سلام
تصمیم شما به نظرم درست بوده چون
1- می گن نجواهای زمان آشنایی و نامزدی، در ازدواج و زندگی مشترک تبدیل به فریاد می شه.
این اشکالاتی که امروز دیدی، تو زندگی خیلی پررنگ تر و قویترش را خواهی دید. تحمل شما هم کمتر می شه و تبدیل میشه به معضل زندگی مشترکتون.
2- آدمی که مشکل روحی روانی داره اول باید درمان بشه بعد ازدواج کنه، وگرنه طرفش را هم بیمار می کنه.
به نظر من بیماریهای روانی واگیر ندارن، شما را به بیماری طرف مقابل دچار نمی کنن، اما شما را به یه نوع دیگه ای مشکلات روانی دچار می کنن.
3- زندگی با کسی که زود رنجه و حساس خیلی سخته. همینطور آدمهایی که واکنش شدید نشون می دن.
4- ظاهرا ایشون بیشتر کودک هستند و شما هم اگه کودکتون غالب باشه که دائم می زنید مث دو تا بچه تو سر هم.
اگه والدتون غالب باشه که باید بشینید بچه بزرگ کنید. از این بچه ی لوس و ننر مراقبت کنید و اگر والد بدی باشید که بکن نکن و غرغر هم بهش اضافه بشه، تحقیرش کنید و اذیتش کنید و یه جهنم برای خودتون و ایشون بسازید به اسم زندگی مشترک.
اگر هم والدتون غالب باشه ( که به نظر من همینه ) ... جدا می شید و شدید.
4- زندگی مشترک برای تربیت دیگری، درمان دیگری، تحمل مشکلات و خلاهای تربیتی و کودکی اونها نیست. اگه قبلش متوجه مشکلی بشید، جدا بشید بهتره.
اینقد مشکلات دیگه تو زندگی مشترک پیش می آد که دیگه جا برای درمان بیماریهای طرف نیست.
شاید این حرف اغراق آمیزه ... ولی می گن اگه شب عروسی هم فهمیدی اشتباه انتخاب کردی، برگرد. بازم بهتر از شروع زندگیه.
5- اگه خودت شخصیت قوی و مستقلی داری، یه شخصیت قوی بهتر می تونه با شما مچ باشه.
بهتون تبریک می گم که تونستین بدون وابستگیهایی که دوران آشنایی پیش می آد و عیبهای طرف مقابل را نمی بینی یا می بینی و می گذری، تصمیم درست بگیرید.
بازم بنویسم؟ آقای امین پست قبلی من را حذف کردن که کوتاه بوده !
طولانی نوشتم که دیگه حذف نشه
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)