من از طرف شوهرم مورد خیانت قرار گرفته ام!
میدانید تجربه بسیار وحشتناکی است. انگار که ذره ذره وجودم پر از درد است انگار تک تک سلولهای بدنم تیر میکشد.
دردناک ترین قسمت آن این است که میدانم شوهرم اورا هنوز میبیند و با او صحبت میکند و به هیچ وجه از این موضعش کوتاه نمیاید.
کم کم چاره ای جز جدایی نمی بینم!
بدبختی من میدانید چیست؟ دیروز شعری را که او برایش نوشته بود را در کیفش پیدا کردم.و با کمال وقاحت گفت که میخواهد آن را نگه دارد با وجود اینکه هیچ علاقه ای به آن دختر ندارد! شما باور میکنید؟!
درد کشنده ای دروجودم جوانه زده که احساس میکنم لحظه به لحظه در حال رشدی سرسام آوراست و دیری نمی پاید که به درختی تنومند تبدیل شده و مرا از پای در میاورد.
خدا برای هیچ کس چنین دردی به وجود نیاورد. واقعا جانکاه است!
من فقط برای یک نفر چنین آرزویی میکنم!
زنی که این بلا را بر سر من آورده است! زنی که میدانست شوهر من زن و بچه دارد ولی به کارهای شیطانی اش و اغوا کردن شوهر من ادامه داد! آرزو میکنم همین بلا را زن شیطان صفت دیگری بر سرش بیاورد تا بفهمد که من چه کشیده ام!!!
این نفرین من است!!!!! امیدوارم عرش خداوندی آن را بشنود!
علاقه مندی ها (Bookmarks)