اغلب از اینکه دوباره سعی کنیم می ترسیم .چرا ؟ زیرا همگی از درد کشیدن بیزاریم و هیچکس نمی خواهد دوباره شکست بخورد .
هیچکس نمی خواهد نهایت سعی اش را بکند و در آخر هم ناامید شود . اغلب پس از بسیاری از این تجربیات
ناموفق ، ازسعی و تلاش دست بر می داریم و به این نتیجه می رسیم که هیچ راه حلی جواب نخواهد داد .
باران جان مطلب خیلی مفیدی بود یه سئوال دارم اگه بتونی جواب بدی ممنون میشم
خود من به شخصه بعد از اینکه مشکلم را در تالار گفتم و راه حل گرفتم سعی کردم طبق راه حل ها جلو بروم
روزی نیست که نوشته ها و توصیه های مدیر را مرور نکنم
خوب من الان آرامش دارم نشاط دارم و می خواهم خانه ای شاد و زندگی خوب برای دخترم ایجاد کنم
الان در خانه به غیر از یه مقدار مشکل مالی که اون هم به زودی حل میشه جو بانشاط و فرح بخشی موج میزنه
حتی خودم از این شرایط راضی هستم با این بلاتکلیفی هست ولی چون هم من و هم دخترم آرامش داریم خرسندم
حالا قضیه ای پیش اومده که یه جوری از طریق شخص ثالثی بتونم یه قراری با شوهرم بذارم البته شوهرم بی خبر است و قراره در عمل انجام شده قرار بگیره خوب الان من نمی خواهم اگر برخورد شوهرم بد باشه با او مواجه بشوم
چون ارامش و نشاطم از دست میره
در حال حاضر من دارم سعی می کنم روی خودم تمرکز کنم و به فکر نشاط و روحیه قوی ام باشم
حالا طبق نوشته شما من از درد کشیدن بیزارم و دست از سعی و تلاش برداشته ام چون به نقطه ای رسیدم که الان دوست دارم باشم , و نیازی به تغییر شرایط و ایجاد دوباره تنش ندارم البته مدیر گرامی نوشتند کهگرفتن تصمیم بد از تصمیم نگرفتن بهتر هست
از طرفی این انتظار در من هست که شوهرم به سمت من برای حل مشلک پیش قدم شود و آن موقع من با هوشیاری و منطق جلو بروم نه با احساسم
حالا نظر و همفکری شما چیست ؟
آیا تن به این دیدار که هنوز در فال هست که ایا اگر شوهرم بشنوه من هم دارم میایم انجا بماند و یا نه از زیرش شانه خالی کنه تا همدیگر را نبینیم بدهم یا نه؟
البته قرار هست این شخص ثالث که ارتباط خانوادگی با هم داریم کاملا خود را بی خبر از ماجرا نشان دهد و طبق قبلاها به بهانه ای شوهرم را به منزلشان برا انجام کاری بکشاند و بعد اصرار کند شام بمون زنگ میزنم خانم هم بیاد
هم اکنون نیازمند همفکری سبزتان هستم
علاقه مندی ها (Bookmarks)