با سلام
*وقتی یه اتفاق تلخی برای ما میافته ، این مراحل را بهتره بررسی کنیم :
- شناسایی واقعۀ تلخ
- پذیرش (بدونیم همچین مساله ای برامون بوجود آمده)
- درک (نقطه ضعف هامون چیه در اون مساله که ما را آسیب پذیر کرده)
- تغییر نگاه به ناگواری ها - تغییر دادن اسناد واقعۀ تلخ (معنایابی کنیم - تغییر هیجان منفی به مثبت)
- بازتعریف توانمندیهای شخصی
- اقدام دادن عمل سازنده
*عذاب وجدان یه نعمت الهی ست که میخواد بگه هنوز بیداریم .... میخواد بگه که باید از گذشته یاد بگیریم ، ازش درس بگیریم تا بتونیم در زمان حال و آینده بهتر کار کنیم ....این خوبه .
بعضی موقع ها عذاب وجدان از نوع منفی ست ...یعنی ما به جای درس گرفتن از اون حادثه و بررسی نقطه ضعف هامون و حل اونها،فقط با افکار منفی،خودمون را به صورت افراطی سرزنش میکنیم و از مکان فعلمون به چاه عمیق تری خودمون را پرت میکنیم و این کمکی به ما نمیکنه .
*رنج آگاهانه و یا به عبارتی صبر آگاهانه ! ( صبری که باعث توسعه ما میشه - صبری که باعث بهبود ما میشه )
امکان داره در زندگی مواردی پیش میاد سنگین تر از گنجایش و آگاهی الان ما باشه ! ...اتفاقاتی که کنار اومدن با اون برای ما میتونه در شرایط فعل سخت باشه ....
برای همه ما شده که مثلا یه عزیزی را از دست بدیم ....وقتی ما یه عزیزی را از دست میدیم طبیعتا یه دوره ای داره .... باید یه مرحله ای و یه زمانی بگذره .... نباید دنبال این باشیم که سریع بگذره .
انگار این شرایط طوری هست که ما را گذاشتن درون کوره ...
اگه این را درست برای خودمون معنایابی کنیم ، این درون کوره بودن ، باعث پختگی آگاهانه ما میشه … میدونیم جزئی از مسیر زندگیمون بوده و باید طی بشه ....
ولی اگه این معنایابی نباشه ، امکان داره خودمون را قربانی بدونیم و تا ابد در کوره باشیم و به سوختگی برسیم .( یعنی تا ابد خودمون را درون اون مشکل نگه داریم )
شاید هر یک از آدمها در هر سطح از آگاهی و پختگی که هستند ، بخشی از اون را مدیون سختی ها و رنج هایی هستند که تونستند از اون به درستی و در جهت توسعه خودشون استفاده کنن .
یعنی یه مشکل که تو زندگی پیش میاد ( خواسته یا ناخواسته ) اون را پله ای میذارن برای توسعه خودشون .
*افکاری را که سراغتون میاد را به عنوان ناظر نگاه کنید ....
افکاری را که شبُ روز برامون نذاشتن را یه مدت به عنوان ناظر نگاه کنیم - دخالت نکنیم و نگیم خوبه و یا بد هست و یا بخوایم اونها را حل کنیم ...
این افکار را ببین - اونها را جدی نگیر - باهاشون به آینده و گذشته نرو ....می بینیم افکار با سرعت میان و میرن – می بینیم چقدر فانی هستن .
وقتی به عنوان ناظر نگاه کنیم ، تمام فریب های ذهن را خواهید دید ....هر چیزی را که می بینیم به عنوان ناظر ، ضعیف میشه ، قدرت تخریب و اهمیتش را کم کم از دست میده و بالاخره می یافته .
وقتی ناظر بالا باشه ، پرهیز هم خود به خود بالا می یاد ....
یه مدت تمرین کنیم - چون ما اینقدر هیزم ریختیم تو آتش ذهنمون و اونا دارن میسوزن ... وقتی ما شروع کنیم به پرهیز از ریختن هیزم به آتش ، به مرور زمان کم و خاموش میشن .
چرا ما نمیتونیم پرهیز کنیم ؟ چون می خوایم با ذهن این کار را کنیم – ذهن اصلا پرهیز را نمی دونه ..... وقتی ذهن را خاموش کنیم به عنوان حضور ناظر، خود پرهیز بالا مییاد ... یعنی حضور ناظر ذهن را خاموش میکنه !
برای مطالعه بیشتر این تاپیک را مطالعه بفرمایید :
تنظیم هیجانات (با نگاه مولانا)
*زندگی بالا و پایین زیاد داره ، شاید هم شبیه گهواره ای که چپ ُ راست میره ...
عمیقترین شخصیت ما ( روح ) که زیر لایه های متعددی که بعد تولد روی اون را گرفته ، پنهان شده .
کسی که می خواد عمیقا از روح خودش مراقبت کنه باید خرد ِ حتی یه چیز تلخ و تاریکی مثل افسردگی را هم بدونه ...
وقتی خِردش را بدونه تحملش میره بالا ..می فهمه همش منفی نیست ، جنبه های مثبتی داره و کاری داره روی روح انجام میده افسردگی ، که در شرایط غیر افسردگی ، نمیشه اینکار روی روح انجام بگیره .
و این بی دلیل نیست که افسردگی شاید بسراغمون بیاد ... اگه بتونیم ازش استفاده کنیم ، این یعنی یه رشد و یه آگاهی .
جهان هستی یک اصل داره ، اون اصل ، اصل تغییره ،،، اصل تغییره که هیچ وقت تغییر نمیکنه...
روان ما یه انرژی ای داره مثل موج دریا -شبیه حالت انبساط و انقباض .
ما در شروع افسردگی :
- جدا می شیم ( یعنی امکان داره ناراحت بشیم - از شرایط و روال عادی زندگیمون جدا بشیم ...)
- بعد متشرف می شیم ( یعنی بزرگ میشیم - قوی میشیم ... )
- بعد بازگشت میکنیم ( دوباره بر می گردیم )
مطالعه این تاپیک :
زندگی زمستان هایی دارد که ربطی به تقویم ندارد
*هدفمند باشید و برای خودتون ارزش انتخاب کنید .
هدف با ارزش فرق میکنه ....ارزش سطح بالاتری داره و ما با هدف های مختلفی میتونیم به ارزش مورد نظر برسیم ....
مثلا یه فردی ارزش زندگیش را اینجور انتخاب میکنه که آدم خوبی باشه و یا به دیگران خدمت کنه و یا آدم مهربونی باشه ... این شخص میتونه با هدف های مختلف به اون ارزش برسه ...اینجوری وابسته به اهداف نیست .
از طرفی برای اهدافتون ، هدف های کوتاه مدت و بلند مدت بذارید .
یه زبان خارجی یاد بگیرید ....کلاس نقاشی برید ....حرفه ی خودتون و درآمدتون را توسعه بدید ....
یادتون باشه اگه برنامه نداشته باشید در مسیر زندگی ؛ ذهن شما را میبره به سمت زندان خودش .
* کارهای معنوی انجام بدید ....
کمک به مراکز خیریه ...بیماران ....افراد نیازمند .
این کارها به شادی روحی و جسمی شما کمک میکنه .
ورزش هم در برنامه بذارید.
*خودتون و دیگران را ببخشید (برای کمک به خودتون )
همیشه در حال توسعه خودتون باشید .
به رحمت خداوند همیشه امیدوار باشید .
موفق باشید
در پناه حق .
علاقه مندی ها (Bookmarks)