سلام به همدردی های نازنین
آخرین بار یادم نمیاد کی اومدم حتی یادم نبود چجوری تاپیک میشد زد کلی گشتم تا فهمیدم، دلم نمیخواست با انرژی منفی بیام ولی دیگه کجا بگم دردامو
نمیدونم از قدیمیا کسی مونده؟ تاپیکا خیلی کمن و همه آدما جدیدن
کم آوردم بچه ها میشل کجایی از حرفای معنویت بزن خیلی نیاز دارم
- - - Updated - - -
باگوشی هستم نمیرفت دیگه پایین تا ادامشو بگم
نمیدونم از کجا شروع کنم، بچم یکسره ناآرومه یعنی صداش مستقیم تو سلولای مغزم میره، شب تا صبح گریه بیقراری از نظر درک و فهم هم هیچی نداره، تنها کاری که میکنه راه رفتته، صبح تا شب راه میره وسایل به هم میزنه و صداهای بلند تولید میکنه، دیگه نمیکشم همش آرزوی مرگ خودم یا اونو دارم
روانپزشک فراوون بردم یک دارو میدن یکجارو درست کنن ده جارو خراب میکنن
خودمم روانپزشک میرم دارو مصرف میکنم که یکم کرخم میکنه وگرنه این حجم نخوابیدن و تحمل صدا و داد و بی قراری اصلا نداشتم
همش حالت تهوع سرگیجه دارم، هیچکاری تو زندگی نمیرسم یک کتاب برمیدارم دو خط بخونم اینقدر حالم بده نمیتونم ترجیح میدم یک فیلم ببینم تا منو یک ساعت ازین شرایط جدا کنه
به بهزیستی فکر میکنم خیلی درموندم
این وسط فکنین شب داری بچه بیقرارو دست تنها نگه میداری یهو شوهرم از اتاقش میاد بیرون و چهارتا ناسزا و سرصدا میکنه بامن و میره میخوابه
- - - Updated - - -
اصلا نمیدونم چرا اومدم اینجا، چه کمکی کسی میتونه بکنه؟
اخلاقم با پسرمم بد شده، تکلیف نمینویسه، بهداشت رعایت نمیکنه، شلختست، خیلی کم غذاست درحد زنده بودن میخوره باید حتما بچه هشت سالرو دهنش کنم... وگرنه اینقد نمیخوره تا در حد زنده موندن یکی دو قاشق بخوره
اینقد لاغر و کم وزنه کلی دکتر و ازمایش بردم هیچیشم نیست فقط اذیت میکنه
هرکی میبینش میگه چقد لاغره چقد زرده چرا دکتر نمیبرین
- - - Updated - - -
واس یک حموم رفتن پدر منو درمیاره هفته ای یکبار شاید با بدبختی بره...
واقعا کاش شوهر نداشتم هیچ کاری کمکی نمیکنه
دوتا بچه عملا بدون شوهر دارم پیش میبرم
صبحا تا چهار پرستار گرفتم
اصلا از اتاقم درنمیام از بس صدای دخترم رو اعصابمه نمیخوام ببینمش
چرا ابکون گریه هام اینجوری میاد نمیدونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)