به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 64
  1. #31
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    پژمان جان نمی دونم پست گذاشتنم اینجا درست باشه یا نه و نمی دونم چقدر در راستای راهنمایی های مدیر همدردی و فرشته مهربون باشه. ممکن هم هست که اشتباه باشه نظرم. ولی نتونستم ننویسم.
    - به نظر من تو زندگی مشترک خیلی خوبی می تونی با همسرت داشته باشی. البته من هیچی از خانمت نمی دونم. توی نوشته هات چندان ازش ننوشتی که شخصیت و رفتاراشو بفهمم. ممکنه اشتباه کنم. اما فکر می کنم خانمت هم مثل خودت ادم خوبی باشه. از نوشته هات به نظر میاد بیشتر با مادر خانمت مشکل داری و اینکه خانمت زیاد میذاره زندگیتون بر طبق نظر مادرش اداره شه. به نظرم نیومد واقعا با خود خانمت مشکل داشته باشی. اگر اینطوریه تا یه حدیش طبیعی بوده. زود ازدواج کردین و سن خانمتم مثله خودت کم بوده. اوایلش لابد چون نمی دونسته چی کنه چی نکنه زیاد از مامانش نظر پرسیده و کم کم یه جورایی شده عادت واسه همشون. الان دیگه وقتشه که خودتون دوتایی اگه مشکلی دارین حل کنین. و با ملایمت و احترام. وقتی هم نمیشه و حس می کنین می خواین سر هم داد بزنین مشاور که هست برین هر دوتون پیش مشاور. کم کم یاد می گیرین که چطوری با هم بتونین درست صحبت کنین. نگران نباش. به قول مدیر همدردی صبور باش. خانمت هم کم کم باید بفهمه که بزرگ شده و یه سری از موارد زندگی مشترکش رو باید خودش به تنهایی حل کنه.

    - عزیزم یه چیزی که به نظرم میادو نمیدونم اصلا درسته یا نه اینه که تو یه تصویر ته ذهنت از اینده زندگیت درست کردی و الان که خیلی فشار روت هست امتحان داری سعی کردی با خانمت حرف بزنی جای صحبت کردن رفته پشت مامانش (بر اساس عادت رفته پیش مامانش. کم کم درست میشه با کمک هر دوتون) بعدم که بچه اتو نذاشتن ببینی اینا جمع شده خودت هم دیگه بد اخلاقی کردی و داد و بیداد و انگاری خیلی عجله داری برای اینکه به اون تصویر ته ذهنت یعنی به هم ریختن زندگی ات برسی. نمی دونم شاید اشتباه کنم و این نباشه. اما اگه فکر می کنی اینطوریه یه کمی الان سعی کن خودداری کنی. سعی کن اروم باشی. به امتحاناتت برس. بچه ات هم نمی تونن که تا ابد نذارن تو نبینیش. الان به امتحاناتت برس. داد و بیداد نکن. یکی دو هفته است امتحانات اونا رو بده بعد بیا به این مشکلت برس. عجله نکن توی جواب بی ادبی اونا رو دادن. توی به هم زدن زندگی و این چیزا. تو این همه وقت صبر کردی. تو چند روز به هم نریز. منظورم این نیست که خشمتو بذاری توی دلت بمونه. منظورم اینه که یه راه خوب پیدا کن واسه عصبانیتای قاعدتا به حقت برای این مدت موقت تا پایان امتحاناتت. مثلا دوش بگیر. بخواب. ورزش کن. بدو. یه فیلم یا موسیقی که دوست داری نگاه کن. یه غذایی که دوست داری برو رستوران بخور. یه جورایی این مقدار فشارو کم کن و برو درساتو بخون.

    - یه چیز دیگه اینکه معمولا ادم وقتی حق داره لازم نیست داد بزنه. اونی زیاد داد می زنه اونیه که حق نداره و می خواد زیادی بگیره (مثله همین مادر زنت). البته از نظری هم شاید بتونی اونم درکش کنی. فکر می کنه اینکاراش برای بچه اش درسته. ولی خلاصه اش اینکه وقتی درست می گی وقتی حق داری نیازی نداری که داد بزنی. نیازه که با ارامش و با لحن محکم و جدی حرفتو بزنی اونم در فرم محترمانه. البته معمولا اینطوریه نه لزوما همیشه.

    - مشاوره هم که حتما میری. پست ها ی کارشناسای عزیز تالار رو هم که می خونی. یه مقدار الان اروم باش و با عجله کاری نکن. روی امتحانات تمرکز کن.

    هر قسمتی که اشتباه کردمو نادیده بگیر. فکرتو مشغولش نکن.
    موفق باشی.
    ویرایش توسط meinoush : جمعه 10 خرداد 92 در ساعت 16:43

  2. #32
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    .
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    متاسفانه تاپیک طولانی و فرسایشی شده است و فرصت نشد همه پستها را به دقت بخوانم. لیکن پستهای مهم پژمان گرامی را مطالعه کردم. در ذیل به نکاتی اشاره می کنم امیدوارم کمک کننده باشد.

    یکم:
    هر کسی ارزان خَرَد ، ارزان دهد
    گوهری، طفلی به قرصی نان دهد.
    واقعیت اینست که چه دختر و چه پسر در این زمان بعد از 25 سال الی 30 سال ناتوان از تشکیل زندگی هستند، حالا چه اقتصادی، چه روانی، چه احتماعی و ....، آنها در آرزوی تشکیل زندگی بوده اما به اشتباه خود را ناتوان می بینند.
    در شما به عکس ، این اتفاق افتاده است و شما در بستر زندگی قرار گرفته اید. اما چون فرصت تنهایی و شکست و ... را نداشته اید، و یکسره در زندگی وارد شده اید از ارزش زندگی با خبر نیستید. مانند کودگی که گوهر گرانبهایی دارد اما بیشتر شکلات و پفک دوست دارد.
    در واقع مشکلات زندگی شما طبیعی هست. اما آنچه که می تواند به شما کمک کند سرمایه این زندگی هست. و گوهری که در دستان شماست. شما با این گوهر می توانید همه آنچه می خواهید به دست آورید. تنها باید یاد بگیرید چگونه از زندگی بهره برداری کنید.
    شما مانند کودکی هستید که نگاهت به شکلات همسالان خود هست. اما باتفکر و تامل روی گوهر زندگی متوجه می شوید آنها تمام روز در گیر شکلاتهای زندگی هستند و شما بانقد کردن سرمایه زندگی به جز شکلات می توانید خیلی چیزهای دیگر هم داشته باشید.


    دوم:
    سرمایه اصلی زندگی اتان شما هستید. شخص شما و بعد همسر و فرزندتان و خانواده اتان.
    برای نقد کردن آنها نیاز هست که راه و روش بلد باشید. از شما می خواهم اقداماتی در این زمینه انجام دهید.

    الف) در این تالار مهارتهای ارتباطی و مقالات مربوط به خانواده را مطالعه کنید.

    ب) برای اینکه ارزش گوهر و شکلات را بتوانید تفکیک کنید باید روی مبانی فکریتان هم کار کنید و اسیر مشکلات روز مره و تکراری نشوید. چون مشکلات روزانه، همیشه و در همه حال و به صورت های مختلف و برای همه کس وجود دارد. در همین تالار نگاه کنید هزاران نفر مشکل طرح می کنند و همسر هم ندارند. پس ریشه مشکل برای تشکیل زندگی نیست. ریشه مشکل به خاطر اینست که ما در این دنیا زندگی می کنید. وقتی زنده هستی و تنفس می کنی ناگزیر با مشکلات همراه هستی. ازدواج بکنی یکنوع مشکل داری، و ازدواج نکنی هم دهها نوع مشکل (اطلاعات تکمیلی : آرامش و نحوه مواجهه افراد با مشکلات زندگی)
    همچنین مقالات انجمن مثنوی درمانی در گوهر شناسی به شما کمک می کند.

    ج) موقتا به جای پرداختن به همسرت به خودت توجه کن، به این منظور به مشاوره خانواده به صورت حضوری برو و تمرین های مشاور را انجام بده.



    سوم:
    مشکلات شما کمی مزمن شده است ، پس نیاز به زمان دارد. صبور باش (چگونه صبور باشم)و پله پله اقدامات عملی و صحیح بکن. قبلا تحت فشار اقداماتی می کردی که به نظرت درست بوده است. از این به بعد اقداماتت علمی و زیر نظر مشاور خانواده باشد. حداقل 6 ماه صحیح عمل کن تا محصولات و ثمره روش جدید را ببینی.



    چهارم:
    برای رهایش و آمادگی تغییرات دراز مدت، لازم هست در کوتاه مدت تغییراتی را در زندگیت ایجاد کنی.
    به نظر می رسد شما فردی مسئولیت پذیر و حساس هستید. و مسئولیت پذیری و حساسیت زیاد شما را به طرف استهلاک کشیده است.
    باید مدتی فشارها را حتی الامکان کاهش دهید.
    فهرستی از علاقمندیهای خود را تهیه کنید.
    بعد در هفته چند مورد آن را انتخاب کنید و به آنها بپردازید. تفریحات سالم و هماهنگ با خانواده بسیار مهم هست.
    مثلا شنا بروید، باشگاه بروید ، یا با فرزند و همسرتان پارک بروید.
    در تفریحات خود می توانید گاهی فرزند خود را نزد والدین بگذارید و مثلا ساعتی را به اتفاق همسرتان دو نفری پیاده روی کنید و سعی کنید با آموزه هایی که از بخش مهارتهای ارتباطی یاد گرفته اید با او درد دل کنید.(دقت کنید شیوه صحبت کردن خیلی تاثیر در غمگساری همسران دارد.)

    بدون درگیری احساسی با همسرتان می توانید آنچه که بار زیادی به شما تحمیل می کند موقتا به حالت تعلیق در آورید.






    خلاصه:
    به نظرم تغییر در نگاهت به زندگی ، و کسب مهارتهای زندگی و ارتباطی ، و کم کردن حساسیت هایتان می تواند به مرور کیمیایی باشد که زندگی شما را به طلا تبدیل می کند.
    شما پتانسیل بسیار بالا و گوهر گرانمایه ای دارید. اما متاسفانه ارزشش برایتان شناخته نیست. با مطالعه بیشتر و مشاوره رفتن متوجه منظورم خواهید شد و می توانید بهره های زیادی از این زندگی ببرید که دیگران در خواب هم نمی بینند.





  3. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 26 تیر 92), reihane_b (شنبه 11 خرداد 92), reyhan (جمعه 10 خرداد 92), taraneh89 (جمعه 10 خرداد 92), گل آرا (جمعه 10 خرداد 92), بالهای صداقت (جمعه 10 خرداد 92), باران بهاری11 (جمعه 10 خرداد 92), شمیم الزهرا (شنبه 11 خرداد 92)

  4. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 18:26]
    تاریخ عضویت
    1392-1-19
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    2,578
    سطح
    30
    Points: 2,578, Level: 30
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    395

    تشکرشده 383 در 145 پست

    Rep Power
    30
    Array
    آقا پژمان متخصصین اینجا شمارو راهنمایی میکنن نیازی به حرفای ما نیست
    فقط میخواستم یه نصیحت خواهرانه درباره نوع رفتارتون به شما بکنم
    نصیحتی که از دل تجربه های برادر خودم که با خانومش مشکل داره براومده
    نگذارید پرده ها بین شما و همسرتون دریده بشه و حرمت ها از بین بره
    اگه امروز برای گرفتن حقتون شیشه بشکنید پس فردا دیگه از این کارتون نمی ترسن باید یه قدم جلوتر بگذارید و یه کار بدتر بکنید تا از شما حساب ببرند و این دور باطل ادامه پیدا خواهد کرد تا جایی که همه احترام و علاقه ای که میتونه بینتون ترمیم بشه نابود میشه
    در ضمن اونها شما رو به عنوان کسی که رفتار غیرعقلانی داره در هر محکمه ای محکوم خواهند کرد دیگه کسی نگاه نمیکنه ببینه حرف شما چقدر حقه و درست میگید دیگه کسی دخالتها و سایر رفتارهای اونهارو نخواهد دید و اونچه بیشتر به چشم میاد رفتار نادرست شماست و همه این رفتار شما رو محکوم خواهند کرد و نتیجه ش این میشه که باز هم از حقوقتون محروم میشید و چه بسا در نگاه پسرتون هم شمارو کوچیک کنند که مطمئنم پیامدهای منفیش رو برای پسرتون درک می کنید و نمی خواهید
    این صحنه ها از شما در ذهن اون حک میشه و شاید هیچوقت فراموش نکنه و اون اعتماد و علاقه و شناختی که به پدرش باید پیدا کنه و طبق اون طرز فکر و آینده شو بسازه خدشه دار میشه مطمئنم اینارو درک میکنید چون خودتون از رفتار نامناسب پدرتون آسیب دیدید
    خواهش میکنم در برخوردهای بعدی آرامشتون رو حفظ کنید فقط به خاطر اینکه پسرتون این روزهایی که شما تجربه میکنید رو تجربه نکنه
    سعادتمند باشید

  5. #34
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,981
    سطح
    26
    Points: 1,981, Level: 26
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    439

    تشکرشده 527 در 189 پست

    Rep Power
    40
    Array
    ببین آقا پژمان از بابت بچه نگران نباش همه می دونند و خانواده خانوم شما هم می دونند که بچه اگع کار به جای باریک بکشه مال پدره
    یادتون باشه پدرتون اگه بهتون سخت می گرفت می خواست زندگیتون رو حفظ کنه وگرنه هیچ وقت طرف شما رو ول نمی کنه به اون ها بچسبه
    نمی گم داد بزن اما قاطعیتت رو ادامه بده . اما اگه مایل به ادامه زندگیت هستی نزار خیلی حرمت ها دریده شه . مطمئن باش آخرش مجبورند بیاد باهات حرف بزنه . اما به هیچ وجه دخالت عمه ات رو قبول نکن

  6. #35
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    43
    Array
    سلام.
    از همه ممنونم حرفهای همه رو قبول دارم . پست مدیر محترم همدردی رو هم چند مرتبه خواندم.
    مخصوصا مثال گوهر و شکلات خیلی جالب بود.اعتراف میکنم هیجکس تو این همه سال به هیج شیوه ای نتواسته بود اینطوری موقعیت من رو به من بفهمونه.
    فقط شرایطم خیلی سخته و تحملش سخت تر. چون نمیدونم کدوم طرفی هستم
    خواهرم گفتن هیچ اقدامی کنم حتی تلفن هم نزنم تا ایشون تو این هفته یا هفته آینده بیان.

    - - - Updated - - -

    البته مشاوره میرم. یه مشاور خیلی خوب پیدا کردم فردا بعد ازظهر میرم.

  7. کاربر روبرو از پست مفید پژمان تشکرکرده است .

    reihane_b (شنبه 11 خرداد 92)

  8. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 خرداد 93 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1392-3-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    925
    سطح
    16
    Points: 925, Level: 16
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    216

    تشکرشده 138 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقا پژمان ببین اینجا ایرانه و حق همیشه توی دادگاه ها با مرده.از چی می ترسی؟ از اینکه بچه رو بهت پس ندن؟ اصلا از این جهت خیالت راحت قانون با تو هست...بعد اصلا این راهش نیست. اتفاقا بچه رو بدی و سراغ ازشون نگیری خود خانومت به پسرت می گه زنگ بزن ببین بابات کجاست؟ زنا همینجورن وقتی بچه داشته باشن هی بچه رو می ندازن جلو تا دوباره خانواده جمع بشه..اصلا این کارارو نکن .. یه مدت خبر نگیری خودشون بچرو می ندازن جلو که بیاد پیشت..خودت می گی خانمم تا با دوستام می رفتم بیرون شروع می کرد زنگ زدن...حالا که نمی تونه زنگ بزنه پسرتو می فرسته که زندگی از دستش در نیاد.. به همین سادگی... تو مگه تنهایی نمی خواستی...چرا حالا که فرصت استراحت فراهم شده تا دیگه بار زندگی مشترک رو دوشت نباشه بهمش می زنی؟ یه کم به خودت استراحت بده

  9. #37
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    خیلی شلوغش کردی ها ....
    یه کم یواش تر ...
    پیاده شو با هم بریم ....
    فرشته مهربان گفته بود بیام به تاپیکت سر بزنم ...


    می بینی چه جوری داری پست هاش رو دنبال می کنی ... چه جوری چشمت به نوشتننش هست ....
    چقدر کارشناسانه بهت راهکار میده....
    فرشته مهربان بر گردن من خیلی حق داره ها ...
    منم قبلا اونقدر لجباز و کله شق بودم ها...
    ولی یه حسنی که داشتم این بود که حرف گوش می کردم ... ضرر هم نکردم
    برو یک سر تاپیک من رو بخون .... تا ببینی من هم کفش های شما رو پوشیده ام و باهاش راه رفته ام !!!

    خیلی حرف ها دارم که برایت بزنم ، چون برای من و زندگی ام هم دیگران تصمیم می گرفتند ، دقیقا این دخالتها و این تنش ها توی زندگی من هم بود ... پدر من هم یه روزی به من گفت که برای ازدواج من اشتباه کرده ...

    منتها الان بعد از گذشتن 4 سال از زمانی که عضو تالار شده ام ، می تونم بگم زندگی من یکی از بی نظیرترین زندگی ها روی زمین هست ... نه اینکه فکر کنی الان دارم لاف می زنم هاا ... یاد گرفتم زندگی کنم ، درست زندگی کنم .. یاد گرفتم اهداف قشنگی داشته باشم و دنبالشون کنم و بهشون هم برسم ...
    فهمیدم برای چی دارم زندگی می کنم و از زندگی ام چی می خواهم و به کجا هم می خواهم بروم ...

    ازدواج من هم یه جورایی تحمیلی بود ... یه جورایی تصمیم گیری اش با دیگران بود ... تا مدتها عروسک خیمه شب بازی بودم که از خودم هیچ اختیاری نداشتم .... ولی تونستم اختیار زندگی ام رو بگیرم در دستانم و خودم برای خودم تصمیم بگیرم و بر تصمیمم هم قاطعانه بایستم البته بدون تنش و بی احترامی

    فکر می کنی با این رفتار هایی که داری از خودت نشون می دهی ، چه تصویری از خودت در ذهن پسرت باقی می گذاری ؟؟؟؟؟؟؟
    مثل یک فنر که بیش از حد فشرده شده است ، از جا در رفته ای ،

    درکت می کنم که الان برای تخلیه این همه فشار نیاز داری به داد زدن به هوار کشیدن ، به اینکه بری و باهاشون دعوا کنی ...

    ولی مطمئن باش و یک لحظه هم شک نکن که این رفتارها چیزی رو عوض نمی کنه ، درست مثل اون موقع که دیگران برایت تصمیم گرفتند و الان داری تاوانش رو پس می دهی ...
    هم اکنون هم احساسات منفی و خشم و عصبانیتت داره برات تصمیم میگره و در آینده ای نه چندان دور این رفتارهایت به ضررت تموم میشه


    یه جایی توی تالار از مدیر خوندم ، زندگی بازی شطرنج هست ، تو که بچه ای برو منچت رو بازی کن .... خوب که فکر کردم دیدم مدیر راست میگه تا زمانی که مثل کودک رفتار کنیم ، باید منچ بازی کنم و سرنوشتم رو بدم دست یه تاس ... واسه همین رفتم شطرنج باز شدم ، اون هم از نوع قهارش

    تو که فوق لیسانس داری
    تو که موقعیت شغلی خوبی داری
    تو که یه پسر ناز داری
    تو که خوش تیپی و قد بلندی داری
    تو که جوانی و کلی از زندگی جلو

    به نظرت می تونی یه شطرنج باز بشی؟ شطرنج بازی که زندگی اش بیاد توی مشتش ؟؟؟

  10. 9 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 11 خرداد 92), del (چهارشنبه 26 تیر 92), reihane_b (شنبه 11 خرداد 92), reyhan (جمعه 10 خرداد 92), taraneh89 (جمعه 10 خرداد 92), مدیرهمدردی (پنجشنبه 16 خرداد 92), باران بهاری11 (جمعه 10 خرداد 92), جوانه؟؟؟ (جمعه 10 خرداد 92), دلنشین (جمعه 10 خرداد 92)

  11. #38
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    43
    Array
    بالهای صداقت
    سلام.ممنونم به تایپیکم تشریف آوردین
    چطوری دست دیگران رو از زندگیتون کوتاه کردین؟
    شطرنجم خوبه اما تو بازی زندگی نه شطرنج باز خوبی نیستم .خصوصا اینکه طرف مقابلم درست بازی نمیکنن
    گذشته از این من با یک موجود ناشناخته به اسم عمه روبرو هستم که گرگی هست در پوستین بره. جدی میگم
    دیدنش حالم رو به هم میزنه یک دیوانه تمام عیار
    همین امشب برا بردن لباسهای دخترشون و پسرم اومدن . فکر کنین بچه ات رو ببرن و بیان لباسهاش رو از تو کمدش دربیارن و با خودشون ببرن
    حساب کنین چه حالی داشتم
    قبل اینکه بالا بیان برادرم تلفن زدن که پژمان زورو اومده. برادرم به عمه ام میگن زورو. چون یک مرتبه رفته بودیم اسب سواری با چادر سوار اسب شدن و خلاصه خنده تون ندم. جنگجو هم هستن دیگه اسم زورو رو براشون انتخاب کردیم
    پدرم همراهشون بالا اومدن به من گفتن تو برو پایین. میدونستن عمه ام حتما یه چیزی میگن و حرفمون میشه
    عمه به من چشم غره میرفت منم اخم کردم. گفتن قیافش رو. گفتم بگذار یکی بگه قیافه خودش دو ریال بیارزه.
    پدرم گفتن پژمان بس کن برو پایین .
    عمه 60 ساله من ادای من رو در می آورد. چی بایست به این پیرزن گفت؟
    فکرش رو بکنید من با چه آدمی طرف هستم .
    همه چیزهایی که درباره من فرمودین تعریف بوده اما من برا زندگی مشترک درست و حسابی اصل کاری رو ندارم. زن دانا و عاقل
    هر چی میگذره بی تفاوت تر میشم دیگه دلم هم براش تنگ نمیشه
    فقط منتظرم آجیم بیادش
    دیگه به هیچ احد الناسی باج نمیدم
    ویرایش توسط پژمان : جمعه 10 خرداد 92 در ساعت 23:05

  12. #39
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها

    چطوری دست دیگران رو از زندگیتون کوتاه کردین؟
    با کلی راهکار و پشتکار و پیگیری

    اگر مرد میدون هستی برات بگم ... راستش رو بخواهی وقتی راهکاری ارائه میشه و مراجع به جای تمرزکز روی راهکار بیشتر به حاشیه و درد و دل می پردازه ، آدم رو از مشاوره دادن پشیمون می کنه ، از اینکه کلی برای تک تک کلماتت وقت می گذاری و زمان صرف می کنی ، پشیومن می شی،

    واقعا از اینکه مراجع به جای اینکه عمق مطلب رو بگیره و درست گام هایش رو برداره ، تا به موفقیت برسه ، به حاشیه می پردازه چیزی جز افسوس واسه خودش باقی نمی ذاره


    این رو اولش گفتم تا جنگ اول بهتر از صلح آخر باشه


    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها


    شطرنجم خوبه اما تو بازی زندگی نه شطرنج باز خوبی نیستم .خصوصا اینکه طرف مقابلم درست بازی نمیکنن

    اگر تو شطرنجت رو درست بازی کنی ، طرفت هم به ناچار مجبور میشه درست بازی کنه
    یه شعاری توی تالار هست که اکثرا به گوششون خورده
    "اگر قفلی عوض بشه ، کلید اون قفل هم عوض میشه"
    اگر معنی این جمله رو گرفتی و سنگ هامون رو همین اول وا کندیم ... گام به گام بریم جلو ، اگر هم نه که خوب نه


    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها

    گذشته از این من با یک موجود ناشناخته به اسم عمه روبرو هستم

    دددددد تاپیکم رو نخوندی دیگه ، من هم با خاله رو برو بودم
    وقتی می گم کفش هات رو پوشیدم و با هاش راه رفتم ، یعنی واقعا پوشیدم و راه رفتم !!!!



    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها


    دیگه به هیچ احد الناسی باج نمیدم
    فعلا که داری به خودت ( خودِ هیجان مدارت )باج می دی ....


    ----------------
    تک تک کلماتی که نوشتی ، را می توان واکاوی کرد و راه حل را یافت منتها همه چی بستگی به خودت داره .، که بخواهی


    الان هم که نوشتی فقط منتظر خواهرت هستی ، پس همه این مشاوره ها کشک دیگه

  13. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 26 تیر 92), reihane_b (شنبه 11 خرداد 92), باران بهاری11 (جمعه 10 خرداد 92)

  14. #40
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    43
    Array
    بالهای صداقت
    خیر مشاوره ها کشک نیستن.من که عرض کردم فردا برا خودم دارم مشاوره میرم .

    "اگر قفلی عوض بشه ، کلید اون قفل هم عوض میشه"
    بله متوجه منظورتون شدم
    منتظر خواهرم هستم چون ایشون در بطن زندگی من هستن و میتونن از نزدیک به من کمک بدن مشاوره هم جای خود
    خانم من سه روزهست موبایلشون رو خاموش کردن. همه اون دوستت دارم ها و عاشقتم ها کشک بودن
    من آدرس تایپیک شما رو ندارم


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا تایپیکم و پیدا نمیکنم کمک
    توسط پری یاس در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 دی 94, 03:30
  2. عذرخواهی و حذف تایپیک از مدیریت و مسافر زمان
    توسط Arazf در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 شهریور 94, 00:09
  3. فرشته مهربان ممنون که تایپیک منو قفل کردین
    توسط ahuman در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 اسفند 92, 19:53

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.