سلام
ایا تا به حال پیش امده که ا زموضوعی بقدری ناراحت شده باشید که شکوه کنید نزد خدا اما بلافاصله چیزی را مشاهده کنید که بد تراز وضعیت خودتان باشد وفوری بگویید خداراشکر
من به شخصه هرموقع به وضع خودم زار زدم ونزد خدا شکوه کردم که چرا من باید اینچین باشم یا چرا این چنین شد زیاد طول نکشید که از خدا شرمنده شده واوراشکر کردم
به عنوان مثال مدتی بوداز رفتاروبرخورد مادرم بقدری ناراحت میشدم که شبها گریه میکردم وازخدا گله میکردم چرا من باید این رفتار را تحمل کنم وچرا باید مادر من اینگونه باشد یک روز خانه یکی از دوستان رفتم وقتی برخورد مادرش رادیدم واقعا شرمنده شدم وگفتم خداراشکر
یا یک روز بیمار شدم وچند روزی را درد کشیدم دوباره از خدا گله کردم چرا باید این دردو تحمل کنم دوروز بعد
همسایمان مریض شد ودکتر ها ازش قطع امید کردند وقتی دیدمش خداراشکر کردم
اگر در قسمت تردید داستان منو خوانده باشید دراون خصوص هم از خدا شکایت داشتم چرا من بعد از این همه سال که قصد ازدواج گرفتم باید به مردی دل ببندم که این خصوصیات راداشته باشد حقیقتش تا قبل از اون قصد ازدواج نداشتم وهیچ مردی بدلم نمینشست با حرف وحدیثهای دیگران وحرفهای مادرم از خدا خواستم مهر یکی به دلم بنشیند وتنها کسی که بدلم نشست این شخص بود ولی چند روز پیش به خاطر رفتار وبرخوردش به قدری درعذاب بودم که ازخدا گله کردم چرا مهر این یکی را بدلم انداختی اما وقتی به تالار همدردی نگاه کردم ومشکلات بعضی ها راخواندم باز هم خداراشکر کردم
وخیلی موارد دیگرکه دلم حسابی شکسته میشد حال شما عزیزان ایا تا به حال شده از سلامتی که خدا به شما داده یا از امکانات ودرایت وفهمی که به شما داده ازاو تشکر کنید واورا شکر کنید ویابخاطر چیزهایی که ارزشی ندارد ناشکری کرده باشید
هرموقع از چیزی ناراحت وضربه ای خوردید به اطرافتان بنگرید خیلی ها را می بینید بدتر از اون وضعیت ودر شرایط سخت تر با ارداه زندگی میکنند
الان وقتی مشکلات خودم رادربرابر مشکلات دیگران قرار میدم به ارامش خاصی میرسم نه اینکه مشکلات دیگران خوشحالم کند بخاطر اینکه از نعماتی که خدا بهم داده متشکر می شوم ومشکلات خودم را میبینم که چقدر پیش پا افتاده وقابل گذشت است![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)