به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمیتونم اعتماد کنم2

    سلام عزیزان
    http://www.hamdardi.net/thread-44395.html
    بااین اقا به خاطر مساله ای که در تاپیک عنوان کردم دعوا و مشاجره داشتیم و ایشون گفت من رو به بازی گرفتی و باید رابطمون جدی بشه که هرچندوقت یکبار یاد رابطه مسخره من با اون دختر نیفتی و دعوا کنی
    قبلا ام توی حرفاش یه بارگفت بهت ثابت میکنم گفتم چجوری گفت میام خواستگاری
    ایشون اومد با مادر من اشنا شد در جایی بیرون از منزل و مادرم بخاطر اصرارهای من سکوت کرد و راضی شد که دوره معینی واسه شناخت طی کنیم و این اقا از من قول گرفت که دیگه اون مساله رو یاداوری نکنم
    یه صیغه محرمیت هم بعد از اشنایی خانواده ها خونده شدهه که از بابت رفت و امد گناهی نباشه
    اما من نتونستم هیچی نگم این مساله و هزار جور بی معرفتی بی اهمیتی و هرچی که ازجانب این اقا دراین مورد دیدم همیشه ازارم میده فقط دوست داشتم یه ضربه به سرم بخوره اینو یادم بره یااینکه کلا این اقا تو زندگیم نباشه و نه هیچ دلبستگی ای که دیگه اصلا مثل اولش نیست
    یه مساله ای باعث دعوامون شد و دوباره حرف زدیم از اون رابطه خواهربرادری که گفت دوست داشتم رابطه داشتم چون فامیلمه باید باهاش رابطه داشته باشم(بعدا گفت این حرف مشاور بوده اون گفت نیاید رابطتو قطع میکردی منم که گفتم دلیل نمیشه گفته باشم درسته حرفش...عصبیبودم حرف اونو گفتم ) و منو خیلی عصبی کرد حس کردم بازیچه شدم اونهمه دعوا و مشاجره سر اینکه ایشون خودش به من اهمیت نمیداد هیچی انگارنه انگار من انقدر اذیت شدم گهگاهی بهم میگه مسخرشو دراوردی دیگه
    واقعا نمیدونم چکار کنم اصلا دلم نمیخواد یه لحظه دیگع این موضوع یادم بیاد خیلی با بی معرفتی دلم شکسته شده ....دلم میخواد بخوابم و بیدار شم و ببینم هنه چی یه خواب بوده
    درضمن یه چیزی که منو ازار میده اینه که ایشون دعواهامون رو توسط پروفایلش برای همه جار میزنه و همه باید بفهمن که ما دعوا کردیم هرچی بهش میگم این پروفایلت رو یکسره سیاه نکن و این استوری رو نزار اینستا میگه دوست دارم تو که دیگه منو نمیخوای کاری به من نداشته باش یااینکه میگم فلانی میبینه میگه دردت اینه که اون نبینه واقعا خستم کرده
    مورد دیگه ای هم که ازارم میده اینه که ایشون باراولی که پیش مشاور رفتیم وقتی با مشاور تنها بودن و من نبودم یه برگه A4از معایب من نوشته بودن که انتقاد میکنه عصبی میشه و .....
    و مشاور هم هنیشه میگه این اقا بیشتراز شما علاقه منده و کارهای ایشون رو حتی شده بگه ایشون و اون دختر فامیلشون از سه ضلع مثلث رابطه عاشقانه فقط صمیمیت و محبت و ضلع بعدی تعهد و دارن و ضلع سوم که شور و جذابیت واشتباقه رو نداره که ...
    حتی بااین توضیح کاراین اقارو موجه میدونن و میگن ایشون اشتباه کرده گفته با دختر فامیلمون رابطمو قطع میکنم اونا خانوادشن
    اگرم حرف بزنم این اقا میگه چیه فکر میکنی همه باهات دشمنن حتی مشاور چرا به حرف مشاور گوش نمیدی
    فکر میکنی همه باهات دشمنن و فقط خودتو قبول داری
    چندبار تاحالا بهم گفته فکر میکنی همه باهات دشمنن
    ببخشید که متن خیلی مرتب نیست ...
    ویرایش توسط afsa : سه شنبه 03 بهمن 96 در ساعت 19:47

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,024 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام

    چیزی که برای من سواله ( نمیدونم درست فهمیدم یا نه) چرا این اقا دست از چیزی که شما رو ازار میده نمیکشه ؟؟چرا اصرار به ادامه اون رابطه فامیلی داره؟
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    afsa (چهارشنبه 04 بهمن 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام

    چیزی که برای من سواله ( نمیدونم درست فهمیدم یا نه) چرا این اقا دست از چیزی که شما رو ازار میده نمیکشه ؟؟چرا اصرار به ادامه اون رابطه فامیلی داره؟
    من به ایشون گفتم رابطمون بخاطر تعاوتامون که همین روابطه تموم شه گفتن نه من پشیمونم از این روابط و میخوام با شما باشم
    بعد از چند وقت متوجه شدم باایشون چت میگنند
    اصرار داشتن که چتارو بخونم اما نخوندم چون بالفطره ادم شکاک و بدبینی نبودم و بقول این اقا فکر نمیکردم همه باهام دشمنن این چت رو هم اتفاقی فهمیدم
    بعداز چندروز دیدم نمیتونم با خودم کنار بیام که این دو رابطه دارند بهش گفتم گفت نگران نباش اما هیچ قدمی درجهت رفع ناراحتیم برنداشت تااینکه خطش رو عوض کرد من گفتم به اون خانوم نده بدش اومد و با اکراه گفت باشه
    بعد از اون هم وفتی میگفتم حدو حدود نگه دار و اگر هم قبل من بااین خانوم هررابطه ای داشتی الان تمومش کن اما میگفت اون فامیلمه باباش ناراحت میشه نمیتونم یهو بهش بگم گمشو
    و باید کم کم رابطمو قطع میکردم
    جدیدا هم که گفت من ابرو دارم شخصیت دارم اره باید باهاش رابطه داشته باشم چون فامیلمه
    بعدا گعت عصبی بوده و این حرف خودش نیست حرف مشاوره
    اما من حس بازیچه شدن بهم دست میده بخاطر اینکه سراین موضوع من خوار شدم کوچیک شدم اذیت شدم واقعا دارم اذیت میشم یک ساله
    ممنون از همراهیتون خانم maryam123
    من خودم هم نمیدونم دلیل اینکاراش چیه خودمم نمیفهممش من هرجور فکر میکنم نمیتونم درکش کنم
    چون برای من و رولبطم با دیگران خیلی خوب مته به خشاش میذاشت اما خودش چون فامیل بود...
    بااین این تاپیک "درخواست راهنمایی برای وقتی که ارتباط کاری به محیط غیر کاری کشیده میشود "فکر میکنم من که همیشه منتظر لودم که خودش رابطشو قطع کنه اگه ازش خواسته بودم ایا قطع میکرد یا بازم میخواست کم کم تمومش کنه یااصلا اگه من اجبار نمیکردم چکار میکرد جای این کم کم تموم کردن
    درضمن من با نیشخند های مادر این اقا بخاطر ناراحتیم خیلی اذیت شدم و با این اقا دعوا کردم واقعا مادر جالبی داره من بهش میگم با من بیرون بوده میگه بخاطر تو به دخترداییش کم محلی کرده !یا میگه بخاطر تو حتیییی شمارشو به اون نداده ...من نمیفهمم یعنی این مادر فکر میکنه باید شماره بدن و با هم چت کنن که میگه حتی شمارشو به اون نداده ؟
    واقعا خستم واقعا بریدم ...
    ویرایش توسط afsa : سه شنبه 03 بهمن 96 در ساعت 23:44

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    .
    ویرایش توسط نیکیا : چهارشنبه 04 بهمن 96 در ساعت 02:48

  6. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    yyousefi1981 (چهارشنبه 04 بهمن 96)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    اینطور که معلومه ایشون خیلی رابطش با اون خانم مهم هست
    وگرنه موقع ازدواج آدم حاضره هر رابطه ی دیگه ای رو کلا تموم کنه تا خودشو همه جوره ثابت کنه به طرف مقابلش
    مطمئن باش بعد از لزدواج این موضوع و حاشیه هاش صد برابر میشهو خیلی بیشتر اذیت می کنه
    خودتو راحت کن از اول تو رابطه ای باش که فقط خودتی
    این روابط سرانجامی جز تحمل نداره
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    Erica (چهارشنبه 04 بهمن 96)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    سلام
    اینطور که معلومه ایشون خیلی رابطش با اون خانم مهم هست
    وگرنه موقع ازدواج آدم حاضره هر رابطه ی دیگه ای رو کلا تموم کنه تا خودشو همه جوره ثابت کنه به طرف مقابلش
    این رو من خودم هزار بار به هر زبونی که بلد بودم بهش گفتم به خودش به مادرش گفتم ...جالبه مادرش به من میگه تو پسر منو نشناختی انقدر آدمهای گرگ هستن که نگو..یا خودش میگه باید مثل پسرای امروزی نامرد بودم رابطه رو شروع میکردم و بعدم میرفتم
    حتی خودمو براش مثال زدم گفتم از وقتی که باهاش رابطمو شروع کردم بااینکه مجرد بودم جوری رفتار کردم همه فکر کردن متاهلم بخاطر تو قید همه رو زدم به خاطر تو حاضر به دوستی شدم چون شرابطتت مساعد نبود ازاینهایی که خیلی برام ارزش داشته
    چون همیشه فکر میکردم بااینهمه تعهد بدون هیچ رابطه رسمی ای دیگران تمسخرم میکنن اما مهم نبود برام
    ازاینها گرفته تا روابطی مثل رابطه ایشون و فامیلش رو من بدون هیچ مقاومتی گذشت کردم همیشه بهش ثابت کردم از همه برام باارزش تره
    در مقابل حرفای تند مادرش که نباید میگفته همیشه سکوت کردم و به روی مادرش نیاوردم که حرمتا بیشتر ازاین ریخته نشه وقتی ام بهش میگم میگه اره تو خوبی منو مامانم بدیم همه حرمتارو ریختیم
    از گذشت هام بهش میگم مثلا میگم من با کسی رابطه نداشتم که کوچیک نشم حالا چقدر کوچیک شدم ...میگه خب منم نداشتم رابطه داشتن واسه منم خط قرمز بوده
    واقعا دیگه بریدم واقعا خستم هیچی از درد دل من نمیفهمه

    واقعا از ازدواج میترسم ....
    خیلی خستم و درمونده ام ...
    ویرایش توسط afsa : چهارشنبه 04 بهمن 96 در ساعت 14:33

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    تو خرف كه همه چي ميشه گفت در عمل بايد ثابت كرد
    شما نبايد اينها رو به اون اقا بگيد بايد به خودتون بگيد چون اون حرفهايي رو ميزنه كه شما دوست داري بشنوي بنابراين خودتو گول مي زني
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    تو خرف كه همه چي ميشه گفت در عمل بايد ثابت كرد
    شما نبايد اينها رو به اون اقا بگيد بايد به خودتون بگيد چون اون حرفهايي رو ميزنه كه شما دوست داري بشنوي بنابراين خودتو گول مي زني
    یک مدتی که از رابطمون گذشته بود پیش مشاور رفتیم و گفت که خواسته هاشومستقیم نگفته مشاور هم گفت با آقایون باید مستقیم صحبت کنی
    دوباره همون روند همیشگیمونو شروع کردیم منتهی اینبار با مستقیم گفتن
    ایشون یه دوستی داشتن که دوستشون توهین امیز با من رفتار کرد و من جوابشونو دادم چون میدونستم ازاین اقا آبی گرم نمیشه یعنی مادرش که هرجور دلش میخواد صحبت میکنه وقتی بهشون میگم چرا احترامارو حفظ نمیکنه چرا حرمت یه دخترو نگه نمیداره میگه منظور نداره دیکه گفتم برم بگم این اقا هم باهام بدرفتار کرده یه تنش دیگه
    خودم جواب اون اقارو دادم که خانومش اومد هرچی ازآغوش خانوادش یاد گرفته بود به من گفت و من هم جوابشو ندادم حالا باز با اون دوستش رفت و امد میکنه بدون اینکه به دوستش بگه ازمن یه عذرخواهی الکی کنه و گفت نمیگم انقدر هی نگو شاید وقتی رسما زنم شدی به حرفت گوش دادم
    اینم از مستقیم گفتن من...اینم از مستقیم گفتن به اقایون
    من پیش مشاور میرم تا کمکم کنه
    ساعتها بحث از وقتی که گفته بود خواسته هاتو مستقیم بگو داشتیم سر موضوعات مختلف در کمال سادگی من
    کاش هیچوقت آغازی بر این رابطه نبود...
    ویرایش توسط afsa : پنجشنبه 05 بهمن 96 در ساعت 23:10

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    افسا جان یکبار برات طولانی نوشتم بعد فکر کردم افسا که حرف گوش نمیکنه چرا الکی خودمو دچار تنش و حاشیه کنم که مجبور بشم بعد بیام ج بدم... پست خودمو پاک کردم و مجبور شدم توی ویرایش فقط یک نقطه بزارم که سایت ویرایش رو بپذیره.
    افسا خانوم ما که توی تاپیک قبلیت بهت گفتیم چیکار کنی. نگفتیم؟
    عزیزم یه آقای غریبه ای یه مدت با شما در ارتباط بوده و خواستگارت بوده ایشون با دختر داییش رابطه داره...
    من میگم این رابطه اسمش دوستیه و صد در صد هم غلطه
    حالا کل دنیا بیان بگن فامیلشه...
    شما هم هی بیا بگو مشاور گفته از سه ضلع یه ضلعش نیست... اصلا دو ضلعش هم نباشه من و شما که میدونیم این رابطه غلطه...
    افسا جان از چی میترسی؟ چرا ادامه میدی؟ چرا تمومش نمیکنی؟
    هیچکس توی این دنیا از تموم کردن یه رابطه ی غلط اتفاق بدی براش نیفتاده... برای شما هم نمیفته... مطمعن باش.

  13. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (دوشنبه 09 بهمن 96)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیتونم همش خودمو قانع میکنم به خوبی هایی که داشت اما باز به مشکل میخوریم باز سر یه موضوع باهام کلنجارمیره که کارخودشوکنه
    اون اگه ازمن چیزی بخواد به جای اینکه روم بشه بهش بگم انقدر نگو انجام نمیدم انقدر نگو دیگه به حرمت خواستش حتی اگه ببینم غلطه ام میگم باشه اما همیشه سفت و سخت سر هرنظری که داره وایمیسته و براشم مهم نیست نظر من...اتقدر مهم نیست که حتی قشنگ خواستمو قبول نکنه ...انقدر مهم نیستم که هرچی از خواست خودم زدم و به نظر اون احترام گذاشتم نه تنها هیچوقت اینهارو به روی مبارکش نمیاره بخاطر قطع رابطه با دخترداییشم میگه شدم شماره 2 تو!
    بنویسید اون نظرتونم بخدا من دقت میکنم اما خیلی ضعیفم .
    یه مقدر پیش مشاور خودمو کنترل کردم و نگفتم نمیتونم جداباشم ازش
    مشاور گفت اون وقتی بهش میگم جدا بشید خیلی سخت برخورد میکنه اما تو منطق داری موقعی که میگم جدا بشید پس اون تورو بیشتر دوست داره ...
    ویرایش توسط afsa : جمعه 06 بهمن 96 در ساعت 01:22

  15. کاربر روبرو از پست مفید afsa تشکرکرده است .

    نیکیا (جمعه 06 بهمن 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم اعتماد کنم
    توسط afsa در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 شهریور 96, 22:29
  2. در هیچ گونه رابطه ای هیچ حدی از اعتماد رو نمیتونم داشته باشم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 27 دی 93, 00:51
  3. عاشق شوهرم هستم ایا با خیانتی که کرد میتونم بهش اعتماد کنم کمک کنید تو روخدا
    توسط ملیسا در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 94
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 خرداد 93, 11:13
  4. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27
  5. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.