به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 60
  1. #51
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از دوستانی که راهنمایی کردنو اونایی که سرزنش کردند

    - - - Updated - - -

    ببینید من فقط موندم بعضی دوستان چطوری با چندتا جمله من داستان سرایی کردند و تونستید قضاوت کنید بعضی دوستان فقط مونده بود حکم اعدام منو صادر کنند.

    تنها گناه من اینه که دوسش دارم که اونم شما ها درک نمیکنید.

    چون دوسش داشتم نمیخواستم پامو کچ بذارم واسه همین اومدم اینجا مشورت بگیرم.اما اینقد دوستان توپیدندو به قول خودشون رک حرف زدند که من واقعا ناراحت شدم.ترجیح میدم دیگه هیچی نگم.
    دوستان توجه کنید من فقط گفتم همچین تقاضایی ازم کرده.نه گفتم رفتم سر قرار نه گفتم میخوام ادامه بدم نه ....
    به اندازه شماها هم خدا رو میشناسمو وجدان دارم.

    خدا هوامو داره از خودش کمک میخوام .بازم مثه همیشه کمکم میکنه.

    خواهش میکنم ازتون که کسیو قضاوت نکنید.دل شکستن واقعا خیلی راحته.خیلی بهتر هم میتونستید راهنمایی کنید

  2. کاربر روبرو از پست مفید saram تشکرکرده است .

    آنیتا123 (سه شنبه 11 آذر 93)

  3. #52
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    تو چون ناراحتی و دلشکسته، حرفهای دوستان را سرزنش وار دیدی.

    من که خوندم اونقدر که دلسوزی و تلاش برای منصرف کردن شما، حفظ عزت نفست و حرمت و غرورت، توی پستها دیدم،
    سرزنش ندیدم.


    دل نازک شدی و زود رنج. مواظب خودت باش.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 11 آذر 93), khaleghezey (چهارشنبه 12 آذر 93), saram (چهارشنبه 12 آذر 93), پریا666 (چهارشنبه 19 آذر 93)

  5. #53
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    بعضی وقتها ما احتیاج به تلنگر یا شوک داریم که تصمیم بهتری بتونیم بگیریم.این خیلی میتونه کمک کننده باشه که شما نظر افراد بی طرف که از بیرون به

    قضایا نگاه میکنن رو بدونید.

    الان شما درگیر احساسات متفاوت هستین که همین شما رو سردرگم کرده قطعا شما در موقعیتهای دیگه تصمیمات منطقی و درستی میگیرین.

    برای شرایط فعلیتون نیاز به مشورت دارین.پس از راهنمایی های بقیه ناراحت نشین و این رو سرزنش ندونین.

    راستش خود من که نظرم رو مینوشتم با عصبانیت بود از دست اون آقا که با وجود ازدواج یا نامزدی با یه خانوم دیگه،یه دختر معصوم و احساساتی رو بازیچه قرار میده.

    و این قدر نسبت به تاثیر منفی که کاراش روی شما میذاره بی توجهه.

    به نظر در خوش بینانه ترین حال رفتارهای ایشون بسیار بچه گانه هست.

    من مطمئنم همونطور که خودتون گفتین خدا هواتون رو داره.

    فقط لطفا خودتون هم هوای خودتون رو داشته باشین و اجازه ندین بیشتر از این درگیر احساسات آسیب زننده بشین.شما میگین دوستش دارین و بقیه نمیتونن

    درک کنن.بله،در شرایط عادی کسی نمیتونه این رو درک کنه که دختری،مردی رو که با یکی دیگه ازدواج کرده و هنوز داره باهاش بازی میکنه رو دوست داشته باشه.

    خود شما هم اگه خودتون درگیر نبودین درک همچین چیزی براتون سخت بود.

    من فکر میکنم اگه شما خودتون رو بیشتر دوست داشته باشین و از دسترس اون آقا خودتون رو دور نگه دارین،شرایطتون خیلی بهتر میشه.

    شما یه بار موفق شدین،پس دوباره میتونین.

    بازم میگم،من فکر میکنم رفتار ایشون ناجوانمردانه هست که با وجود تعهد به یکی دیگه دارن به طرق مختلف شما رو درگیر میکنن.

    شما بهتره بی توجه به ایشون و کارهاش و بدون سعی در این که نیتشون رو از همچین رفتارهایی بدونین،خودتون به خودتون کمک کنین.

    مشغول کردن خودتون،کمک گرفتن از مشاور،تمرکز روی اهداف و برنامه ها و فعالیت های لذت بخش و توکل به خدا میتونه خیلی بهتون کمک کنه.

  6. 4 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 12 آذر 93), rayehe (چهارشنبه 12 آذر 93), saram (چهارشنبه 12 آذر 93), شیدا. (چهارشنبه 12 آذر 93)

  7. #54
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم .
    ببینید من یه ادم منطقی و از نظر بقیه ادم خودساخته ایه که اصلا درگیر احساسات نیستم.اگه به یکی بگم دلم تنگ شده یا یکیو دوست دارم همه تعجب میکنند.
    الانم به جز چندتا از دوستای نزدیکم کسی نمیدونه من این اقا رو دوست دارم.حتی خونوادم...
    چند سال پیش قبل از اینکه با این اقا رابطه برقرار کنم.یکی از دوستانم درگیر یه رابطه بی هدف شده بود و من هم مثه شماها با منطق کامل براش توضیح دادم که این اشتباهه.اون روز دوستمو درک نمیکردم چرا عاشق همچین فرد بی تعهدی شده!
    شاید خدا خواسته بهم بفهمونه که تو هم اینقد ادعای منطقی بودنت میشه تو هم خودتو اینقد تاپ ندون که اشتباه نمیکنی این برای همه ممکنه پیش بیاد.

    در جواب اون دوستمون که گفتند چرا بعد یکسال بهش زنگ زدی صداشو بشنوی یا ...
    باید بگم اینطور نبود که اول من بعد یکسال دوباره یاد این اقا بیفتم و بخوام بهش زنگ بزنمو صداشو بشنوم.داشتم زندگیمو میکردمو کم کم با این موضوع کنار اومده بودم.تو این مدت هم اصلا ندیده بودمشون.
    تا اینکه متوجه شدم میاد تو کوچمون ، خب هر کی دیگه هم باشه وقتی ببینه کسی رو که دوست داره اونم هنوز بهش فکر میکنه.حالش دوباره بد میشه دوباره بهش فکر میکنه.
    خیلی حالم بد شده بود جوری که فقط بفکر خودکشی بودم.اگه بهش زنگ نمیزدم ارووم نمیشدم.اونموقع هنوز نمیدونستم نامزد کرده.

    با یه شماره ناشناس زنگ زدم(فقط یکبار این کارو کردم) البته حرف نزدم. وقتی صداشو شنیدم اشکام ناخوداگاه میومدن. بعد دیگه خودش کنجکاو شده بود که ببینه من کیم که به داداشش گفته بود پیگیری کنه و داداشش بمن گفت که نامزد کرده....
    بعد متوجه شدم بعد اینکه نامزد کرده اومده تو کوچمون...

    من بعد اینکه متوجه شدم نامزد کرده نه بهش زنگ زدم نه هیچی دیگه.ایشون خودشون بمن پیام میدادند.اما من جواب نمیدادم.
    هر وقت منو میدیدن عکس العمل نشون میدادند. من هنوز دوسشون داشتمو دارم.
    (با اینکه خیلی بهم بدی کرده، خیلی بهم نامردی کرده، خودش میدونه چقد اذیتم کرده. نمیدونم این چه علاقه کوفتیه که من به ایشون پیدا کردم.حتی ازشون متنفر نشدم.
    داداششون هم میگفت فقط تو خونه از خوبیت گفته.میگفت دوست داشته و خونوادش نذاشتن.)

    وقتی ایشون بمن زل میزدن و نگاه میکردن یا لبخند میزدن تنها کاری که من میکردم فقط نگاه میکردم البته نه اینکه زل بزنم.زود نگاهمو برمیگردوندم.ولی نگین حق نداشتی همونقدر هم نگاه کنی (من دوسش داشتم نه میتونستم باهاش صحبت کنم نه ببینمش نه زنگ بزنم نه اس بدم).وقتی نگاهمون تو هم قفل میشد کاری نمیتونستم بکنم.

    نمیدونم بقیه تو موقعیت من بودن چیکار میکردن.

    گفتید چرا خطتو عوض نکردی.من دیگه مطمئن بودم بمن زنگ نمیزنه. یعنی منتظر زنگش نبودم. و بنا به دلایل شخصی نمیتونستم خطمو عوض کنم.

    من هنوز بعد این مدت اگه بشنوم یه اتفاقی برای یکی از اعضای خونوادش بیفته کلی ناراحت میشم.اصلا دوست ندارم اتفاق بدی براش بیفته.

    اون دوستی گفتند من اگه جای تو بودم دعا میکردمو از خدا کمک میخواستم .ولی غرورمو حفظ میکردم.
    از کجا میدونید من اینکارو نکردم.این بین منو خدای منه.

    خیلی دوست دارم تمام حرفامو بهش بزنم. حرفایی که تو دلم مونده.دردو دلامو بهش بگم. بگم چقد اذیتم کردی.
    اگه گفتم ازم خواسته ببینمش و نمیدونستم چکار کنم.نه اینکه مردد بودم به رابطه باهاش ادامه بدم یا نه.نه این نبود.
    فقط همون رفتن و دیدنش و شنیدن حرفاشو شنیدن حرفام بود.شاید اینجوری بغضی که تو دلمه بالاخره تموم شه...

    شاید بتونم راحت بفکر شروع یه زندگی تازه بیفتم.دیگه وقتی خواستگار برام میاد اولین چیزی که یادم میاد این نباشه یکی دیگه رو دوست دارم.

    دیگه ....

    من اگه باهاش هم حرف بزنم دوست ندارم به خانمش خیانت کنه.اونم مثه خواهر خودم دوست ندارم زندگیش خراب بشه.

    ببخشید پرحرفی کردم وقت شماها رو هم گرفتم

    کاش یکی از کارشناسای سایت میومدند و راهنماییم میکردند چقد این دیدن میتونه تو اروم کردن روح من تاثیر بذاره.دیدار احساسی نیست چون قرار نیست چیزی شروع شه.
    فقط میخوام حرفامو بگمو همه چی تموم شه

  8. 2 کاربر از پست مفید saram تشکرکرده اند .

    rayehe (چهارشنبه 12 آذر 93), شیدا. (چهارشنبه 12 آذر 93)

  9. #55
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    دوست عزیز

    من راهنمایی رو برای دوست دیگه ای کردم که مثل شما درگیر یک رابطه نادرست بود که متاسفانه نمیتونست در

    ذهنش بایگانی کنه فکر میکنم این راهنمایی بتونه کمکت کنه تا آتش درون شما هم کمی سردتر بشه و اروم تر بشید انشاالله


    به نظر من متاسفانه طیف وسیعی از آقایون این رویه رو دارند و گویی با این کار حس قدرت و نفوذ خودشون در قلب

    دیگران را بالا می برند و اعتماد به نفس نداشتشون رو جبران میکنند.

    به نظر من یک قلم و کاغذ بردار و هرچی میخواهی به ایشون بگی رو درش بنویس کامل کامل....

    این کار کمک میکنه مغزت از این افکار مزاحم خالی بشه

    یکی دو روز صبرکن و اون نامه رو بخون و اگر خواستی ویرایشش کن

    اگر تا حداکثر یک هفته دیگه این احساسات منفی رو نداشتی نامه رو بسوزون یا پاره کن و در جوی بی بریز بره

    و با یک عبادت


    و یک استراحت کامل به مغزت آرامش بده

    اگر بازم احساسات بدی داشتی از رفتار اون اقا و نتونستی این موضوع رو در ذهنت بایگانی

    کنی با ایمیل یا پیام اون نامه یا همون دغدغه های ذهنیت رو برای اون آقا ارسال کن و آخرش تاکید کن:

    من منتظر هیچ جوابی از شما نیستم و فقط خواستم به عنوان یک وظیفه اخلاقی و انسانی از شما بخوام که دیگر هیچوقت

    چنین رفتار نامناسبی را با دخترخانمی که سالم زندگی کرده و اهل رابطه نادرستی با هیچ فرد غریبه ای نبوده نداشته باشید.

    خیلی محترمانه و مودبانه آرزوی موفقیت کن و خداحافظی


    با اینکار نتنها روح و روانت رو آروم میکنی به اون آقا هم درس ادب و احترام میدی

    التماس دعا موفق باشی

    لینک مربوطه http://www.hamdardi.net/thread34196-2.html#post338653
    ویرایش توسط sanjab : چهارشنبه 12 آذر 93 در ساعت 18:37

  10. 3 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 12 آذر 93), saram (پنجشنبه 13 آذر 93), شیدا. (چهارشنبه 12 آذر 93)

  11. #56
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از راهنماییتون

  12. کاربر روبرو از پست مفید saram تشکرکرده است .

    sanjab (جمعه 14 آذر 93)

  13. #57
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    این تاپیک از حد مجاز عبور کرده ، لطفاً یک جمع بندی از راهنماییها داشته باشید و تاپیک را برای قفل شدن آماده کنید و دوستان هم دیگر پستی ارسال نفرمایند تا جمع بندی صورت گیرد .

    در ضمن هروقت نیاز به راهنمایی بیشتر را احساس کردید تاپیک دیگری باز کنید و لینک این تاپیک را در ابتدای آن وارد کنید .

    با تشکر





  14. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 16 آذر 93), saram (سه شنبه 18 آذر 93)

  15. #58
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تا حرف دلمو بهش نزنم اروم نمیگیرم.
    سرقرار نمیرم. ولی شاید بگم پشت تلفن حرفاشو بهم بزنه.منم حرفامو بهش بزنم. ایمیل فعال نداره.که ایمیلش کنم. فیسبوک هم دیگه نمیرم.یعنی اکانتمو غیرفعال کردم.
    فقط تنها راه همین تلفنه.
    نمیدونم چجوریه وقتی میبینمش تا یک هفته حالم خوبه یعنی دلتنگش نمیشم.یک هفته که تموم میشه اینقد دلتنگ میشم که خودمم کلافه میشم.بی قرار میشم.اعصابم خرد میشه و...

  16. #59
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام جواب سوالمو متوجه شدم.دلیل این رفتارشو نمیدونم بعد از یکسال جدایی!!!!
    امشب باهاش صحبت کردم.گفت هیچوقت عقد نکرده.گفت حاضرم شناسنامه بیارم نشونت بدم. گفت دلیل عکس العمل هام این بود که دوست داشتم و دارم.
    بهم گفت حلالم کن. میگفت 20تومن از دست دادم همون موقع یاد بازی با احساس تو افتادم و اشکات اومد جلوی چشام.
    گفت خیلی سختی کشیدم. و میدونم همش برای کاری بود که باتو کردم.
    گفت ببخشم شرمندتم.توقع ندارم ببخشی.اما ببخشم.
    گفت کسایی که بهت زنگ میزدن فقط یه ابزار بودن ازت خبر بگیرم
    گفت حق با تو.هر چی میگی حق داری
    گفتم نمیبخشمت وقتی اینقد اذیتم کردی باید جواب بدی و...
    گفت دوست دارم گفتم حرف خنده دار نزن. هنوز فکر میکنی خرم که این حرفو میزنی.اونیو دوست داشتی که رفتی خواستگاریش، نه من که داغونم کردی.
    اخرش گفت میبخشی
    گفتم نه.
    گفت ارزو میکنم خوشبخت شی و ....گفت نمیدونم چرا بعد از یکسال باز دوست دارم

    منم همه حرفامو زدم.
    بعد اینکه گفتم نمیبخشمتو ...

    بعد گفتم میبخشمت اما الان نه.خوشبخت بشی.

    اینم اخر قصه من...
    ممنون از همه دوستانی که کمکم کردندو راهنمایی کردند

    - - - Updated - - -

    دعا کنید خدا بهم صبرشم بده بتونم دوریشو تحمل کنم

  17. #60
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    راه ندادن به او و رها کردنش کار عاقلانه ای بوده سعی کنید قوی باشید تا دیگر گرفتار این روابط و آسیب هایش نشوید.

    این تاپیکر از حدمجاز عبورکرده و به نظر میرسه یه نتیجه هم رسیده لذا قفل می شود

    موفق باشی






 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشاعره ( با اشعار گلچین و محتوایی)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1860
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 شهریور 99, 12:14
  2. عدم توانایی انتخاب خانم مناسب به دلایل گوناگون
    توسط Peaceful در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 فروردین 96, 11:24
  3. نقد محتوایی و شکلی امضاء ها از نظر شکلی و محتوایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 12 مهر 93, 03:09
  4. تورو خدا منو راهنمایی کنید
    توسط غزل خوان در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 دی 87, 01:51

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.