پست ها و تاپيك هاي دوستان تو اين انجمن رو خوندم و همين قدر كه ميدونم تنها نيستم و فقط من نيستم كه با اين مشكلات دست و پنجه نرم ميكنه خيلي خوشحالم. منم مشكل خودم رو مينويسم اميدوارم دوستان بيان و كمكم كنند كه از شر عذاب وجدان راحت بشم.
دوستان لطفا تا آخر بخونيد ممنونم
من دانشجوي سال آخر پزشكي تو يك دانشگاه خيلي خوب هستم. مشكلم از وقتي شروع شد كه با يك دختر(ك.م) تو نيم باز لعنتي دوست شدم. ك.م. رو خيلي دوست داشتم واقعا باهاش مهربون بودم. براي اطرافيانش از استادام نوبت دكتر ميگرفتم خودش رو مشكلاتشو درمان ميكردم. پرونده هاي پزشكي خاله اش رو كلي پيگيري كردم و وقتي يكي از آشنا هاش تو بيمارستان بستري بود دائم اونو ميبردم پيشش. تو درساش هم بهش كمك ميكردم.
رابطه ما هيچوقت به مسائل جنسي آلوده نشد چون من اونو مثل يك گل دوست داشتم. هميشه مواظبش بودم اتفاقي نيوفته كه اذيت بشه هميشه هواشو داشتم. اونم خيلي منو دوست داشت. حرف زدنش دلم رو آروم ميكرد شادم ميكرد...هنوزم كه ياد اون روز ها ميوفتم اشك تو چشمام جمع ميشه...
تصميممون ازدواج بود. تو هفته اي كه قرار بود مساله رو به خانواده هامون بگيم خاله هاش منو با اون بيرون ديدن و اين باعث شد سريعتر هر دوتامون به خانواده هامون بگيم.
خب طبيعتا خانواده من از لحظه اي كه شنديدن مخالفت كردن ولي با اصرار من رفتن تحقيق كه نتيجه اش اين بود كه اونها نه از لحاظ سطح مالي نه فرهنگي و نه تحصيلي شباهتي به ما و اطرافيانمون ندارند. پدرم اونجا بهم حق انتخاب داد يا خانواده يا ازدواج با اون دختر و طرد شدن از خانواده...
من رو مجبور كردن بدون خداحافظي ازش جدا بشم...تلفنم رو عوض كنم...بارها اومد بيمارستان ديدنم بارها اونجا باهم گريه كرديم اما چه ميشه كرد و من نهايتا اونو ترك كردم و ديگه به ايميل هاش جواب ندادم.
الان 8 ماه ميگذره و من خودم رو مقصر ميدونم كه دلش رو شكستم. باورتون نميشه هميشه تو راهم اطراف رو نگاه ميكنم كه با پسري يا با شوهرش ببينمش كه شاده و ميخنده و من از شر اين عذاب وجدان كه دلش رو شكستم راحت بشم.
بارها از خدا خواستم منو فراموش كنه و غمي از من تو دلش نباشه...
من ماجرا رو به خدا واگذار كردم. خدا بين من و خانوادم و اون دختر بيچاره قضاوت كنه. من اگر گناهكار باشم حاضرم به سختي مجازات بشم تا غم شكستن اين رابطه از دل ك.م. براي هميشه پاك بشه.
الان نميدونم چكار كنم دوستان واقعا ميگم عذاب وجدان راحتم نميكنه. من تا به حال همچين گناهي مرتكب نشدم كه كسي رو اينقدر از خودم برنجونم....شما بگيد بعد از 8 ماه چكار كنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)