سلام بچه ها.ببخشید امروز نتونستم بیام اینجا.
داشتم فکر میکردم به این نتیجه رسیدم من برای کسایی که حداکثر 5 دقیقه توی وقت استراحتشون برام وقت میزاشتن و غیر از اون اصلا نمیدونستن زنده م به اندازه 5سال مفیدمو وقت گذاشتم.همین شد که اونا استفاده کردن و رفتن بالا و من موندم.اینقدر رفتن بالا که به من گفتن خیلی پایینی.دیدار به قیامت
ابی اسمان چه اسم قشنگی دیشب حرفاتو خوندم لبخند زدم و ارومتر خوابیدم،هرکسی تعریفی از کسی بکنه خوبی از خودشه و برعکسش هم درسته.ممنون آبی خانم
بیچاره چرا این اسم ما هرچقدر سنمون بالاتر میره اعتقاداتمون بیشتر رومون اثر میگذاره پس کاش اسم بهتری برای خودت میزاشتی. پشت دستمو داغ کردم دیگه به هیچکسی حس نداشته باشم.ولی الان فقط از دست رفتن این نیست.همه اونچیزایی که گفتم هست
سلام صباخانم ممنون ازمهربونیت ،البته این حرف که نظر بطف شماست ولی خب اره وقتی از ارزش هام دور شدم اون هخمه غم اومد سراغم که این فکر به سرم زد
میدونید اونبار که این کار بد رو انجام دادم بعدش انکار از نو زنده شده بودم دیگه هیچ حسی به اون نداشتم.نه علاقه نه نفرت.هیچی.دیگه هیچ فکری براش نمیکردم.دیگه مثل قبل نبود که همبیشه چکش بکنم و بعد از اون کاملا فراموش شد
اره zzzzخانم اون اولی دیگه برای من تموم شد.اصلا هم برام مهم نیست بهش نرسیدم چون اخلاقیاتش اونجوری که من میخواستم نبود اصلا هم ناراحت نشدم. ولی خب اتفاقی که با این نفر جدید پیش اومد ذلمو شکست.باید بتونم که دو.باره بلند بشم و به خودم اعتماد کنم.مرسی zzzz خانم،چه اسمی داری
عزت نفس چیه؟
صباخانم میدونی وقتی سوال اولت رو که دیدم یاد چی افتادم،یاد اینکه چندمورد دیگه هم برام پیش اومده که بقیه فکرکنن من خواسته م از زندگی شوهر کردنه.اما خودم اینطور فکر نمیکنم.هنوز نتونستم بفهمم خودم که واقعا خواسته ام اینه یا نه.من به عشق گاهی فکرمیکنم اما به شوهر و خواستگار نه تاحالا نشده.اصلا هم ناراحت نیستم که خواستگار علنی خیلی نداشتم تاحالا.چون خودم هیچ موقع دنبال این موضوع نبودم.اما نمیدونم چرا رفتار بیرونیم نتیجش این میشه
بعضی وقتام یکنفر منظورم اون طرف جنس مخالفه زرنگی میکنه و من اینجوری نشون داده میشم.مثلا طرف با عشق میاد و بعد قنشه ش یا تصمیمش عوض میشه و رفتارش تغییر میکنه اونوقت کسایی که رفتار من رو دیدن فکر میکنن من دنبال اونطرف یا به قول شما شوهر بودم.واقعا نمیدونم تویاین زمینه خودم رو نشناختم هنوز.ولی خب میدونم دیگه هرکسی بعد از بیست و پنج سال باید فکر شوهر کردن هم باشه
یه سوال مهم:
اگر استرست کم بشه، و بتونی از غم از دست دادن این پسر رها بشی باز هم دوست داری خودت رو بکشی؟
نه.من واسه خودم ارزو و نقشه دارم.این ادم با زندگی من کار خوبی نکرد.ولی دیگه نمیخوام راجب بهش فکر کنم چون حالم بدتر میشه
نمیدونم از بچگی اخلاق خانوادگیمون طوری بود دخترا زیاد اهل رفت وامد و دوست داشتن نبودن
چرا هم خواهر هم برادر دارم گفتم بهتون.قبلا تو کارهام ازشون اجازه میگرفتم.ولی وقتی از رفتارای من خوششوننیومد وبهم نفرت داشتن و نفرتشون دنباله دار شد من هم دیگه قید دوست داشتن اونارو زدم
نه حقیقتش تاحالا دنبال کارنرفتم.خیلی دیدم ادمایی که توانای هاشون خیلی هم نیست دارن کار میکنن.اما گفتم مشکل اعتماد و بخصوص عزت نفس دارم.خودمو باور ندارم. این پسرها عزت نفسمو ازم گرفتن
ممنونم از همتون و مهربونیاتون
علاقه مندی ها (Bookmarks)