سلام
اگر همسرم قبول کرده بود در دوران قبل از ازدواج و یا عقد به مشاوره بیاید الان این وضع پیش نمیومد
اما اون نیت خودش را میدانست و نمیخواست مشاور رازش را برملا کنه
اگر معیارش پول نبود دنیا قشنگتر جلوه گر میشد
حرف جدیدی ندارم همه چیز را در تاپیک قبلیم روز به روز نوشتم
سرنوشت منرا انتخاب هایم رقم زد ، با اینکه سنم زیاده اما فریب همسرم را که 12 سال ازم کوچکتره را خوردم
اینجا مینویسم که چرا همسرم فکر میکرد من پولدار هستم
1-پدرم بخاطر مسائل کاری و انفصال از خدمت چندین سال وضع مالی بدی پیدا کرد. قبل از سربازی کمک بودم اما نه به اندازه ای که میخواستم فقط در حد مسائل کوچیک خونه و شهریه وخرج دانشگاه در مقطه کاردانی را میدادم ،بعد از سربازی به پدرم گفتم برو دنبال بازنشستگیش و عهده دار منزل شدم البته دوبرادر بزرگتر هم داشتم اما اون بنده خداها نمیتونستن یا نمیخواستن یا خدا قسمت کرد که توفیق برای من باشه ، در کمک خرج نبودند و مصرف کننده بودند البته من فرق میکردم مدلم اینجوریه که زیاد احساس مسئولیت میکنم
خلاصه حدود دو سال کمک کردم و هیچ پس اندازی نکردم و البته وظیم بود و شاکر پروردگارم ، خرج منزل ، دانشگاه خودم (مقطع لیسانس و کلاس های کنکور ارشد) به یاری و مدد خدای مهربان داده شد ، خونه بازسازی شد و کلی وسایل خریدیم ، اسم مادرم برای مکه نوشته شد که البته هنوز نرفتن ، خرج تحصیل برادرم داده شد ، به آبجیم برای زندگی کمک شد ، در نهایت هم کار بازنشستگی پدرم درست شد و خانوادم خداراشکر حقوق بگیر شدند ، داداش کوچیک و دامادمون در یک جا که کار میکردم مشغول شدند و زندگیشون بهتر شد
هر روز سه جا از صبح زود تا نیمه شب شاید حدود 16 ساعت کار کردم اما همش عنایت خدا بود و هر موقع پولی یا کاری یا چیزی نیاز بود خدا میرسوند و همش با توکل بود
همسرم فکر میکرد من خیلی پولدارم
خدا پشتم هست و با رفیقی مثل خدا بی پول نیستم ، وقت عروسی هیچی نداشتم خدا در یک هفته چند ده میلیون رسوند
همسرم میگفت ماشین طلا خونه و.... من میگفتم هر چیزی را خدا در وقتش میرسونه و بحرفم هم اعتقاد داشتم اما برای اون قابل قبول نبود
2-وقت عقد گفته بودم مهریه صد سکه عند الاستطاعة باشد و اونا گفتند 376 عند الاستطاعة , و قبول کردم اما اخر شد در دفترخانه به خاطر حرف کارمندش که حالا اونم جریان دارد شد عندالمطالبه ، اما اونا فکر میکردند چون گفتم عند الاستطاعة پس به اندازه 100 سکه مهریه پول نقد دارم اما من چون پول نداشتم عند الاستطاع گفته بودم تا به اندازه توانم عهدار دین بشم
خونه خوبی داریم اما فعلا مستاجریم ، کارمندم و از زندگی به جز جنبه ازدواجم راضی هستم و از هم سن ها یا بالاترم یا هم ردیف
3-دلیل بعدیش این بود که در فامیل ازم تعریف میکردن و کار ناچیز منرا بزرگ جلوه میدادن و همسرم فکرهای توهمی میکرد
برای رفاه زندگی کار کردم و پول در آوردم اما برای پول داشتن کار نکردم ، همیشه هم خدا کمکم کرد ، اینقدر هوامو داره که اصلا شرمنده ام
همسرم فکر میکرد من چندتا خونه و مقدار زیادی پول دارم و وقتی دید خبری نیست ، پشیمون شد و زندگی را به کامم زهر کرد
هر راهی را گفتید و خیلی راهای دیگه را امتحان کردم اما اون فقط پول میخواست و تصور میکند با جدا شدن ازم یک پسر پولدار میاد میگیرتش ، البته خدا خوشبختش کنه، گمراه هست
با شناختی که از خانوادش دارم اونا پشت قضیه را میگیرن تا به طلاق برسونن اما فعلا قصدم طلاق نیست و بازم راههایی را امتحان میکنم تا بشه زندگی را پیش برد ، اشتباه منم بزرگه و اون اینه که گذاشتم نقش خانوادش توی زندگیمون زیاد بشه، احترام بیش از حد گذاشتم، به اونا که ظرفیت نداشت قول رفاه زندگی دادم، شاید بگید اینا اشتباه نیست اما در مورد اون خانواده اشتباه بود و نباید امیدواری میدادم، اشتباه دیگر این بود که زیادی راستگو بودم و فریبشون ندادم، بیش از حد کوتاه اومدم و اونا فکرای دیگه ای کردن، راه های ارتباط برقرار رکردن با همسرم خوب یاد نگرفتم و عملکرد درستی نداشتم
علاقه مندی ها (Bookmarks)