من قبلا يه پست داشتم در خصوص اختلاف كهنه بين همسر و پدرم دوستان راهنمايي هايي كردند كه نقطه مشترك آنها همدلي كردن با همسرم بود.اما من الان برايم سوالي بوجود آمده.
حدودا يك ماه قبل با همسرم به خانه پدرم رفتيم و حدودا دو ساعتي آنجا بوديم(بعد از حدود يك ماه كه روابط به خاطر يك بحث شكراب بود!) كلا پدرم فقط دو كلام حرف زد يكي سلام و يك خداحافظ. بعد از آن هم روز عيد فطر همسرم يك مسج براي پدرم فرستاد با مضمون تبريك عيد. مادرم گفت كه پدرت هم جوابش را براي همسرت فرستاده اما اصلا مسجي به همسرم نرسيد. اينها را گفتم كه بگويم همسرم چندين بار پيش قدم شد اما در كل پدرم خيلي سرد برخورد كرد و دو سه برخوردي هم كه تا الان بصورت اتفاقي داشته اند هم كماكان از جانب پدرم سرد است و همسرم واقعا احساس مي كند بود و نبودش براي پدرم مهم نيست و كلا قيد رفتن به خانه آنها را زده است. از مادرم هم كه سوال ميكنم چرا پدر اينقدر سرد برخورد ميكند ميگويد آنقدر كه پدرت از رفتار زشت و عصبانيت و گستاخي همسرت ناراحت شده و دلش شكسته كه حدود يكساعت در همان روز دعوا در اتاق خوابشان گريه كرده و گفته مگر من چه رفتار ناشايستي با دامادم داشته ام كه اينطور جلوي من جبهه گيري كرد و حرمتم را شكست.
من مي دانم كه پدرم دلسوز و مهربان است و خير ما را مي خواهد اما متاسفانه لحن كلام و گاهي سوالاتي كه مي پرسد در همسرم احساس نا كارامدي و بي كفايتي ايجاد كرده و همين رويه باعث عصبانيت و حرمت شكني شده است. نمي دانم وقتي همسرم از پدرم شاكي مي شود تا چقدر با او همدلي كنم! دوست ندارم همسرم احساس كند كه واقعا پشت پدرم را خالي كرده ام و يا كاملا با رفتار ش در مقابل پدرم موافقم چرا كه خودم هم قبول دارم همسرم در شرايط عصبي اصلا بر روي كلامش كنترلي ندارد ولي مردي مهربان است كه اگر قلقش دست آدم باشد حتي براي اطرافيانش جان هم مي دهد.
لطفا مرا راهنمايي كنيد و بگوييد منظورتان دقيقا از همدلي چيست؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)