به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 آذر 90 [ 13:35]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 64 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    blue sky عزیز سلام
    شاید حق با شما باشه که نباید نورانی با شوهرش صحبت کنه .
    البته من سر حرف خودم هستم به شرط اینکه همسر نورانی جنبه این حرفها رو داشته باشه ,یعنی اولا حرفها رو پیش خودش نگه داره , دوما بعدا از این حرفها بر علیه نورانی عزیز استفاده نکنه , مثلا یه روز نیاد که بگه تو خانواده خودت برات ارزش قائل نبودن یا باهات فلان شکل رفتار کردن پس نباید ازمن یا خانوادم توقع داشته باشی ( برای مثال عرض کردم )
    به هر حال نورانی جان من همسر شما رو که نمیشناسم , شما عزیزم با شناختی که روی همسرت و خودت داری میتونی در این مورد تصمیم بگیری که با همسرت صحبت کنی یا نه .
    فقط یه چیزی رو خوب میدونم وقتی زن و مرد با هم پیمان مشترک شدن میبندند , در واقع یکی هستند , پس مشکلات زن مشکل شوهرش هم هست و مشکلات مرد مشکل همسرش هم هست , اگه هر کدوم مشکلاتشون رو به تنهایی به دوش بکشن زیر بار مشکلات خم میشن و دیگه چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی توانایی همراهی طرف مقابلشون رو ندارن و اینجاست که زندگیشون کم کم رو به نابودی پیش میره .
    شما یه شونه خوب و محکم و مهربون میخواین که سرت رو روش بذاری و احساس آرامش کنی ؟ این شونه , شونه من نیست , شونه بقیه دوستان تالار هم نیست , این شونه , شونه همسرته , که از صبح تا شب به خاطر تو تلاش میکنه و با وجود خستگیهای زیاد خودشو و شونه هاش رو محکم و استوار به خونه برمیگردونه .
    تالار همدردی و بچه های خوبش فقط میتونن راه درست رو نشونت بدن اما نمیتونن دست تو رو بگیرن و توی مسیر درست پا به پات راه بیان .

    چرا به همسرتون اطمینان نمیکنید ؟
    چرا زندگیتون رو از همسرتون جدا میدونید؟
    وقتی میاد خونه , خوب به چشمای قرمز و صورت خستش نگاه کن و بگو برای کی تلاش میکنه ؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید ترگل1 تشکرکرده است .

    ترگل1 (دوشنبه 27 تیر 90)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 فروردین 92 [ 09:26]
    تاریخ عضویت
    1390-3-21
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,530
    سطح
    22
    Points: 1,530, Level: 22
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    133

    تشکرشده 135 در 55 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    دوست عزيز به جاي اينكه بشيني و فكر وخيال كني بعد هم ازاينكه فكر كني مادرت يا ديگران دوستت نداره غصه بخوري سرت رو به كارهايي كه دوست داري گرم كن. اگر مي توني براي رفع مشكلات مربوط به دوران كودكيت وتخليه خشم هاي انباشته شده از مادر واطرافيانت توي كلاسهاي تحليل رفتارمتقابل ثبت نام كن. حتي مي توني براي شروع كتابهاي 1- تحلیل رفتار متقابل: روشهای نوین در روان شناسی ، نوشته یان استوارت، ون جونز- ترجمه بهمن دادگستر2- وضعيت آخرنوشته تامس هريس3- ماندن دروضعيت آخر نوشته تامس هريس 4- عشق شفابخش نوشته هارويل هندريكس وهلن هانت روبگير و شروع كن به خوندن. مطمئنم با استعداد وتوانايي هايي كه تو داري مي توني ازاين وضع خلاص بشي و يه مادرنمونه ودوست داشتني براي فرزندت باشي.
    حتماً يه جشن كوچولو به اتفاق همسرت بگير وموضوع بارداري ات رو بهش بگو. وبگو كه روي كمك هاي اون براي تربيت ونگهداري فرزندتون حساب مي كني. هروقت هم دلت گرفت ونياز به راهنمايي داشتي بيا تالار وازهمفكري مشاوران و دوستان استفاده كن.
    منتظر خبرهاي خوبي از تو هستيم.

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 تیر 90 [ 17:51]
    تاریخ عضویت
    1390-4-23
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    سلام دوست گلم.
    خیلی از خانواده ای که داری دلخور شدم و متاسف.
    ولی تو خیلی چیز با ارزشتری داری که خیلی ها ندارن و اونم همسر صبور،مهربونی هست که ازش گفتی. به نظر من بجای وابستگی به خانوادت به همسرت نزدیکتر شو باهاش دردو دل کن اگه ادم منطقی و با شخصیت باشه نه تنها سرزنشت نمیکنه خوشحالم میشه که به اون تکیه داری. وقتی دیدن خانودات اذیتت میکنن چرا اصرار به دیدنشون داری بجاش برو به کلاسهای هنری اگه توانایی مالیشو داری. الانم که با همسرت باید برای اینده فرزندتون صحبت کنید و کلی کار داری عزیزم.
    به چیزهایی که روحتو ازار میدن کمتر فکر کن تا شادتر باشی به همسرت تکیه کن عزیزم

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 شهریور 90 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1390-3-15
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,360
    سطح
    20
    Points: 1,360, Level: 20
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    خیلی ممنونم که حرفای من و خوندین و بهم دلداری دادین....
    ترگل
    blue sky
    پارمیدا
    ارمینا
    از تون ممنونم....

    حق با شماست و هرروز که بیدار میشم سعی میکنم نصیحت هاتون و تو زندگیم پیاده کنم......



    ترگل جان شوهر من دیگه الان متوجه رفتارهای ناجور خانوادم شده و من باهاش درد و دل میکنم ...... البته شوهر من هم زیاد به خانوادش وابسته نیست و چون اونا شهرستانن ما زیاد با هم رفت و امد نداریم.

    blue sky عزیز خیلی خوشحالم که شما هم بارداری......و چقدر ناراحت که شما هم واسه درد و دل با مادرت مشکل داری؟
    خانومی واسه برقراری ارتباطت چیکار میکنی؟ من تو بیرون رفتن و خرید و برخورد روزانه مشکل ندارم ولی نمیتونم با یه نفر دوستی برقرار کنم و نمیتونم به کسی اعتماد کنم این موضوع من و میترسونه......اگه از مشاوره نتیجه گرفتی به منم معرفی کن.



    پارمیدا جان ممنون بابت معرفی کتاب ها.....خانومی کجا میتونم تو این کلاسی که گفتی ثبت نام کنم؟ از مهربانیت ممنونم




    ارمینا جان موافقم و تلاشم و میکنم ....فقط از تنهایی میترسم ...کلا دلم میخواست منم دورو برم یه چند تا دوست یا فامیلی میبود تا انقدر احساس تنهایی نکنم.


    کلا تصمیم گرفتم فعلا سراغشون نرم و برم پیش مشاور ببینم چی میشه ......

  6. کاربر روبرو از پست مفید نورانی تشکرکرده است .

    نورانی (شنبه 25 تیر 90)

  7. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نورانی
    blue sky عزیز خیلی خوشحالم که شما هم بارداری......و چقدر ناراحت که شما هم واسه درد و دل با مادرت مشکل داری؟
    خانومی واسه برقراری ارتباطت چیکار میکنی؟ من تو بیرون رفتن و خرید و برخورد روزانه مشکل ندارم ولی نمیتونم با یه نفر دوستی برقرار کنم و نمیتونم به کسی اعتماد کنم این موضوع من و میترسونه......اگه از مشاوره نتیجه گرفتی به منم معرفی کن.
    حقیقتش نورانی جان من خیلی وابسته مادرم نیستم و ترجیح می دم ارتباطم رو باهاش به حداقل برسونم. البته نه بواسطه دعوا و دلخوری.
    مادر من خیلی عجیب غریبه و من نمی فهممش!
    با رفتارش آزارم می ده ولی از طرفی دنیایی برام زحمت می کشه! غذا می پزه! هر روز زنگ می زنه! به زور می گه بیا خونمون!
    یک دفعه عین رفتارش رو بهش گفتم که این رفتار اذیتم می کنه. باهام دعوا کرد و تا یه مدت قهر بودیم و اصلا زیر بار نرفت که چنین رفتاری داره. ولی بارها و بارها تکرار کرد و می کنه!
    الان اومده بود بهم سر بزنه، دوباره اعصابم رو بهم ریخت. یه روز آروم داشتم که اینجوری بهم ریخت. یجوری انگار می خواد بفهمونه که بخاطر تو نمیاییم و بخاطر بچه اته!!!!!!!!!!!
    موندم چی کار کنم! گاهی می خوام عین اون رفتار رو نسبت به خودش انجام بدم. دلم نمیاد. می ترسم همین تاثیری که اون رفتار روی روح و روان من میزاره روی اون هم بزاره!

    خلاصه که نورانی جان، من و شما هردو از دست مادرامون ناراحتیم و هردومون خواهان نزدیک شدن بهشون هستیم ولی خوب اونها هم آدمند و حتما دچار ضعفهایی مثل همه آدمها هستند.
    من که به این نتیجه رسیدم، ارتباطم رو باهاشون به حداقل رسونم تا خودم و فرزندم کمترین آسیب رو ببینیم تا ببینم تو آینده چی میشه و آیا مشاور کمکی می کنه!
    به شما هم توصیه می کنم ارتباطت رو کمتر کن. بزار دلشون برات تنگ شه، حتی اگه ماهها طول بکشه.
    دلت گرفت بیا اینجا تو همدردی، دوستای خیلی خوبی پیدا می کنی و درد دل هم می کنی و سبک میشی. برای من که خیلی موثر بوده.
    خیلی دنبال این نباش که یه دوست پیدا کنی، برای درددل کردن. چون آدمها ظرفیتش رو ندارن. آدم می تونه با یه دوست تفریح بره، خونش بره یا به خونه دعوتش کنه، اما درددل نه..


  8. کاربر روبرو از پست مفید هستی تشکرکرده است .

    هستی (شنبه 25 تیر 90)

  9. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 شهریور 90 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1390-3-15
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,360
    سطح
    20
    Points: 1,360, Level: 20
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    حق با شماست blue sky .
    وابستگی شدید من بر میگرده به این خصلتم که خیلی خانواده دوست ام و از بچگی خانواده برام خیلی ارزش داشته. که البته بخاطر این خصلتم خیلی ضربه ها از همین خانواده خوردم .
    برای من دوستام مهربانتر و خیرخواه تر بودن .... با این تفاوت که دوست بالاخره یه روز از پیش ادم میره....
    .....................
    تازگی ها یه اخلاقی پیدا کردم که نمیخوام با کسی ارتباطی داشته باشم.
    کلا تو برقراری ارتباط واسه تفریح و گشت و گذار با یه دوست هم میترسم.....چون الان به قدری حساس شدم که هر حرفی من و میرنجونه و فکر میکنم هر حرفی با منظور زده میشه و دیگران فقط میخوان من و ازار بدن این باعث میشه که نخوام با کسی حتی واسه تفریح و گردش رابطه داشته باشم.....
    میدونم که این تفکر اشتباهه و دارم سعی میکنم که انقدر حساس نباشم و اگرم کسی حرفی از روی غرض زد زیاد خودم و اذیت نکنم.......دوست ندارم تو زندگی ام فقط به ناملایمات و سختی هاش زوم کنم......چون واقعا به این عقیده دارم که فکر کردن به چیزای خوب خوبی میاره...
    ........................
    چقدر خوشحالم که شما به فکر نی نی گلتی.....من هم دارم سعی میکنم تا از این به بعد اون مادری و که خودم نداشتم برای بچم باشم....
    منم موافقم که بیام اینجا برای دردو دل....واقعا نظرات و راهنمایی هایی میشنوم که بهم کمک میکنه....
    .......................

    ممنونم و خوشحالم از هم صحبتی باهات

  10. کاربر روبرو از پست مفید نورانی تشکرکرده است .

    نورانی (یکشنبه 26 تیر 90)

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    نورانی عزیز،

    مادر شدنتون را تبریک می گم.
    عکس پسر بلو اسکای را دیدین؟ گذاشته تو سایت. خییییلی ناز نازیه. برو ببینش.

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 شهریور 90 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1390-3-15
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,360
    سطح
    20
    Points: 1,360, Level: 20
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    مرسی شبنم جان .

    نه ندیدم....فکر میکردم باردارن ....میشه راهنمایی کنی از کجا عکس نی نی شو ببینم....ممنون میشم ازت

  13. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم


  14. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 فروردین 92 [ 09:26]
    تاریخ عضویت
    1390-3-21
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,530
    سطح
    22
    Points: 1,530, Level: 22
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    133

    تشکرشده 135 در 55 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلم با خانواده به خصوص مادرم

    سلام نوراني جان
    اگر تهران هستي و دوست داري كلاسهاي تحليل رفتارمتقابل(TA) ثبت نام كني،
    به اين شماره زنگ بزن: 66437753 (مؤسسه فراروان- خيابان جمالزاده شمالي)
    خيلي كمكت مي كنه
    موفق باشي دوست عزيز.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 اردیبهشت 97, 16:32
  2. 4 مؤلفه ضروری در خصوص بازاریابی
    توسط rahekhoob در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 اردیبهشت 95, 12:39
  3. چکار کنیم که برادرم اینهمه حساس نباشد)درخصوص همه چیز بخصوص همسرش)؟؟
    توسط elaheh68 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 اسفند 92, 17:52

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.