فرشته مهربان عزیز
بنظر من نباید به طور کلی توصیه نمود که افراد احساساتی ، عقل رو جایگزین احساسات کنند و ....
ببینید زندگی و دنیا همه رنگها وشکلها وقیافه ها رو در داخل خود داره و ترکیبی از اینهاست که به زندگی معنا و مفهوم میبخشه.
یادتون باشه که عقلگراها هم به زمانهائی نیاز دارن که با واکنشهای متفاوت (جیغ کشیدن ، داد وفریاد کردن، خندیدن و گریه کردن و....) روان خودشون رو تعدیل وتلطیف کنن.
رفتارهای فوق که اشاره داشتید ، بنظرمن مربوط به افراد احساس محور نیست و عقل گراها هم می تونن دارای اون صفات منفی باشن که با دقت بر روی رفتارها و مراقبه می تونن اونها رو به صفات پسندیده تبدیل کنن.اگر چه بعضی از صفات فوق به افراد احساسی نزدیکتره مثل "تصمیم گیری بدون پشتوانه وادله" که عقلیون بیشتر براساس مستندات و ادله تصمیم گیری می کنن. اما هر دو گروه ممکنه خیلی زود تصمیم بگیرن. (که این خیلی بد هم نیست)
می دونید که تعلل در تصمیم گیری هم به همون اندازه فرصتها رو از دست میده که عجله در تصمیم ناپسنده.
مثلا تواضع و انعطاف اتفاقا به احساس محورها نزدیکتره و عقلیون در مقایسه نسبی ، بیشتر به صفت غرور نزدیکترن.
بنابراین صفات و رفتارها ارتباط مستقیمی با حسی ها وعقلی ها نداره و افراط و تفریطش رو باید کنترل کرده ومتوازن نمود.
در خاتمه عرض می کنم در مقوله رفتار شناسی ، این مهمه که بدانیم شخصیت طرف مقابل ما از کدام دسته است تا به تناسب اون بتونیم رفتارهای مناسب داشته باشیم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)