به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 50
  1. #31
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    آقا سینا

    من حرف شما را قبول دارم.متاسفانه جامعه خراب شده.دختران یا درک نمی کنند نگاه آقایون در این زمینه چیه یا متاسفانه گاهی عمدا این کار را می کنند!!!( البته آقایون هم نباید این دختران را تحویل بگیرن که این قدر تشویق بشن.) و واقعا این کار حق الناس است.

    خب اگر شما به آن طریق که مد نظرتون بود می خواستین وارد رابطه ای بشید که بیشتر عذاب می کشیدین!چون الان حداقل اون دخترا از کنارتون رد می شن ولی اون موقع یک دختر کنارتونه.ناز و عشوه میاد.لباس های باز می پوشه و شما هم که طبعا نمی خواهید به همسر آیندتون خیانت کنید و رابطه جنسی برقرار کنید،درسته؟ پس اون موقع صد برابر الانتون سختی می کشید.
    هر چند خرج کردن احساساتی که باید صرف همسر آیندتون بشه؛صرف یک دختر دیگه بشه به نظر من از نظر انسانی خیانته.

    لطفا لینک زیر را بخونید.بعضی هم جنس هاتون پیشنهاداتی در مورد کنترل نگاه در این وضع جامعه کرده اند:
    نیاز جنسی داره منو میکشه

    همچنین این تاپیک هم بخوانید:
    نیاز دارم ازدواج کنم...



    اما بریم سر خانوادتون.
    راستی شما چقدر از سربازیتون مونده؟

    چقدر می تونید برای شغل آیندتون حساب باز کنید؟ تحصیلاتتون در چه زمینه ای است؟
    شاید لازم نباشه 5 سال عقب بندازید.شاید 2 سال عقب انداختن ازدواجتون کافی باشه.
    حمایت خانواده از نظر مالی چگونه است؟ (حالا صرف نظر از اینکه شما را در ازدواج حمایت نمی کنند)
    حساسیت پدر و مادرتون روی چه مواردی از شماست؟

    - - - Updated - - -

    راستی آقا سینا
    لینک زیر از یک جهت برعکس شماست.یعنی تمام شرایط ازدواج را داره.اما از یک جهت مادرش حاضر به پیدا کردن دختر براش نیست.
    تو این تاپیک بعضی آقایون یک ایده هایی دادند که مثلا این کار را بکن مادرت نگران میشه و...
    گفتم شاید از این جهتش به درد شما بخوره (پست 29) :


    یعنی به نظر من شما باید نگرانیتون را به نحوی به مادرتون انتقال بدین.
    من نمی دونم خانواده شما چه طوریه.ولی اگر مذهبی باشه براشون خیلی سنگینه که پسرشون به فکر دوستی و این برنامه ها باشه و اگه نگران بشن خودشون زود آستین بالا می زنند.
    فقط لم مادرتون را پیدا کنید.از اون پست الهام بگیرید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 11 اردیبهشت 93 در ساعت 23:01

  2. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    .saber. (جمعه 12 اردیبهشت 93), e-lampard (جمعه 12 اردیبهشت 93), pasta (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (جمعه 12 اردیبهشت 93)

  3. #32
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    حدودا یه سال و نیم از سربازی بنده مونده.
    کاردانی نرم افزار رو گرفتم اومدم سربازی(بعد از سربازی همراه با کار ادامه تحصیل می دم چه داخل و چه خارج از ایران).از اونجایی که از سن کم برنامه نویسی رو شروع کردم و تجربه ی خوبی دارمو الان هم مشغول گذراندن چند دوره تخصصی و پولسازم به آینده ی خودم مطمئنم.خانوادم از بقیه ی نظر ها منو کاملا حمایت می کنن و با وجود اینکه فعلا کار ندارم، هزینه ی بالای دوره هایی که می خوامو امکانات لازمو هزینه ی زندگی تو یه پانسیون در تهرانو بدون هیچگونه حرفی در اختیارم قرار می دن و خلاصه تمام تلاششون این هست که من از نظر مالی تو تنگنا نباشم و بتونم خودمو تو این جامعه خوب بکشم بالا.من هم از این موارد سو استفاده نمی کنمو تا الانم از هزینه کردنشون پشیمونشون نکردم.
    منتها همه ی این هزینه ها و سرمایه گذاری هارو انجام می دن که من برای ازدواج دستم تو جیب خودم باشه.پدر مادرم آدمهایی نیستن که بخوان تو انتخابم دخالت کنن و بگن مثلا ما این دخترو نمی گیریم.منطقی تر از این حرفا هستنو می گن تو باید با طرف خوشبخت باشی ما دخالت نمی کنیم که مثلا بعدا بگی شما دخالت کردین خوشبخت نشدم.
    اما منم واقعا نمی تونم دستشونو بگیرمو بگم بریم خواستگاری.واقعا اونها اصلا آمادگی چنین چیزی ندارند و اصلا ذره ای چنین چیری تو فکرشون نمی گنجه که من بدون سرمایه بخوام تشکیل زندگی بدم.(یا بدون سرمایه یکیو عقد کنم)
    من هم می دونم حداقل تا 5 سال دیگه نمی تونم یه اندوخته ی مالی و پایدار داشته باشم.و از طرفی می دونم قرار گیری تو یه ارتباط پر مسئولیت چقدر می تونه فشار زیادیو بهم وارد کنه و تمرکزمو از رو پیشرفت برداره.
    اونها به دیدگاه من نسبت به انتخاب اطمینان دارنو مثلا اینطوری نیستن بگن تو عاشقی نمی فهمی یا بچه ای نمی فهمی.می دونن اگه کسیو انتخاب کنم حتی بیشتر از خودشون به زوایای مختلف نگاه کردمو شرایط طرف رو در نظر گرفتم.
    نمی دونم کافیه این اطلاعات یا نه.

    از بابت لینکها ممنونم.
    در یکی از پست ها اشاره کردم که بنده تو یک خانواده ی موسیقی پرور بزرگ شدم و خانوادم مذهبی نیستن.درسته که شعن و اخلاق براشون بسیار مهمه اما از نگاه اسلام به مسائل نگاه نمیکنند.
    با دوستی ها هم در صورت در نظر گرفتن آبرو و ... مشکلی ندارن.به طور کل اهل افراطو تفریط نیستیم.
    ویرایش توسط pasta : پنجشنبه 11 اردیبهشت 93 در ساعت 23:17

  4. کاربر روبرو از پست مفید pasta تشکرکرده است .

    واحد (جمعه 12 اردیبهشت 93)

  5. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    چه خانواده عالی دارید!!!
    این خیلی خوبه.می تونم بفهمم که برای اولین بار به پدر مادر گفتن برای ازدواج آدم چه حسی داره.

    خب من فقط راهکارهایی که به ذهنم می رسه را خدمتتون عرض می کنم:

    من الان می بینم که شما استعداد خیلی خوبی دارید. جای تحسین داره واقعا! و این جور که گفتید آینده خوبی در انتظارتونه.
    این پیش بینی 5 ساله که کردین،حتما درست حدس زدین.حرفی توش نیست.اما من می خوام بگم لزوما نباید شرایطتون برای ازدواج ایده آل بشه و کاملا پایدار بشه،بعد ازدواج کنید.
    اتفاقا آدم وقتی آرامش نداره سخت تر این مسیر را طی می کنه.

    من می گم به یک شرایط بینابین بسنده کنید.یک حداقلی برای شروع عقد نه اردواج!!!

    من نمی دونم شما الان هم شاید بتونید از طریق برنامه نویسی با وجود این که سربازی می رید یک سری پروژه بردارید.میشه؟

    اگه بشه که عالیه!!!یعنی 1 سال و نیم سربازیتون با کار هم پوشانی پیدا می کنه.و یک مقدار سرمایه جور میشه.بعدش هم با این دوره هایی که می گذرانید حتما می تونید کار ثابت پیدا کنید.یعنی بعد 1 سال و نیم یک کار پیدا می کنید.

    بعد می رید خواستگاری.خود پیدا کردن دختر مناسبتون کلی طول می کشه!
    الان چون شما پسر خوبی هستید و خانواده خوبی دارید ما می گیم 1 ساله دختر مناسبتون را با پروسه خواستگاری و آشنایی پیدا می کنید.
    تا اینجا شد 2 سال و نیم.

    وقتی عقد کردید که همون بلافاصله که نمی رید زیر یک سقف! حداقل 1 سال عقد طول می کشه.حالا شما می تونید بذارید 1 سال و نیم یا حتی 2 سال.
    تا اینجا حداقل شد 4 سال تا 4 سال و نیم!!!رندش می کنیم 5 سال!!!
    حالا شما به موقعیتی که دوست داشتین برای ازدواج؛رسیدین!!!ولی وقتتون را هم هدر ندادین.و خودتون را برای یک ازدواج متعهدانه آماده کردید.نه گذراندن وقت با هر دختری که خودش می تونه درد سرهای زیادی براتون پیش بیاره و از اهدافتون خیلی دورتون کنه!

    ولی با این فکرتون که همه چی را بذاریم بعد از 5 سال ؛الکی خودتون را 5 سال دور می کنید.بعد 5 سال هم باید این پروسه خواستگاری و عقد را بگذرانید!!!و برسید به همین نقطه که عرض کردم.
    خب چه کاریه؟
    بعد سربازی یک شغل ثابت پیدا کنید و دنبال یک دختر مناسب باشید.خانوادتون هم که حمایتتون می کنند حتما!!! تو این 1 سال و نیم سربازی خودتون می تونید یواش یواش به مادرتون نخ بدید.جوری که حواسش به شما باشه!!!و یک چند تایی مورد زیر نظرش بگیره.یا اینکه حداقل از نظر ذهنی آماده باشه.

    باور کنید دخترایی که همه چیز را آماده نمی خوان هنوز هستند.فقط کافیه شغل داشته باشید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  6. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    e-lampard (جمعه 12 اردیبهشت 93), Esssssi (جمعه 12 اردیبهشت 93), pasta (جمعه 12 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (جمعه 12 اردیبهشت 93), واحد (جمعه 12 اردیبهشت 93)

  7. #34
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    من که خیلی وقته به مادرم نخ می دم منتها ایشون جدی نمی گیره و همش به شوخی می گیره.
    یکی دو بار هم گفتم اگه به فکر نباشین پس هر اتفاقی افتاد دیگه منو مقصر ندونین .می خواستم با این حرفم جدی بگیره مسئله رو اما نگرفت.
    فعلا تا 6 7 ماه دیگه نمی تونم سمت کار برم و دارم آموزش می بینم واسه ارتقای خودمو نمی خوام تمرکزمو از روش بردارم.
    بعد از این آموزش ها می تونم شروع کنم به جمع کردن سرمایه.
    اما باز هم مشکل خانواده دارم.
    هم خانواده ی خودم حمایت نمی کنن و هم اینکه خودم نمی تونم با این دخترایی که حرف از عروسی و مهریه و استقلال مالی می زنن کنار بیام.
    اگه دختره خودش هم اینارو نگه پدر مادرش اینارو خواهند گفت.
    من به هیچ عنوان تمایلی به برگذاری یک عروسی بیهوده ندارمو ترجیح میدم همون پولو صرف خرید وسایل منزل کنم که طرف و خانوادش اینقدر متقبل زحمت نشن واسه جهیزیه.
    اما در عوض اونها هم سر عروسی و مهریه و این چیزا کنار بیان.
    مخصوصا وقتی دو تا از عروس های ما مهریه ی 14 سکه دارن.

  8. کاربر روبرو از پست مفید pasta تشکرکرده است .

    واحد (جمعه 12 اردیبهشت 93)

  9. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نگران نباشید بعد 1 سال و نیم جدی می گیرن.
    نمی دونم اون پست 29 را خوندین یا نه.اون پسر هم مادرش جدی نمی گرفت.یک جوری نقش بازی کرد که مادرش نگران شد.مثلا با یک فرد فرضی با موبایل الکی یواشکی صحبت می کرد و...
    نمی گم الان این کار را بکنید.الان زوده.همون 1 سال و نیم بعد خیلی خوبه.اون موقع شاید مادرتون دیگه شوخی نگرفت یا اگه هنوز جدی نبود اینجوری جدیش کنید.

    خدا را شکر الان دارید آموزش می بینید.پس این که از قضه ازدواج و دختر و... دور هستین بسیار عالی است.چون این ها ماجراهایی داره که به تمرکز آدم را پایین میاره.این موضوع فعلی که الان شرایط ازدواج نیست را یک توفیق اجباری برای ارتقائتون بدونید و همون انرژی و تمرکز که می خواستین برای ازدواج بذارید برای این کار بذارید.
    این جوری از موضوع ازدواج تمرکز زدایی کردید و ذهنتون از نیازهای عاطفی و جنسی دور شده.
    یعنی همون راهکار اول پست اولم .

    یک چیز دیگه.می تونید مطالعاتتون را در مورد ازدواج بالا ببرید.بهتون توصیه می کنم مقالات ازدواج و بخش های خواستگاری این سایت را مطالعه کنید.
    بالاخره ازدواج مهم ترین انتخاب انسانه! برای این انتخاب مطالعات زیادی لازمه.همین طور برای خود ازدواج و مدیریت خانواده و رفتار با همسر کلی مهارت لازمه که با تجربه و مطالعه میسز میشه.

    وقت اضافتون را با تجربه های این تالار بگذرانید.این طوری ذهنتون در مسیر مناسبی قرار می گیره و مدام به نیازهایی که الان شرایطش را ندارید گیر نمی ده.چون می دونه که الان باید خیلی مطالعه کنه.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  10. #36
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    یواشکی ؟
    من گاهی عکس دوست های دختری که می شناسمو به مادرم نشون می دمو حتی ازش در مورد ظاهرشون نظر می خوام.یا یه روز در مورد تفاوت شخصیتی دختر هایی که می شناسمشون با مادرم صحبت می کنم.مادرمم بسیار صمیمی منو همراهی می کنه.اما خب همه ی اینارو می ذاره به حساب جوونی و ارتباطای مختلفو به این حساب که اول باید این روابطو تحربه کنمو بعد از اینکه به پول رسیدم یکیو انتخاب کنم.اصلا تو فاز جدی شدن روابطم نیست.
    خودش وقتی میاد تو اتاقم می بینه دارم با یک دختر تلفنی صحبت می کنم میره از اتاق بیرون که راحت باشم.
    یواشکی حرف زدنو اینچیزا واسه مادر من کاربرد نداره.کار از این چیزا گذشته.

    در ثانی اگه الان می تونستم تمرکز زدایی کنم از نیازهام که نمیومدم تاپیک بزنم اینجا.مشکل من اینه که الان درگیر این نیاز های عاطفی و جسمی هستمو هیچ راه حلی ندارمو دارم کم کم منحرف میشم.اگه قبلا ارتباط جسمی با یک دختر واسم از نظر روحی قابل پذیرش نبود، الان گرایش پیدا کردم به ارتباط و انگار حق خودم می دونم.
    همین مسائل اذیتم می کنن.گیر کردم.

  11. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    برای اینکه بعدا سوء تفاهم نشه اینو بگم که من داشتم راهکار یک فرد دیگه را می گفتم.و قصدم این بود که بگم میشه لم مادرتون را بدست بیارید.

    در مورد مشکلتون الان خودتون تو جمله آخرتون درست گفتین: گیر کردم

    شما ذهنتون را گیر دادین.
    لینک زیر را بخونید:

    چاره ای ندارید.باید تمرکز زدایی انجام بدین.اینکه همین جوری به این مطلب فکر کنید و بگید پس چرا حل نشد که نمیشه.میشه؟
    باید ذهنتون را جای دیگه مشغول کنید.
    تو شرایطی که اون مسائل را براتون تداعی می کنه خودتون را قرار ندین.
    راستش من خیلی دارم از مادرتون تعجب می کنم.که اصلا براش مهم نیست با دختری رابطه دارید یا نه.ولی خودتون می دونید که چقدر آسیب زاست.و خودتون تو پستتون گفتین وقتی خدا میگه حجاب مهمه پس مهمه و این دخترای با پوشش بد ظلم می کنند.
    پس هر کار خدا حکمتی داره.شما خودتون را از شرایط تحریک آمیز و... دور نگه دارید.آیا این کار را می کنید؟حداقل در حد توانتان؟
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  12. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    e-lampard (جمعه 12 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (جمعه 12 اردیبهشت 93)

  13. #38
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    در حد توانم نیست دور نگه دارم.در همین حد دور نگه می دارم که جز محل سربازیم جای دیگه ای نمی رم.اما همین رفت و برگشت و توی خیابون کار رو خراب می کنه.بیشتر کاری از دستم ساخته نیست.
    همین رفت و برگشت به محل سربازیم منو وارد همون گیر می کنه.وگرنه من خودم گیری ندارم.
    برای مادر من هم بسیار مسئله ی آسیب مهمه و وقتی اولین بار با دختری دوست شدم بسیار تلاش کرد منو ازاین رابطه دور کنه.
    اما مسئله اینه که مادرم الان به یک شناخت از من رسیده و می دونه که الان از ارتباط (ساده و تلفنی) با دختر ها آسیب نمی بینم و می دونه که خودمم شخصیتی که بخوام رابطه رو فیزیکی کنمو به اونها آسیب بزنم نیستم.وگرنه سعی می کنه جلومو هر طور شده بگیره.
    من به رابطه ی صمیمی و کاملا منطقی که با مادرم دارم افتخار می کنمو بزرگترین پناه زندگی منه.همیشه تلاشش بوده به من کمک کنه و از آسیب حفظ کنه.
    اما مشکل همینجاست که دور کردن من از ازدواج تو این سن رو نوعی کمک به من و همینطور تلاش برای حفظ از آسیب می دونه.
    آسیبی که سراغ بسیاری از بچه های فامیل اومدو اونهارو به طلاق یا بی کاری کشوند و زندگیشونو پاشوند.
    اینه که معتقده الان باید فکر کارو آینده باشم.

  14. #39
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یه سوال ازت دارم،

    اگر بعد از 5 سال که با کسی بودی و آرامش گرفتی و زندگیت به ثبات مد نظرت رسید،
    رفتی خواستگاری دختری
    و بهت بگه من 5 سال همسر موقت کسی بودم که با هم آرامش داشته باشیم و ایشون به ثبات برسه
    قبولش کنی؟

    نکته دیگه این که
    دختری که قراره کنارش به آرامش برسی، فکر کردی خرج نداره؟ توقع نداره؟
    یه دختر همسن و سال شما، اگر عاقل و سالم باشه، هیچوقت وارد بازی شما نمی شه (5 سال رابطه بی هدف)
    مگر این که مشکل دار باشه. فکر کردی که رابطه با آدم مشکل دار چه بلایی به سر روح و روانت می آره؟

    راستش اون آرامشی که شما مد نظرتون هست و اینجا تعریف کردید در چنین رابطه ای پیدا نمی شه.
    شما نمی تونی به دختری بگی بیا 5 سال به من آرامش بده بعد هم برو دنبال زندگیت.
    چیزی از زندگی اون دختر نمی مونه که بره دنبالش. شما پسر هستی و در 30 سالگی، حتی با داشتن چنین رابطه ای،
    شانس ازدواج خوب داری (بخاطر شرایط متفاوتی که پسرها و دخترها دارند، از نظر فرهنگ جامعه، احساسی و ... )
    اما دختری که 5 سال همسر غیررسمی شما باشه و بعد خداحافظ ... خودش می دونه که این یعنی نابود کردن زندگیش.
    پس اگر عاقل باشه قبول نمی کنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    e-lampard (جمعه 12 اردیبهشت 93), pasta (جمعه 12 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (جمعه 12 اردیبهشت 93), واحد (جمعه 12 اردیبهشت 93), مصباح الهدی (جمعه 12 اردیبهشت 93)

  16. #40
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    آقای سینا
    تعداد پست هاتون زیاد شد.
    لطفا الان بگید که تا حالا به چه جمع بندی رسیدین و چه سوالاتی براتون باقی مانده تا دوستان راهنمایی های بهتری به شما بکنند.
    قشنگ دسته بندی کنید.
    الان فکر کنم از اینکه وارد رابطه با یک دختر بشید انصراف دادین.درسته؟
    فقط مونده تمرکز زدایی؟ و راضی کردن خانواده برای ازدواج؟
    الان نظر شخص خودتون برای اقدام به ازدواج تو 1 سال و نیم بعد،بعد از سربازی درست شد؟
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  17. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    pasta (جمعه 12 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (جمعه 12 اردیبهشت 93)


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه جوری این کابوسو تمومش کنم که کسی نشکنه؟؟!!
    توسط elham.e در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 آبان 93, 19:45
  2. آیا کسی در مورد این کار اطلاعاتی داره؟؟
    توسط nosh nosh در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 خرداد 92, 09:24
  3. ارتباط جنسی به خاطر دوست داشتن قبل ازدواج؟؟
    توسط ramin00 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 مهر 90, 19:53
  4. * آهای آدمها ، کسی مرا یادش هست ؟ ؟؟ *
    توسط m.mouod در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 شهریور 90, 14:57
  5. الان چه حسی داری.....؟؟
    توسط حسین پور در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 04 آبان 87, 19:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.