سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز،
قبل از هر توضیحی ممنون میشم تاپیک قبلی منو تو ادرس ذیل مرور کلی کنین:
http://www.hamdardi.net/thread-37759.html
از بعد اخرین ارسالم تو تاپبک بالا، بنده هیچ اقدام مجددی برای خواستگاری از همکار خانومم نکردم و بیشتر خودمو مشغول کار و گرفتاری های شغلی کردم.ایشون هم همچنان همکار من بود اما بصورت دورکاری و از منزلشون.بدلیل نوع کار هر کدوم از ما، مجبور بودم طی هر هفته در حد چند پیام و ایمیل کاری و هر چند ماه هم در حد چند روز شرکت در نمایشگاه، با ایشون تماس داشته باشم.
خلاصه گذشت و رسیدیم به سال بعد .
اواسط تابستان سال 95، از طریق مادر گرامی خودم تماس با خانواده ایشون گرفتیم، این بار جواب این بود: اختلاف سنی تون زیاده.( این موقع من 35 ساله و ایشون 27 ساله بود)خانوم همکار طی پیامکی به این جوان دلسوختهگفتن که چون نظر خانواده شون منفیه و ایشون هم نمیخوان برخلاف نظر خانواده عمل کنن، موضوع منتفیه.
بازم گذشت و گذشت و رسیدیم به سال جاری.طی سال جاری و از ابتدای سال هر 45 روز یکبار بنده ایشون رو تو یکی از نمایشگاههای کاری میدیدم، اوایل همه چی مثل قبل بود، کم کم احساس کردم که نحوه برخورد ایشون کمی صمیمانه تر و دوستانه تر شده.گفتم شاید دریچه امیدی باز شده(زهی خیال باطل)
خلاصه حدود یکماه و خورده ای پیش دل رو به دریا زدم، با ایشون یه قرار ناهار گذاشتم و موضوع خواستگاری رو مجدد بیان کردم(الان میگین بابا تو چه سریشی هستیا، نمیخواد دیگه، ولش کن)ایشون ابتدا گفتن که شما نظر خانواده منو میدونین و وضعیت عوض نشده و از اینجور حرفها.وقتی من نظر شخص خودشون رو جویا شدم، گفتن که من سری گذشته (سال 95) هم نظرم منفی نبود اما با مخالفت خانواده بدون اصراری، تسلیم شدم اما این باری اگه در کار باشه ، اصرار بر تمایل به ازدواج با شما خواهم داشت.قرار شد ایشون خوب فکر کنن و بعد از حصول نتیجه و در صورت مثبت بودن نظرشون، موضوع رو با خانواده شون در میان بذارن.
همینجور هم شد، ایشون با خانواده شون مطرح کرد و باز جواب همون بود: دختر جون تو 8 سال کوچیکتری و به صلاحت نیست که با این آقا ازدواج کنی.
به گفته خود ایشون اصرار های ایشون و درخواست برای حداقل یه خواستگاری حضوری با شرکت دو خانواده هم نتیجه ای نداشت.القصه ایشون مراتب مخالفت خانواده به بنده اطلاع دادند و تاکید موکد داشتند که با توجه به شناختشون از خانواده شون، پاسخ منفی داده شده غیر قابل تغییر است.
اصرار من برای صحبت با پدر ایشون ، یا صحبت یکی از اعضای خانواده ام با پدر ایشون یا وساطت مدیر شرکتی که هر دو کارمندشیم ، همه و همه با تاکید فراروان از طرف این خانوم رد شد.
ماحصل نظر ایشون این بود که من قلبا راضی به این وصلتم اما چون والدینم مخالفن، نمیتونم خلاف نظرشون عمل کنم، حتما قسمت این بوده و باید همدیگرو فراموش کنیم و از این حرفا....
سروران گرامی که وقت نازنینتون رو صرف مطالعه سیاهه داستان من کردین: نظر تون چیه؟آیا راهی برای تغییر نظر والدین ایشون هست؟اصلا نکنه نظر ایشون واقا مثبت نیست و تو عالم همکاری میخواد با بهانه مخالفت خانواده با اختلاف سنی ، محترمانه منو رد کنه؟ایشون حتی رضایت ندادن که با خانواده شون برای اجازه برای شرکت در مشاوره ازدواج تماس بگیرم.اصلا اصرار بیش از این به صلاحه.
پ.ن:وقتی ایشون توی شرکت همکار بود با بنده، دو بار از ایشون خواستگاری کردم که هر دو بار رو به بهانه تحصیل رد کرد.خودشون میگن این دو بار رو بدون در میان گذاشتن با خانواده، شخصا جواب منفی دادن.
خلاصه که بنده رو از نظرات مشفقانه و برادرانه و خواهرانه خودتان مستفیض گردانید.
والسلام - ارادتمند علی
علاقه مندی ها (Bookmarks)