به یاد گذشته
بسم ا... ارحمن ارحیم
عاشق شدن به اختیار خود انسان نیست. اونی که تصمیم میگیره عاشق بشه، عاشق نیست، حسابگره حالا برای هرچی، زیبایی، ثروت و ...
بر در قلبم زدم تابلوی ورود ممنوع را
عشق آمد و گفت من بیسوادم ای داداش
اگر عاشق کسی شدی ولی باز فرد دیگه ای دلتو برد بدون از اول عاشق نبودی. حداکثر دوست داشتن معمولی بوده. نه اینکه عاشق زیبایی های دیگر رو نبینه و تشخیص نده، می بینه و تشخیص هم میده ولی معشوق براش یه چیز دیگه ست. برای عاشق واقعی خودش دیگه وجود نداره، همش می خواد محبوبش رو راضی کنه. همه جا چهره و یاد معشوق رو میبینه. براش منحصر به فرد میشه. برای اینکه عاشق بشی اول باید خالص باشی. اونو برای خودش بخوای نه برای خودت. برای بدست آوردنش رو به خدا میاری. ذکر و یاد خدا و درد هجران آروم آروم خالصت می کنند. اونقدر خالص میشی که خودت رو فراموش می کنی. وقتی یاد گرفتی برای دیگری خودت رو فراموش کنی، با اون یکی میشی، همه جا باهاته و ازت جدا نیست. حالا عاشقی.
همه اینها رو یاد بگیری تازه اول عشقه. بعدش درد و غمه. گفتنی نیست. کسی که عاشق شده باشه خودش می فهمه، اونیم که عاشق نشده باشه براش چندتا کلمه است.
درد و غم روحتو پاک میکنه، رقیق القلب و حساس میشی. شروع می کنی به دوست داشتن دیگران. براشون ارزش و اهمیت قایل میشی. یه قدم دیگه جلو رفتی.
به اندازه کافی که قلب و روحت پاک شد، خدا رو تو قلبت حس می کنی. یه ذره یه ذره شروع می کنی یه دوست داشتن خدا. معشوق زمینیت رو هم جور دیگه ای می بینی و عاشقش میشی. زیبایش رو از خدا و درون زیبای هاش خدا رو میبینی. همینطور بقیه آدما رو. البته نه همه. اونایی رو که زیبایی هایی مشابه دارند. این عشق روحانیه، و این دوست داشتن، دوست داشتن برای خداست "تولی". با هر کسی یا چیزی که بخواد به کسانی که دوستشون داری آسیب بزنه دشمنی میکنی، دوستات دوستان خدایند و دشمنات دشمنان خدا. برای خدا دشمنی می کنی "تبری".
.
.
. این نقطه ها گفتنی نیستند، یه چیزهائی رو هرچقدر سعی کنیم توضیح بدیم بی فایده است. رها بشند بهتره. اونی که حس کرده خودش میدونه. اونی هم که تجربه اش رو نداره گفتن براش فایده نداره. مثل اینه که بخوای درد سوختن دست رو برای کسی که حتی چوب کبریت هم داغش نکرده توضیح بدی.
اینجوریه که از عشق زمینی به عشق خدایی، و از عشق خدایی، به عشق خود خدا می رسی
بعد از همه اینها احساس تنهایی می کنی. چون هر کسی درکت نمی کنه. حرفاتو نمی فهمند. خودت میمونی و خدا با یه عالمه غم دوست داشتن دیگران، حتی اونایی که بهت بی توجهند
برات مهم نیست کسانی که بهشون خوبی کرده ای با خوبی پاداشت رو میدند یا با بدی کردن. عصبانی نمیشی. غمگین میشی بادرد و لبخندی بین خودت و خدای خودت
(عماد الدین نسیمی، دیوان اشعار)
علاقه مندی ها (Bookmarks)