من آسايش را در بهشت قرار داد ه ام ولي مردم آن را در دنيا مي جويند .آسايش واقعي انسان , حاصل خود شكوفايي فطري است كه در عميق ترين لايه آن سعادت معنوي كه همان بهشت دروني است معني مي گيرد . اين آسايش از جنس بهشت است . بهشت محل آسايش است مشروط به آن كه ما بهشت را در خود خلق كنيم نه آنكه بدون زمينه سازي , انتظار ورود به بهشت داشته باشيم .
آ سايش بهشتي دراين نيست كه در جاي خود در جا بزنيم و آنگاه منتظر باشيم تا به بهشت برسيم . بهشت را بايد ساخت , بهشت از لايه لاي دشواري ها به دست مي آيد . بايد با توشه ايمان از ميان مشكلات و موانع عبور كرد تا بهشت پيدا شود . آرامش بهشتي , در روح الهي انسان , قابل يافتن است.
اما چگونه است كه مردم آن را دردنيا مي جويند ؟چگونه است كه علي رغم فزوني امكانات و فراهم شدن شرايط زندگي بهتر و مرفه تر , مردم راحتي را در امور صرفا مادي مي دانند , ولي بشر امروزي در رنج و اضطراب و ناكامي اين چنيني بسر مي برد ؟چگونه است كه هر قدر امكانات و وسايل لذت دهنده زندگي بيشتر و بيشتر مي شود به همان ميزان نشاط باطني و رضامندي دروني كاهش مي يابد؟
به راستي چگونه مي توان درميانه ناامني ها و اضطراب ها , به آرامش دروني دست يافت؟چگونه مي توان از هجوم طوفان حوادث و زلزله هاي عظيم جهان بيرون ,آرامش و آسايش درون را به دست آورد?
پاسخ اين سوالات در عمق گزاره اي است كه در بالاذكر گرديد . همان قانون ناب و زيبايي كه خداوند به حضرت موسي (ع)فرمود كه آسايش را در بهشت گذارد ه ام ولي مردم آن را در دنيا مي جويند .
بشر امروزي ,ثروت دنيوي و تكيه گاه مادي و فنا پذير را گنجينه آرامش خود تصور مي كند , غافل از اين كه اين گونه امور ناپايدار بيروني , هر آن رو به نابودي است . زيرا او به چيزي متكي است كه ماندني نيست . او بايد به سراغ منبع و مرجعيت ديگري از آرامش برود تا وابسته به منابع بيروني و مقتضيات آني نباشد . آرامشي كه ازجنس بهشت و از جنس ناميرايي و فنا پذيري باشد . آرامشي كه بن مايه اقتدار و استمرار آن نه در امكانات بيروني , بلكه در امكانات دروني باشد .
پس به طور قطع ,كسي كه مركز ثقل و اتكاي او , ايمان وزين است , از كوه هم استوارتر و از فولاد هم سخت تراست و در ميان دشواري ها و تكان هاي شديد زندگي , عيش دروني دارد .
به تعبير قران,كسي كه واجد ايمان وزين است قطعا در رضامندي جاودانه بسر مي برد . او در عيش و نوش معنوي و پايدار است . حتي اگر دنياي اطراف او در فروپاشي باشد و طوفان حوادث , همه تكيه هاي بيروني را , همچون پشم زده شده متلاشي كند , او ازدرون هم چنان استوار وآرام است و اگر كوه ها مثل پشم زده شوند , مومني كه از ثقل ايمان برخورداراست در عيش و آرامشي باطني به سر مي برد .
بنابر اين جايگاه اصلي آسايش در بهشت است . بهشت به يك معنا يك ايستگاه جغرافيايي نيست , بلكه يك راه الهي براي ساختن جلوه معنويت و سعادت است . اگر چنين نعمتي دردرون رخ نمايي كند ,آنگاه همه عسرها به يسرتبديل مي شودو همه بلاها به لذت مي انجامد .
در بلاها مي چشم لذات او
مات اويم مات اويم مات او
منبع:روان روان در نهان نهان –دكتر عبدالعظيم كريمي
علاقه مندی ها (Bookmarks)