چگونه بين روابط همسرم و خانواده ام مديريت كنم؟

[negar_ba]

آقاي Sci عزيز كجاييد؟ بي صبرانه منتظر راهنمايي هاي ارزنده تان هستم.

ساحل عزيز ممنون از راهنمايي و همدلي ات.

[negar_ba]

جناب SCI چرا ديگه جواب نمي ديد؟؟ من تمام سوالات شما را پاسخ دادم و ناگفته هاي زندگي ام را گفتم تا از راهنمايي هايتان بهره مند شوم.
هر چند الان اوضاع فعلاً رو به راهه و همه چي آرومه ولي خواهش مي كنم با توجه به پاسخهاي من به سوالات شما بنده را راهنمايي كنيد تا دوباره مشكلاتم حاد نشه و همه چي آروم بمونه. بهم بگيد با تضادهايي دروني ام چه كنم؟؟؟ خواهش مي كنم جواب دهيد تا پرونده تايپيك بنده نصفه نيمه و بي سرانجام نمونه. از شما راهنمايي كارشناسانه مي خواهم . لطفاً وقت با ارزشتان را كمي براي اين بنده بگذاريد و راهنمايي ام كنيد.

دليل اينكه اين چند روز مطلبي ننوشته و پيگير حضورتان نشدم به خاطر اين بود كه تعداد ارسالهاي تايپيكم زياد نشه كه شما جواب نداده تايپيك بسته شه. خواهش مي كنم تا تايپيك بنده بسته نشده راهنمايي هايتان را از اين بنده دريغ نكنيد. دوستان تالار همه مطالب خوبي و ارزنده ا ي گفته اند كه با بكار گيري آنها و سفارشات جناب baby الان همه چي فعلاً خوبه ولي براي حل مسايلي كه در سوالات شما و پاسخ هايم مطرح شد از شما خواهش مي كنم جواب بنده را بدهيد و يك راه براي مديريت درست پيش پايم بگذاريد.

[مهرو]

واقعا راهنمايي هاي كارشناسان در اينجا بدرد منم مي خوره. نگار جان من بعضي وقت ها حس مي كنم تو از زبان من مشكلاتتو نوشتي. اخيرا پيش مشاور رفتم و به من گفت كه منفعلم و رفتار جراتمندانه ندارم در قبال خانواده ام. بايد روي خودم تمرين كنم و براي شروع يه آزمون سخت جلو راهم قرار داده!

[negar_ba]

آقاي sci راهنمايي هاي شما علاوه بر من براي كمك به حل مشكل مهروي عزيز هم مفيد است خواهش مي كنم تا گزارشي داده نشده و تايپيك بسته نشده براي نتيجه گيري و حل اساسي مشكل راهنمايي كنيد
كسي اگه به جناب sci دسترسي داره لطفا خبرشان كنه كه اينجا بي صبرانه منتظر حضورشان هستيم.

مهرو جان اگه امكان داره راه حل مشاور و اينكه چه آزموني پيش روت گذاشته را به من هم بگو تا بكار برم.

[مهرو]

اخيرا براي من مشكلي بوجود آمده كه در دو پست مطرحش كردم.

1
2

نگار خانمي من به مشاور حرفايي كه اينجا زدم رو با جزييات بيشتر البته مطرح كردم. ايشون هم سوالات زيادي از گذشته و احوالات من در خانواده پرسيد و چون از همكارانم هم هست دقيقا شرايط من رو مي دونست. نهايتش اينها رو گفت: چون فرزند بزرگترم و فاصله سني ام با برادر و خواهرم حدودا 4 و 6 سال است. عملا وابستگي والدينم به من و مسايل من بيشتر است. جوري تريبت شده ام كه هميشه نقش والد در من بيشتر باشد و كودك درونم بسيار بسيار منزوي است. منفعل شده ام و در واقع تلاش داشته ام فرزند خوب والدينم باشم. كوتاه آمده ام. اگر هم عصبي شده ام نهايتن تابع خواسته آنها شده ام. فكر مي كردم اگر اعتراضي كنم و مقاومتم را ادامه دهم خانواده بويژه پدرم حالش بد مي شود. قلبش درد مي گيرد و.... نهايتا آدمي شده ام كه گزارش لحظه به لحظه امور زندگي ام را تا قبل از ازدواج به پدرم داده ام و رسما خودم را در دسترشان قرارداده ام. همين خصايلم را نيز به همسرم ناخواسته تحميل كرده ام .

آخرش مشاورم گفت فقط و فقط بدون اينكه بين همسر و پدرت حرف بياري و ببري و ميانجي گري كني. فقط و فقط خودت صراحت كلام داشته باش و خواسته هايت را نه از زبان همسرت بلكه خودت بيان كن. فكر نكن آنها را ناراحت مي كني. تمام اين سالها پدرت كارهايي كرده كه ناخواسته به تو فشار وارد كرده. فكر نكن دختر خوبي نيستي برايشان فقط خواسته هايت را در كمال احترام مطرح كن. منفعل نياش و از همسرت توقع نداشته باش رفتارهاي مغرورانه پدرت را ببيند و دم نزند. با همسرت همدلي كن و به او نشان بده در شرايطي مثل مورد 1 طرف او هستي و حق را به او ميدهي.
آخرش هم به من گفت هميشه فرزند هاي اول خانواده دچار همين چالش هستند. البته اينها حاشيه هاي زندگي اند و تو بايد خودت را آماده حل اين چالش ها بكني. نه اينكه اصل زندگي ات را فداي اين حاشيه ها. اصل زندگي من و تو ... خودمان و همسرمان هستيم. چون قرار است فرزنداني داشته باشيم كه آينده جامعه در دستان آنهاست.

مشاور به من گفت به كلاس يوگا و مهارت هاي ارتباطي هم بروم. كه ياد بگيرم رفتار منفعلانه را كنار بگذارم. متاسفانه اين رفتار انفعالي در من فقط مقابل پدرم نيست. من محيط هايي مثل محيط كارم هم هميشه فردي بوده ام كه رعايت حال بقيه را مي كند. منفعت خودم را در نظر نمي گيرم و مدام به اين فكر مي كنم كه بقيه ناراحت نشوند از دستم. تاييد طلب و به شدت مهر طلب شده ام. علي رغم تحصيلا ت بالا و موفقيت اجتماعي ام ، مهارت هاي زيادي در نه گفتن ندارم!!!!

اميدوارم برايت مفيد بوده باشد

[ساحل75]

نگار جان تمام مردا فقط و فقط میخوان یک چیز رو از رفتار همسرشون بفهمن اونم اینکه جز خودشون کس دیگه برای همسرشون مهم نیست

شما هم باید یه جوری با سیاست بشی

دیشب داشتیم با شوهرم حرف میزدیم درمورد عیددیدنی و مسافرت هرچی پرسید من با سیاست جوابشو دادم اخرش گفتید خیلی سیاست داریا حداقل میذاشتی یکم دعوامون میشد:D

[sci]

نگار عزیز،
با توجه به حضورجناب baby من سکوت کردم اما با اجازه ایشون چند نکته رو بهتون می گم
ببینید شما دارید تلاش می کنید که بهترین باشید و خوب باشید و همه از شما راضی باشند و این موضوع هر چند شما رو شاید در تصور خودتون نزد دیگران ارزشمند می کنه اما واقعیت این نیست! شما با این وضعیت، شخصی منفعل خواهید بود و در نهایت بی ارزش خواهید شد! و جذابیت خودتون رو از دست می دهید و همه از شما گله می کنند و هر چه بیشتر تلاش می کنید که رضایت دیگران رو بدست اورید متاسفانه نتایج بر عکس خواهد بود و شما کاملا نا امید می شوید
پس برای برون رفت از این وضعیت باید مهارت رفتار جرات مندانه رو تمرین کنید
بخش اول تاپیک چگونه منفعل نباشیم رو بخونید
نکته دیگر اینکه شما هرگز، دقت کنید هرگز نخواهید توانست همه افراد اطرافتون رو راضی نگه دارید پس هر تلاشی در این زمینه بی فایده است و موجب انفعال بیشتر شما می شود
پس مشکل اصلی شما این است : شما منفعل هستید البته گاهی پرخاشگر
با توجه به تاپیکی که گفتم رفتارهای منفعلانه و پرخاشگرانه خودتون رو شناسایی کنید و بنویسید
توجه داشته باشید که مهارت رفتار جرات مندانه احتیاج به نیرو و پشتکار زیاد بهمراه حوصله دارد

سوالی بود، بپرسید

[negar_ba]

استاد گرامي جناب sci تشكر از حضورتان
خوشحالم كه مرا به حال خود رها نكرديد. ببخشيد كه همه جا دنبالتان گشتم و خيلي شلوغ كردم نگران بودم ديگه به تايپيكم سر نزنيد و موضوع نصفه نيمه و بي نتيجه بماند.
حتماً مطالب مربوط به رفتارهاي منفعلانه و پرخاشگرانه و رفتار جرات مندانه را مطالعه مي كنم و روي خودم كار مي كنم و نتيجه را برايتان گزارش مي دهم .
فقط با توجه به پرسشهاي شما و پاسخ هاي من با تضاد دروني ام چه كنم؟ با اين كه يك شخصيتي داشتم كه همين باعث دلگرمي همسرم بود ولي حالا از آن شخصيت خبري نيست و در حالي كه خيلي دلم مي خواهد مثل قبلم آزاد و رها باشم ولي در عين حال مي ترسم، چه كنم؟

[sci]

نگار،
یک نکته اینکه افراد در مسیر زندگی تغییر می کنند و و اینکه شما روزی چنان بوده اید و روزی چنین، تضاد نیست و اشکالی هم ندارد
نکته دوم اینکه انچه امروز شما رو متفاوت از دیروز کرده و احساس رها شدگی ندارید چیزی است که من به ان سندرم انفعالی نوعروس می گویم و گاهی سالها با فرد میماند. شاید شما بانوانی رو در سنین ۵۰ یا ۶۰ سال ببینید که این سندرم در وجودشون نهادینه شده، و البته ناراحت و گله مند هستند و دختران جوان رو توصیه به حواس جمع بودن می کنند. ماندن در موقعیت انفعال موجب کاهش صمیمیت، افسردگی، نا امیدی، خستگی شدید، روزمرگی و بسیاری از مشکلات روانی و حتی فیزیولوژیک مثل درد قفسه سینه، پریودهای طولانی، پوست بد، درد در اندامهای میانی و پاها، می شود که همه و همه موجب می شوند شما انسان قبلی نباشید
اما چا سندرم انفعالی نو عروس؟ نوعروس معمولا برای اینکه بتواند درخانواده مقابل از جایگاه ارزشمند تری برخوردار شود و اول کاری، با مخالفت با دیگران، انها را نرنجاند سعی می کند با افراد موافقت کند و با انها در زمینه های مختلف همراهی کند. همین امر موجب یک محبوبیت اولیه می شود و او احساس می کند که به سر منزل مقصودش رسیده است، و لذا تکرار می کند و اینجاست که چرخه منفی شروع می شود، و نوعروس نتایج معکوس می گیرد! اما در مورد خانواده خودش، برای اینکه ثابت کند همسرش مرد خوبی است و ایده ال است و بسیاری از مشکلات پدرش را ندارد و مانند دیگرانی نیست که خانواده اش همیشه نهی کرده اند، با دادن باج و امتیازهای متوالیو فرصتهای زندگیش و موقعیتهای زمانیش به دیگران، به موضع انفعال می رود و البته چون در مورد خانواده اش دستش باز تر است پرخاشگری هم می کند و این موضوع به شدت باعث کاهش صمیمیت می شود
موارد فوق ساده ترین وضعیتها می باشد، پس با توجه به این موارد شما تغییر کرده اید و منفعل شده اید. حالا روی خودتون کار می کنید و با رفتاری جرات مندانه جذابیتی بیش از پیش رو بدست خواهید اورد
مطالعه چند پست اول تاپیک چگونه منفعل نباشیم برای نوشتن فهرست کافی است

[negar_ba]

ممنون استاد.
حتماً به مواردي كه اشاره كرديد دقت كرده و روي خودم كار مي كنم و نتيجه را به شما گزارش خواهم داد.