[size=medium]سلام دوستان
از اینکه به فکر من هستید خیلی ممنونم
امروز خانمم رو مرخص کردن رفته بودم بیمارستان از رفتار اطرافیان تعجب میکنم همه خانواده خانمم من رو مقصر میدونند و فکر میکنند که من باعث خودکشی خانمم بودم البته برام مهم نیست که دیگران در مورد من چی فکر میکنند خدا که خودش شاهده من چی کار کردم و نکردم ولی از اینکه من رو به خونشون راه ندادن خیلی بهم برخورد محترمانه گفتن که شما بفرمائید برید خبرتون میکنیم نزاشتن خانمم رو ببینم البته خانواده خانمم خیلی خوب هستن مطمعن هستم خانمم از خانوادش این طور خواسته که با من اینطوری برخورد کنند
به هر حال از دوستانی که به من لطف داشتن ممنونم
الان شرایطی نیست که من خانمم رو بخوام طلاق بدم یه جورایی همه ناراحت هستند فعلا این کار صحیح نیست الان شرایط عادی نیست که من بخوام این کار رو انجام بدم من باید صبر کنم .
باید تلاشم رو بکنم که خانم رو پیش روانشناس ببرم من باید تلاشم رو برای بهبودی خانمم بکنم تا فردا هم افسوس نخورم و هم عذاب وجدان نداشته باشم که کاش بیشتر تلاش میکردم
اگر خودش خواست که هیچ اما اگر نخواست خودش مسئول کارهای خودشه و به من هیچ ارتباطی نداره اما تلاشم رو میکنم که قبول کنه و همه جوره پشتش هستم تا درمان بشه و خودم هم کمکش میکنم
تا اون زمان در مورد طلاق نمیشه حرفی زد به هر حال به عنوان همسر کمکش می کنم
امروز با روانشناسش صحبت کردم و میگه که حدود 2 سال زمان برای درمانش نیازه گاهی هم بیشتر ولی میگه که باید خانمم به این باور برسه که مشکل داره و باید فکری برای درمان مشکلش بکنه
روانشناسش گفت که خونه نمیاد و من باید حتما خانمم رو برای درمان ببرمش مطبش
برنامه من برای زندگیم
راستش رو بخواهید بعد از این ماجرا ها دیگه خانمم رو دوستش ندارم و هیچ علاقه ای بین ما نمونده اما من در قبال مشکل خانمم احساس مسئولیت میکنم و سعی میکنم که در حل مشکلش بهش کمک کنم
اما هرگز حاضر به ادامه زندگی با خانمم نیستم تلاشم رو برای درمانش میکنم و بعدش از زندگیش میرم بیرون
یه پرده ای بین زن و مرد وجود داره که همون حیا و حرمت و احترام متقابل هستش که این پرده بین من و خانمم از بین رفته و حرمتی بینمون باقی نمونده
زمانی که زد تو گوشم باورم نمی شد و زدن یه حرف هایی که هر چی احترام و شخصیت بود رو از بین برد
بخدا به خانمم التماس میکردم که الان عصبانی هستی و حرفی نزن که پل های پشت سرمون خراب بشه با حرفات همه چی رو خراب نکن اما خانمم همه چی رو خراب کرد
من هم دیگه حاضر به ادامه زندگی با خانمم نیستم ولی الان تو این شرایط طلاق صحیح نیست
دوست دارم همه چیز رو درست کنم و بعد برم نمی خوام از خودم خرابی بجا بزارم
انشالله که خداوند تو این شبهای قدر یه نگاهی به دل همه ماها بندازه
همه گرفتارند و مشکلات ریز و درشت در زندگیشون دارن
به امید خدا
[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)