تشکرشده 3,286 در 817 پست
rozaneh (چهارشنبه 04 دی 92)
تشکرشده 37,118 در 7,019 پست
بعضی ها اعتقاد دارند ادبیاتی قشنگ تره که حرفها ساده و معمولی را یه طوری بگی که فقط خودت بفهمی.
بعضی ها اعتقاد دارند ادبیاتی قشنگتره که پیچیده ترین موضوعات را به زبان ساده و همه فهم و شفاف بگی و همه بفهمند.
ظاهرا من جزء گروه دوم باشم و لرد حامد جان جزء گروه اول
البته نظرات بینابینی هم هست.
=============
پاورقی:
اینگونه پست مناسب تاپیک کل کل هست.
rozaneh (چهارشنبه 04 دی 92), sanjab (چهارشنبه 04 دی 92), فرشته اردیبهشت (شنبه 05 بهمن 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 25 دی 92), ویدا@ (شنبه 07 دی 92), باران بهاری11 (شنبه 07 دی 92), شیدا. (چهارشنبه 04 دی 92), عشق آفرین (سه شنبه 02 شهریور 95)
تشکرشده 6,903 در 1,648 پست
سلام
والا من برای فهمیدن پست های آقای روزنه (اون پست سنگیناشو میگم) تلاشم رو میکنم، اما برای پست های حامد دیگه خیلی تلاش هم نمیکنم (چون مطمئنم فهمیدنش کار من نیست و فسفر اصراف کردنه)، با این حال خوشحال میشم که مینویسه.اما آقای مدیر شما خودتون چی؟ شما که با هیچ ادبیاتی نمینویسید. یه وقتایی شما هم بیاید ساده از حال و احوالتون بنویسید، ما خوشحال میشیم از حالتون باخبر بشیم. شایدم یه وقتایی زیاد سرحال نبودید، بهتون مشاوره دادیم، همدردیمونم خوبه... در هرحال امیدوارم هرجا و در هرحالی که هستید شاد و سلامت باشید.
درضمن اون پاورقی که نوشتید چه معنی میده؟ فکر میکنید اگه اعتراف کنید که پستتون مال این تاپیک نیست، حله؟ ما اگه همچین پستایی بزاریم یه چوب صورتی تقی میخوره تو سرمون! برای همین آخر پستامون از حال خودمونم مینویسیم. اگه برای شما هم پارتی بازی نمیشد، الان حداقل مجبور میشدید از حالتون هم بنویسید.
خب حالا بریم سراغ بخش موجه سازی پست. من در مجموع خوبم، خداروشکر. با سرعت مورچه و سماجت مگس، در مسیر سکوت ذهنی هستم. امیدوارم قبل از اینکه مرگ به من برسه، من به سکوت ذهنی برسم، چون برام مهمه در سکوت و آرامش این دنیا رو ترک کنم.
إ..... راستییی (این هم از محاسن ذهن شلوغ!)........اینجانب تا چند روز دیگه متولد میشم.... از پشت همین تریبون تولدم رو به زمین و زمینیان تبریک میگم...
خب این هم از احوالات من. حالا نوبت شماست. چطوریایید؟ امیدوارم عالی باشید.
من یادتون هستم، هر از گاهی هم یاد یکیتون پررنگ تر میشه، دوست هایی مثل: آبی بیکران باران 11 صابر ریحانه فرشته مهربان آقای روزنه آقای کامروا باران13 دخترمهربون ترانه محمدابراهیمی یوسف گمگشته سرافراز بهارزندگی she آقای sci فرهنگ امید نازنین فکور del مینوش فقط خدا شیدا آسمانی و ...
مطمئنم خیلی از اسما رو از قلم انداختم. اما به یاد همتون هستم، و روزهای زیبایی براتون آرزو میکنم.
راستی شیدا من بالاخره نفهمیدم از چی متعجب بودیا. حداقل بگو چی شد تصمیم گرفتی ازخودراضی بشی؟
هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...
Aram_577 (شنبه 07 دی 92), omid65 (چهارشنبه 04 دی 92), sanjab (چهارشنبه 04 دی 92), فکور (جمعه 06 دی 92), فرشته اردیبهشت (شنبه 05 بهمن 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 25 دی 92), ویدا@ (شنبه 07 دی 92), نازنین آریایی (پنجشنبه 05 دی 92), مسافر زمان (جمعه 06 دی 92), بالهای صداقت (پنجشنبه 05 دی 92), باران بهاری11 (شنبه 07 دی 92), دختر مهربون (پنجشنبه 05 دی 92), شیدا. (چهارشنبه 04 دی 92)
تشکرشده 3,286 در 817 پست
هرجا باشم اونجا کلی شلوغ میشه ! چون میخوان چند بار بخونند تا بقول میشل بفهمند چی نوشتم !!
همه حرف می زنند ....
بعضی حرف می زنند ، که حرفی زده باشد و احساس بودن کنند ...
بعضی حرف می زنند ، که جلب توجه کنند ...
بعضی حرف می زنند ، که دیگران آنها را تحسین کنند ...
بعضی حرف می زنند ، ...............
میـشل جان ، خوندن مطالب من ، بدون شک حتما به ذهنت کمک شایانی میکنه
اگر به قول عامیانه بگم : خوبم !
اگه خوب تا کردی ، نشد ؛
مچاله اش کن !
فرشته اردیبهشت (شنبه 05 بهمن 92), نازنین آریایی (پنجشنبه 05 دی 92), میشل (چهارشنبه 04 دی 92), باران بهاری11 (شنبه 07 دی 92), دختر مهربون (پنجشنبه 05 دی 92)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
این بازار حال و احوال چقدر داغه
5سال پیش ، اگر به انتها نرسیده بودم ، گذرم به این تالار نمی افتاد ، من از اون کاربرانی بودم که با یه زندگی 10 ساله و داشتن یه فرزند، در آستانه فروپاشی زندگی زناشویی ام خوردم به تالار و عضو شدم ،
و چقدر فراز و نشیب توی این مدت توی تالار داشتم
از اون کاربران احساساتی و عهجول و شلوغ کن و برونگرا
شاید کرک و پرم ریخته
شاید آتیشم خاموش شده
شاید هم یه کم بزرگ شدم و احساساتم تحت کنترلم در اومده
شاید هم صبر کردن رو یاد گرفته ام
.
.
.
هشت ماه پیش
چه روزهایی که اومدم ، توی این تاپیک و دلم خواست ، چند خط بنویسم ، تا کمی سبک بشوم ، دلم آروم بگیره
چه روزهایی هم که خواستم تاپیک بزنم و از بارداری ام تا ایجاد شدن مشکل بسیار حاد با همسرم ، از ناامیدی ام و تنفر از همه چیز ، تا بستری شدن توی بیمارستان و استراحت مطلق داشتن بگویم تا ازتون همدردی و هم حسی بگیرم بلکه کمی فشار و تحمل درد هایم کم بشه
اما نمی دونم چرا ، وقتی می خواستم بنویسم ، زیانم قفل می شد ، توانایی ام برای گفتن حال و روز نه چندان خوشم ، از دست می رفت
گاهی اوقات هم نوشتم و موقع ارسال ، همشون رو پاک کردم
پست khaleghezey بهانه ای شد که بگویم ، هستم ، اگرچه خوب باشم و یا بد
توی این تاپیک ، اکثرا از حال و احوال خوش همدیگر با خبر می شویم
به ندرت اخبار بد مثل تصادف یکی از عزیزان ، به هم خوردن ازدواج یکی دیگه را توی این تاپیک خوندم
دلم می خواست دو خط براشون بنویسم ، تا همدردی کرده باشم ، اما اون رو هم نمی تونستم بنویسم
دلیلش رو هم متوجه نشدم ، و هنوز هم دنبال دلیلش نگشتم
---------------------
گاهی اوقات ( چه خوشحال باشم و چه ناراحت ) می گویم ، " بگذار بگذرد " و یا " این نیز بگذرد"
این جوری خیلی آروم می شوم ، درست مثل الان
که هشت ماه از اون بحران های شدید گذشته ، و من آروم شده ام ..... با مشکلم تا حدودی کنار آمده ام و زندگی ام رو دوباره بازساری کرده ام و اکنون با خوشحالی چشم انتظار به دنیا اومدن فرزندم هستم
یه دیالوگ هم توی فیلم " شب یلدا" شنیدم ، که واقعا خیلی برایم تاثیرگذار بود
((زخم های آدم سرمایه اش هستند ، داد نکشید ، هوار نکشید ، آرو م و بی سرو صدا ، تحملشون کنید))
نمی دونم حرف هایم گویا بود یا نبود،یا اصلا مال حال و احوال بود یا نه .... ولی همشون حرف های حالِ دلم بود
ویرایش توسط بالهای صداقت : پنجشنبه 05 دی 92 در ساعت 11:20
Aram_577 (شنبه 07 دی 92), asemaneabi222 (پنجشنبه 05 دی 92), deljoo_deltang (جمعه 13 دی 92), kamran2007 (پنجشنبه 05 دی 92), lord.hamed (جمعه 06 دی 92), paiize (جمعه 06 دی 92), فرشته اردیبهشت (شنبه 05 بهمن 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 25 دی 92), ویدا@ (شنبه 07 دی 92), نازنین آریایی (پنجشنبه 05 دی 92), میشل (پنجشنبه 05 دی 92), مسافر زمان (جمعه 06 دی 92), بی نهایت (شنبه 14 دی 92), باران بهاری11 (شنبه 07 دی 92), دختر مهربون (پنجشنبه 05 دی 92), شیدا. (پنجشنبه 05 دی 92)
تشکرشده 3,286 در 817 پست
میشه سلام نکرده شرح حالم رو شروع کنم ؟ !!!
حرفهایی که از روی صداقت شنیدن ، همیشه برام مفهوم خاصی داشته ... حالا بگذریم از این که صداقت بگه یا کسی از روی صداقت بگه !
بعضی وقتها که ، شبها بیدارم ، و تا صبح فقط به تیک تیک ساعت اتاقم گوش میدم ، تحملم تموم میشه ( مثل امشب ) ، میرم پشت بوم ! دیگه آخرین قسمت خونه !
از اینجا کل شهر معلومه ! خیلی خوب که دقت کنی حتی گلدسته های حرم امام خمینی (ره) هم پیداست !
اول یکم به دور و اطرافم نگاه میکنم ...
برج میلاد مثل همیشه انگار کاری به کسی نداره ... اصلا هیچ وقت حسی نداره ! همینطوری سیخ داره نگاهت میکنه !
یکم اونطرف تر پر از خونه است ... حتی دورتر ، که همه خونه ها چقدر مرد و زن و بچه دارند زندگی میکنند !!
مقیاس رو توی ذهنم کوچک میکنم ... تصورش میکنم ...
چقدر فکر ! چقدر عقیده ! چقدر نظر ! چقدر تخیل ! چقدر با ادب ! چقدر بی ادب ! چقدر فرهنگ مختلف ! چقدر گویش مختلف ! و همه و همه ..........
همه در کنار هم خوابیده اند ! بعضی بیدارند ! بعضی گرسنه اند ! بعضی از ناراحتی آخرین بسته سیگارشون هم تموم شده ! بعضی از خوشحالی می خواند داد بزنند !!
نماز شب بخون هم توشون هست ! اون یکی هم نگاش نکنید ! دست کرده تو ماشین آقاهه داره چیز بر میداره !
یکی تازه از سر کار اومده ! یکی تازه داره میرهه سرکار ! یکی همیشه سرکاره ! یکی همیشه آدمارو میزاره سرکار !
اون یکی داره خودشو خفه میکنه تا با میله پولهای صندوق صدقات رو کش بره !!!!
ای بابا آقا زنت گناه داره ! ( داره زنشو رو کتک میزنه ) !!!
به به خوش آمدید ( اینها تازه براشون مهمون اومد ! )
خوش آمدید ( مهمونه اون یکی رفت ! )
..
....
......
........
.................
............................
.......................................
زمین هم داره میچرخه !
سلام .
اگه خوب تا کردی ، نشد ؛
مچاله اش کن !
paiize (جمعه 06 دی 92), فرشته اردیبهشت (شنبه 05 بهمن 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 25 دی 92), پرنده غريب (شنبه 07 دی 92), ویدا@ (شنبه 07 دی 92), میشل (شنبه 14 دی 92), مسافر زمان (جمعه 06 دی 92), بالهای صداقت (پنجشنبه 12 دی 92), باران بهاری11 (شنبه 07 دی 92)
تشکرشده 1,282 در 361 پست
سلام. دو هفته ای هست که متوجه شدم ، در مجتمع ما 2 طبقه پایین تر یه دختر خانم شیک و پیک و جذاب زندگی میکنه. دیروز برای ترمیم، جدول جوب جلو خونه رو کنده بودنو خروج کمی دشوار شده بود. ازم خواست براش 206 شش رو ببرم بیرون.
امروز صبح از خونه زدم بیرون. دیدم دور و برم کسی نیست برای خودم زدم زیر آواز. من شمعم شمع شبانه. در عالم گشته فسانه . همه جا خود را میسوزم . که شب یاران افروزم. خلاصه برف می بارید و من هم سر ذوق .آواز خوان داشتم از رو پل عابر رد میشدم که رسیدم به قسمت : من در راه محبت ، پا از سر نشناسم ، وز آتش نکنم پروا یه هو متوجه شدم طرف با 3 متر فاصله پشت سرم داره میاد. نیشش هم تا بنا گوش باز. اهه اهه. شما خودتون حدس بزنید حال و احوال بنده .
پندار نیک . گفتار نیک . کردار نیک
toojih (پنجشنبه 12 دی 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 25 دی 92), میشل (شنبه 14 دی 92), مسافر زمان (جمعه 13 دی 92), veis (چهارشنبه 11 دی 92), بالهای صداقت (پنجشنبه 12 دی 92)
تشکرشده 3,286 در 817 پست
ماشاء الله حال و احوالی داشتی برادر !
حالا با این همه حال و احوال ، من هم پشت همه کاربرا از هفته جدید ، می خواهم راه برم براشون سوت بزنم ؛ آواز بخونم !
اگر با صدای آواز اولم ، رفتن آواتارشون رو اندازه کردند که مخلصشونم هستیم میریم 206 که سهله ؛ 207 شون رو میاریم بیرون !
اگر هم خدایی نکرده یادشون رفت و باز هم آواتارشون از سایز مجاز خارج بود ؛ مجبورم اعمال قانونشون کنم !
این حال و احوال این هفته ( هفته تذکر ) و هفته جدید ( هفته اعمال قانون ) من !
* http://www.hamdardi.net/thread-31593.html#post311634 *
- - - Updated - - -
* در ضمن ، فرهنگ 27 جان ، متشکریم .
اگه خوب تا کردی ، نشد ؛
مچاله اش کن !
majid_k (پنجشنبه 12 دی 92), فرشته اردیبهشت (شنبه 05 بهمن 92), veis (چهارشنبه 11 دی 92)
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
به قول لرد عزیز، حال و احوالت جالب بود، یه جورایی قند که سهله سنگ هم تو دل آدم آب میشه
کلا" فکر کنم ما هم بزنیم تو خط آواز و شمع و گل و یار و 206 بلکه فرجی حاصل بشه
lord.hamed (چهارشنبه 11 دی 92), majid_k (پنجشنبه 12 دی 92)
تشکرشده 37,118 در 7,019 پست
majid_k گرامی ، سلام
هیچ میدونستی بسیاری از باتلاق ها و چاههای بزرگی که هم اکنون خیلی از دختران و پسران این تالار در آن افتاده اند و چندین هزار اعضاء نمی توانند آنها را از آن خارج کنند. یک شروع ساده مثل این قضیه ای که شما گفتید داشته است. و بعد هم در خیالات خود به آن آب داده اند. با فکرهاشون پرورشش دادند با رفتارشان آن را رشد داده اند. و حالا مانده اند با مشکلاتی که نمی دانند چه کنند.
حتی یک فرد متاهل هم ممکن است همین اتفاق برایش بیفتد. ماشین خانمی را برایش بیرون بیاورد. یا در حال شعر خواندن همان خانم از پشت سر بخندد.
اما پروبال دادن به این گونه حسها، آغازی برای افتادنهای بزرگ هست.
ببخشید. اینجا مداخله کردم. تا فردا اگر مشکلی به هم زدی، چندین تاپیک چند ده تایی را اشغال نکنی و حال خودت هم خراب نشه. و نیایی بگویی من روز اول اینجا پست زدم. مدیران هم آمدن خواندن و انها هم مزاحی کردند . ولی هیچ کس نگفت ممکن مشکلی پیش بیاید.
Aram_577 (چهارشنبه 25 دی 92), majid_k (پنجشنبه 12 دی 92), maryam123 (جمعه 13 دی 92), rozaneh (جمعه 13 دی 92), toojih (پنجشنبه 12 دی 92), فرهنگ 27 (پنجشنبه 12 دی 92), فرشته مهربان (جمعه 13 دی 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 25 دی 92), ویدا@ (سه شنبه 17 دی 92), نازنین آریایی (پنجشنبه 19 دی 92), مسافر زمان (جمعه 13 دی 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)