سلام
پسری هستم 28ساله و خانمی که انتخاب کردم 30 ساله
دانشجوی کارشناسی ارشد و خانم هم لیسانس دارند
خانه هم تو شهرمون با وام مسکن گرفتم البته این رو به خانم نگفتم وفقط این خانم میداند که ماهی 500تومان درامد دارم همین و اینجایی که الان ساکن شدم ماهی 400اجاره میدهم
هردو از خانواده خودمان 1000 کیلومتر دورهستیم و هرکدام برای یک استان دیگر
ولی خانواده من مخالفند و میگند 2سال بزرگتره وبعدا تو زندگی هی میزنه تو سرت بهت میگه من بزرگترم وبیشتر میفهمم
من به خانواده ام میگم اینکه مشکلی نیست اگر خودمون کناربیاییم مشکلی نباید باشه
فعلا کمی راضی شدند
البته از زمانی که به این خانم زیرنظرداشتم و یکجورایی به فکر ازدواج با ایشون افتادم 4و5 ماه میگذرد
یعنی اشنایی 4ماه است درحد کار(هردو همکار هستیم ودریک اتاق بودیم)
1و2 جلسه هم باهاش صحبت کردم درمورد دیدگاه عقاید رفتار واینده
دیدم دنیامون شبیه هم است البته باید تحقیقات انجام بدهند ولی خانواده ام هنوز کاری انجام ندادند گفتند بذار این امتحانات پایان ترمت تمام بشه بعدش
این خانم و خانواده اش هم خیلی نشان داره میده که عجول هستند
همین عجله باعث مشکلاتی شد
که قرار بود چند روز قبل مادرم این خانم رو بیرون ببیند ولی این خانم میگفت نه باید بیاد خانه برادرم و همدیگر ببینیم که من گفتم اصلا درست نیست چون کاررسمی نمیخواهیم کنیم که فقط یک دیداره اون هم گفت اره یک دیدار است ولی بیرون خوب نیست میگم توی خانه زشته مخصوصا برای دختر بدتر است چون الکی امیدوارتر میشه یا حرفی چیزی میشه
که بعد این خانم از من ناراحت شد وگفت جواب من پس منفیه ویکجورایی قهر کرد وگفت کاشکی این رو دیروز میگفتی دیروز خواستگار داشتم که مدیر بود ماشین و خانه داشت ولی به خاطر شما ردش کردم(این قسمت نشان میداد داره تحریک میکنه من هیچ عکس العملی نشان ندادم)
که درسته من نباید میرفتم دلجویی میکردم ولی رفتم گفتم چرا درست نگاه نمیکنید وفکر میکرده من زدم زیر حرفم وگفتم اگر پیام های قبلا هم دیده باشید من گفتم مادرم شمارو بیرون میبیند گفت نه به من بی احترامی شده گفتم چه بی احترامی بعدش گفتم شما باید خوب کوتاه بیایید چون ازاول هم همین رو گفتم گفتم یعنی گذشتی تو کار شما نیست و.. که قهر کرد
بعد 4و5 روز دیدم خودشون زنگ زدند وعذرخواهی کردند گفتند حق با شما بوده ببخشید

حالا من ماندم الان این بحث نکات منفیشون رو نشان دادند
عجول بودنشان و زودقضاوت میکنند
بخشش تو کارشون نیست
تو حالت عصبانیت کلا به هیچ حرفی گوش نمیدهند
تحقیر کردن مثلا به رخ کشیدن خواستگار دیگر که ان چیزها داره که البته برای من مهم نبود
حساس وزود قهر میکنه

حتی همانجا گفتم یعنی شما هم تو زندگی بخشش تو کارتون نیستیا کوتاه اومدن ...
البته نمیشه با یکبار که این موضوع شده بگیم همیشه همینطوریه

برای همین دو دل شدم
هم اینکه خانواده همین اختلاف سنی گیردادند واگر با همین دید منفی بروند تحقیق خود همه ایرادات رو بزرگ جلوه میدهند ونکات دیگر نمیبینند

خانواده ام میگه معیارهای انتخاب همسر چیه
خوب من ماندم چه چیزهایی باید باشد
مثلا معتقد بودن
احترام به پدر ومادر و خودمون
قانع بودن
با هم بودن و پشت هم بودن

چی باید کنم؟