید برای خودش یا خانواده اش اشک بریزد و لی چه تضمینی وجود دارد که همین آدم یک روز اشک تو را در نیاورد؟ تو نه خانواده ای و نه خودش...تو یک غریبه ای...تو فقط می توانی یک سرگرمی یا یک دوست باشی...اگر هم قرار باشد چیزی بیش از این باشد او رسمی مسئله را مطرح می کند نه این که آن را بپیچاند...
    از لحن حرف زدنت حس می کنم از آنهایی که خیلی خودت را قبول داری و تا خودت تجربه نکنی دست بردار نیستی...اما دوست عزیز همه ی ما یک جایی حسابمان غلط از آب در می آید...اما به تجربه ی کسانی که از تو بیشتر در این رابطه ها تجربه دارند احتیاج داری...

    آدمهایی که عاشقند فرصت برای بازی کردن ندارند چون خودشان هم در گیرند ولی کسی که خوب بازی می کند یقین بدان احساسش درگیر نیست...
    مسلم بدان عشق چیزیست که هر کسی آن را حس می کند حتی از صد فرسخی،اگر واقعا عاشق بود الان خودت هم این تاپیک را نمی زدی که نمدونم قصدش چیه؟ چون عشق جای شک نمی زاره و بدون شک تنها حقیقته...که در واقع مغز تو به تو پیغام می ده که یک چیزی این وسط درست نیست....
    من نه می گویم معلمت را عوض کن نه نسخه ای می پیچم برایت...در این دنیا و این زندگی از این موقعیت ها زیاد پیش می آید ...باید با آنها روبرو شد...همیشه نمی شود فرار کرد...اما اگر آدم خودش را گول نزند در مقابل هر آدمی از خودش می تواند مراقبت کند...
    این حس دلسوزی در تو و این که مدام از شاگردان دیگر راجع به او اطلاعات می گیری یعنی درگیر شدی و باید خیلی مراقب باشی....
    تنها کاری که می توانی بکنی اینست که زمان بدهی...برای شناخت بیشتر...خیلی چیزها را الان نمی بینی اما زمان به تو نشان خواهد داد...
    سلام دوست عزیزم
    ممنون از راهنمایی هاتون
    اما مریم جان با اینکه بیانتون شبیه آدمهای پخته ست در مورد من خیلی زود قضاوت کردید دوست عزیزم من نمی خوام خودم تجربه کنم اگه دوست داشتم این جور مسائل و روابط مزخرف و بی سرانجام رو تجربه کنم قبل از اینها هم می تونستم تجربه کنم شما که می دونید متاسفانه نوجوونا و جوونایی امروزی چططوری ان !!!لطفا منو با این مدل آدمها مقایسه نکنین من از اول تربیت شدم و یاد گرفتم که سنگین باشم خودمو حفظ کنم به خودمم احترام بگذارم و حرمت خودمو نشکونم
    از طرفی شما که در پست قبلیتون به هنرمندان توهین کردید در حالی که اینطور نیست می تونید برید و از زندگی شخصی دیگر قشرهای جامعه هم آمار بگیریدد الآن هم باز در مورد هنرمندان زود قضاوت کردید بیش از نود درصد موزیسین های ایران (مخصوصا در سی سال اخیر) برای رسیدن به هدفشون با خانوادشون مشکل پیدا می کنن بعد از اینکه به جایی رسیدن می رن آشتی می کنن :-))) اون خانواده اش رو ننداخته و در حال حاضر هم در پی آشتی هست(متاسفانه رسیدن به موزیک در ایران و قهر مدتی ، با خانواده دیگه یکی از راههای اصلی شده مثل کنکور دادن(اونم می تونید بیاید دانشگاه هنر و از بچه های موزیک آمار بگیرید نود درصدشون با خانواده سر انتخابشون مشکل دارن) منم از کودکی در یک محیط هنری بزرگ شدم اما هنر خانواده من موسیقی نبود حرفه اونا هنرها ی تجسمیه (حالا وارد جزئیات نشم) و اونها هم با موزیک خوندن من مخالف بودند نه به خاطر مذهب و دلایل خانواده های دیگه به خاطر اینکه خودشون در جامعه ی هنر هستن و معتقدند موسیقی در ایران مرده من خودم سالها با پدرم مشکل داشتم تو یه خونه زندگی می کردیم اما دو سال کاملا با هم قهر بودیم می گفت سراغ هر هنری میری برو اما موسیقی نه چون مرده و از این حرفا تا اینکه من کار خودمو کردم و سراغ هدف و خواسته ی خودم رفتم و وارد دانشکده موسیقی شدم و خوب آشتی کردیم دیگه حریفم نشد!! منم سراغ خواسته ی خودم رفتم و خواسته ی خودم رو به قهر کردن ترجیح دادم اما آدم بدذاتی نیستم و برای همه چی هم ملاک دلم نیست اما هدف و موسیقی یه مسئله ی جداست و با هیچی نمی شه مقایسه کرد خوب اونم تقریبا مثل من عمل کرده پس اینطوری نمیشه در مورد آدما قضاوت کرد که چون خواسته ی خودشو به خانواده اش ترجیح داده پس در هر مسئله ای دلش مهمه نه دیگری...مسئله ی دیگه اینکه اگه اون آدم بدذاتی هست پس چرا یه دانشگاه و کل اساتید و دانشجوها از ویزگی های اخلاقی خوب و نیکو ایشون می گن؟؟؟؟ چرا همه از سنگینی و وقار و مسئولیت پذیر بودن ایشون می گن؟؟؟؟ متاسفانه ایشون فقط با من رفتارش غیرنرمال هست . (راستی من امتحان زهی رو دادم از الان تا آخر بهمن بیشتر رو ساز بادیم وقت میذارم و دیگه ایشونو نمی بینم شاید تو این فاصله ی زمانی همه چی عادی و نرمال شد)
    مریم جان باور کن من تماما درباره ی ایشون تحقیق نمی کنم فقط یه بار شاگردای دخترش دور هم جمع شده بودن منم ازشون درباره ی استاد پرسیدم که چطور آدمیه و چند تا سوال دیگه....چرا حرف میذاری تو دهنم عزیزم :-(
    اما یه سوال دیگه
    متاسفانه ایشون یه رفتار دیگه هم دارن که من به اون اشاره نکردم البته هر هفته یکشنبه ها پیش روانشناسم میرم این مسئله رو که بهش گفتم اونم نظرش کمی مثبت تر جلوه کرد و پندهای خانم مهربانی رو بهم داد
    ایشون نسبت به من دچار حسادت هستن !
    اینو اولش نگفتم چون وقتی به روانشناسم گفتم یک دفعه نظرش نسبت به حس و رفتارای ایشون مثبت شد و دیگه از نوسان های ایشون چشم پوشی کرد واسه همین اینجا حرفی ازش نزدم اما حالا که شما اینقدر پخته اید بهتون می گم تا نظر شما رو هم بدونم ...
    ایشون نسبت به من دچار حسادت هستن منظورم اینه که مثلا وقتی جلوش از یه استاد جوون دیگه تعریف می کنم مثلا می گم فلان استاد خیلی استاد خوب و مهربونیه و شاگرد رو درک می کنه(که اصلا رشته هاشون هم به هم ربط نداره این سازه و اون هارمونی یعنی اصلا رقابت شغلی در میون نیست) زود ناراحت میشه بهش برمی خوره و به خودش میگیره و میگه یعنی من بدم اون خوبه یعنی من مهربون نیستم اون مهربونه من نمی دونم بهت چی کار کردم ، از هر استاد جوونی تعریف می کنم ناراحت میشه یا وقتی با یکی از همکلاسیهای پسر نشستیم و حرف می زنیم کار و زندگی شو ول می کنه و میاد میشینه وارد بحثمون میشه و از اینکه با همکلاسیام گپ می زنم و می خندیم ناراحت میشه و شروع می کنه یخچال بازی درمیاره ...هر وقت هوا یکم تاریک میشه و تو دانشکده منو می بینه میگه پاشو برو خونه واسه چی اینجا موندی هوا تاریک میشه مخصوصا از وقتی پاییز شده دیگه واقعا رو اعصاب شده هر وقت منو می بینه میگه برو خونه واسه چی اینجا موندی داره شب میشه....
    اگه میشه لطفا نظرتون رو بهم بگید دلیل این رفتاراش و این حساسیت ها و حسادت هاش چیه ؟؟؟؟؟؟



 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیدونم میخاد طلاقم بده یا نه؟؟؟؟؟
    توسط maryam 020 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 آبان 93, 12:14
  2. ایا حالا که برگشته بگم برای همیشه بره؟؟؟؟؟
    توسط setare sorbi در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 23 اردیبهشت 93, 23:08
  3. چرا حساب کاربری ام فعال نمی شود؟؟؟؟؟
    توسط shabe niloofari در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 آذر 91, 15:40
  4. +واقعا ارزش داره؟؟؟؟؟
    توسط majroh در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 اردیبهشت 87, 09:31

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.