به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 مرداد 00 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1399-1-09
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,218
    سطح
    28
    Points: 2,218, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    افسردگی شدید تنفر شدید از خود ،حسرت

    سلام بنده دچار بحران شدیدی تو زندگیم شدیم از جمله از دست دادن سلامتی بخاطر سنگینی کارم و چون کارم طوری هست که مداوم ایستاده کار میکنم به مدت ۱۸ سال دچار دیسک و آتروز گردن تنگی کانال نخاع و دیسک کمر شدم که درد شدید مداوم گردنم که حتی با داروهای که دکتر تجویز کرده بهبودی حاصل نشده دوم در آستانه جدایی طلاق که همسر فرزندم ۲ سال هست خانه را ترک کرده و دلیل جدایی رو در مبحث مشاوره خانواده عنوان کردم سوم تمام دسترنج که شبانه روزی۱۸ سال تمام کار کردم الان بابت مهریه دارم از دست میدم چهارم بخاطر فشار روحی و جسمی در آخرین ماه نتونستم در کارم انجام وظیفه کنم و دیروز قطع کار بنده رو زدن😔😥 الان که این تاپیک دارم می نویسم اشک امانم نمیده روزی ساعت ثانیه نیست که خودمو به شدت سرزنش نکنم دیگه انگیزه ای برای ادامه زندگی نفس کشیدن هم ندارم اگر به روانپزشک مراجعه نکرده بودم و دارو مصرف نکرده بودم تا الان شاید خودمو از زندگی خلاص کرده بودم الان سوال بنده این هست بخاطر سخت کار کردنم که باعث شد سلامتی مو برای همیشه تا آخر عمر از دست دادم بخاطر انتخاب غلط همسر و اعتماد های کورکورانه به اون و تمامی اشتباهاتی که انجام دادم که الان به فجیح ترین حال روز که افتادم خودمو شدیدا سرزنش میکنم و افسوس حسرت گذشته رو میخورم که کاش این تجربه های تلخ رو قبل از اینکه اتفاق بیفته پیشگیری میکردم قدر سلامتی تندرستی خودمو ندونستم هر وقت که میخوام بخوابم فکر احمقانه میکنم وقتی بیدار شدم ببینم همه اینها کابوس بوده هی حسرت میخورم میگم کاش زندگی دنده عقب داشت دیگه اشتباهات خودمو تکرار نکنم نمیدونم چرا اصلا نمیخوام واقعیت قبول کنم چطوری درد شدید گردنم که باعث میشه دست هام تیر بکشه گزگز کنه تا آخر عمر تحمل کنم روزی بود که نمیدونستم غم درد چی هست همیشه شاد بودم کاش آنقدر سخت کار نمیکردم که سلامتی مو از دست بدم و آخرش ثمره یک عمر تلاش زحمت نصیب دوا دکتر مهریه بشه و مثل یک آهن پاره شرکت منو بندازه گوشه چهار دیواری چون دیگه برای شان سود منفعتی ندارم خیلی دنیای بی رحم بی ارزشی هست این ندامت و پشیمانی حسرت روزهای گذشته عذابم میده حتی از درد گردنم هم بیشتر لطفا من عاجز و درمونده شکست خورده رو راهنمایی کنید با تشکر😔🙏

  2. 2 کاربر از پست مفید mehdij61 تشکرکرده اند .

    Mvaz (چهارشنبه 30 تیر 00), سحر بهاری (چهارشنبه 30 تیر 00)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 18:42]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    805
    امتیاز
    24,593
    سطح
    95
    Points: 24,593, Level: 95
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 757
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,679

    تشکرشده 1,815 در 746 پست

    Rep Power
    177
    Array
    سلام

    شرایط سختی داری دوست من، امیدوارم هر چه زودتر بتونی کنترل و فرمان زندگی ات رو به دست بگیری و در جاده سلامت و صحت و آرامش بیاندازید .

    همانطور که خودت گفتی همه وقایع و اتفاقات با فعل گذشته ماضی به کار برده شد و به قول خودت امکان برگشت به گذشته وجود ندارد.
    پس حساب دو دو تا چهار تا میگیه، چه کاریه و قتی نمیشه چیزی رو تغییر داد، چرا باید تلاش کنی بهش برگردی. بهش فکر کنی، افسوس بخوری

    همانطور که یه روز سخت کار کردی، برای رسیدن به خواسته هات، الان هم میتونی همون‌طور سخت روی ذهنت کار کنی برای رسیدن به خواسته هات. فقط یه فرق با اون موقع داره، اون زمان همه مشکلات برات کم اهمیت و حل شدنی بودن و می تونستی روزی ۱۸ کار کنی، الان نمیشه، چون اون موقع هدف داشتی، هدفی که هولت میداد جلو.
    الان هم همینه، احساس شکست از خودت باعث میشه عزت نفست هم کوچک بشه، الان شاکی هستی چرا سخت کار کردم که گردنم درد بگیره، دو سال دیگه میگی چرا اینقدر خود خوری کردم که الان عزت و نفسم داغونه، افسرده افسرده چه می‌دونم خداناکرده میگرن هم گرفتم.


    الان میتونی برای زندگی جدیدی هدف گذاری کنی و همه ابزار ها و توان مندی های موجودت رو در اون مسیر بیاندازی،
    خیلی ها مثل شما تو این شرایط قرار گرفتند، بعضی هاشون ناامید نشدن و تونستن در آینده به شرایط حکمفرما باشند و زندگی اشون رو بسازند نه اینکه شرایط به یک انسان قوی مثل شما حکم فرما بشه و مغلوب شرایط بشوند
    ویرایش توسط Mvaz : چهارشنبه 30 تیر 00 در ساعت 15:05

  4. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    سحر بهاری (چهارشنبه 30 تیر 00)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    این خوبه که برای ما نوشتین و ممنونیم که با ما درمیان گذاشتین...

    حقیقت اینه که در هر حال انسان با رنج ملاقات میکنه، رنج های هر آدمی هم اشکال مختلفی داره، اما گاهی درد و رنج رو خود انسان ایجاد می‌کنه یا بهش دامن میزنه، درست زمانی که توان نداره اتفاقی رو که رخ داده بپذیره و در نتیجه در برابر اون منفعل و آسیب پذیر میشه. عدم پذیرش، در ذهن ما احساس منفی ایجاد می‌کنه و هرچه نپذیرفتن شدید تر باشه احساسات منفی عمیق تری رو تجربه میکنیم.

    راه خلاصی از این رنج چه هست؟

    این که در ذهنتون به جای این که به دنبال این باشین که چرا این اتفاق ها براتون افتاد و دلایلش چی بود ، به این فکر کنین که چطور میتونین از اون با کمترین آسیب خارج بشین و چه آگاهی هایی کسب کردین که قبلا نمیدونستین و ...

    همین شکست خوردن خودش یه نوع تجربه برای رشد و پیشرفت هست.. اگر ما پذیریش رو در زندگی تمرین کنیم.

    ما آدمها در خلال رنج هایی که میکشیم عیارمون بالا میره ، توانمون بیشتر میشه و اصلا بزرگتر و داناتر میشیم، چرا که راه میسازیم و یاد میگیریم چگونه باید زندگی کنیم . این وسط یه چیز اختیاریه و اون « رنج کشیدنه » .

    نوشتین سخت کار کردین، اگرچه من همیشه تأکید به رعایت تعادل در زندگی میکنم، اما بهر حال این اتفاق افتاده ولی اگر این کار کردن پشتش هدف بوده خیلی قشنگه، اگر پشتش تلاش برای دوری از سستی و رکود بود خیلی خوبه، اگر پشتش رؤیاهای رنگی بوده عالیه. نشون میده این شما بودین بر زندگی تسلط داشتین، نه زندگی بر شما.

    _ در مورد پذیرش گفتم، اینو میتونین از یه فرد که تخصص داره در موردش بیشتر بدونین و براتون شرح بده و اصلا ببینین پذیرش چه هست و چه تأثیری روی زندگی ما انسان ها داره.


  6. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Mvaz (چهارشنبه 30 تیر 00)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.

    برادر گرامی، افسردگی و حسرت ممکنه برای هر کسی در درجات مختلف پیش بیاد.
    اما احساس تنفر از خودتون برای چی؟ وقتی با شرافت زندگی کرده اید باید به خودتون افتخار کنید.

    تنفر از خود مال کسیه که مال مردم خورده، حق کسی رو ضایع کرده ‌‌و امثالهم.

    شما نباید از خودتون متنفر باشید.
    بلکه فقط باید بیشتر مواظب خودتون باشید. دلتون میاد که مردی رو که با شرافت زندگی کرده اینجور سرزنش کنید؟ سرزنش کردن خودتون فایده ای نداره. نسبت به خودتون مهربانی و رحم بیشتری داشته باشید و اگر هم در گذشته اشتباهاتی داشته اید، بر این مرد شریف ببخشید و ازش بگذرید و بعد از این بیشتر مراقبش باشید.

  8. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    Mvaz (چهارشنبه 30 تیر 00)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 مرداد 00 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1399-1-09
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,218
    سطح
    28
    Points: 2,218, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.

    برادر گرامی، افسردگی و حسرت ممکنه برای هر کسی در درجات مختلف پیش بیاد.
    اما احساس تنفر از خودتون برای چی؟ وقتی با شرافت زندگی کرده اید باید به خودتون افتخار کنید.

    تنفر از خود مال کسیه که مال مردم خورده، حق کسی رو ضایع کرده ‌‌و امثالهم.

    شما نباید از خودتون متنفر باشید.
    بلکه فقط باید بیشتر مواظب خودتون باشید. دلتون میاد که مردی رو که با شرافت زندگی کرده اینجور سرزنش کنید؟ سرزنش کردن خودتون فایده ای نداره. نسبت به خودتون مهربانی و رحم بیشتری داشته باشید و اگر هم در گذشته اشتباهاتی داشته اید، بر این مرد شریف ببخشید و ازش بگذرید و بعد از این بیشتر مراقبش باشید.
    سلام ممنون از همدردی شما دوست گرامی
    احساس تنفر از خودم برای اینکه به جون خودم رحم نکردم آنقدر سخت ازش کار کشیدم که باید الان تا آخر عمر باید این درد با خودم بکشم و خیلی ساده هستم همین اعتماد بی جای خودم به همسرم بود که کارم به اینجا کشوند
    نظر لطف تون هست ولی احساس میکنم از طمع زیاده خواهی بود اگه الان مستاجر بودم همسرم هرگز به طمع تصاحب خانه ام خونه و زندگی شو ترک نمیکرد و فرزندم الان بدبخت نمی شد این وسط

  10. کاربر روبرو از پست مفید mehdij61 تشکرکرده است .

    Mvaz (پنجشنبه 31 تیر 00)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 03 [ 10:42]
    تاریخ عضویت
    1395-6-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    7,578
    سطح
    58
    Points: 7,578, Level: 58
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 130 در 63 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام
    جناب مهدی این حال و روزی که شما دارید کاملا قابل درک و طبیعی هست . انسان همیشه در شرایطی که براش قابل کنترل نیست یا خودشو سرزنش میکنه یا دیگران را . دوره جدایی تایم خیلی بدی هست که انواع و اقسام احساسات ، خشم ها ، سرزنش ها سراغ آدم میاد .

    درسته که بخاطر کار زیاد و طولانی دچار مشکلات جسمی شدید اما من فکر میکنم این درد بیشتر و بیشتر ناشی از درد روحی شما هست یعنی مطمین باشید اگر از لحاظ روحی به آرامش برسید درد جسمی شما هم کاهش پیدا میکنه .

    من این تجربه رو دارم در دوران جداییم روزهایی بود که از شدت قلب درد و دست درد و ناراحتی های جسمی بیشماری که گریبانم رو گرفته بود مطمین بودم اگر شب بخوابم دیگه رنگ هیچ صبحی رو نخواهم دید اما خب من رنگ تمام اون صبح ها رو تا الان دیدم و بعد از جدایی کامل ، تمام اون دردها تموم شد.

    من اصلا نمیگم سرزنش فایده نداره و دیگه نمیتونی به عقب برگردی و از این حرفا ...

    من میگم اینا همش طبیعیه . آدم همیشه فکر میکنه که میتونه تمام مشکلات زندگیشو حل کنه و هزار و یک اگر و اما و کاش تو ذهنش هست اما به نظرم آدم خیلی وقتها نمیتونه بعضی از مسایل زندگیشو حل کنه . و هیچ کاری از دستش برنمیاد

    شما تو اون لحظات از زندگی با تجربه هایی که اون مقطع داشتید بهترین و درست ترین تصمیمات رو گرفتید و نباید اون تصمیمات رو با آگاهی الان مقایسه کنید . شما در دوره ای از زندگی همسر و فرزند کنارتون بود و خیلی مرد و مردونه پای تعهدتون به زندگی مونده بودید و با تلاش و کوشش زیاد رفاه خانواده تون رو فراهم کردید و از این بابت خوشحال باشید اینکه بعدش کسی قدر ندونست و شما رو رها کرد دلیل بر حسرت و افسوس شما نباید باشه .

    متاسفانه دلیل طلاق هایی که چند سال طول میکشه اصولا یک طرف ماجرا هیچ علاقه ای به حرف زدن و حل مشکلاتش نداره و با بچه بازی و قهر و بلاک و اینکارها آسیب زیادی به طرف مقابل میزنه . اگر طرف مقابل میومد مثل آدم حرف میزد یا زندگی دوباره ادامه دار میشد یا جدایی اتفاق میفتاد و این برزخ برای همسرش ایجاد نمیکرد.

    همه ی این روزا سخت و خیلی سخت اما بلاخره میگذره . اگر تحت نظر روانپزشک هستید خیلی خوبه اگر بتونید دوست یا همکار یا مشاوری پیدا کنید و براش صحبت کنید خیلی خیلی بهتون کمک میکنه .

    فقط یادتون نره جایی برای حسرت نیست شما اون لحظات بهترین تصمیمات رو گرفتید و بهترین کار رو کردید شما برای خودتون تلاش کردید ، برای خانواده تون .


    دعا میکنم که زودتر از این شرایط برزخی دربیاید و امیدوارم بخاطر فرزندتون هم شده زندگیتون دوباره از سر گرفته بشه و روزهای شادی رو در پیش داشته باشید

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1398-8-02
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,428
    سطح
    29
    Points: 2,428, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    دوست گرامی در قانون بخشی هست که به مواردی اشاره شده که قابل مصادره برای پرداخت مهریه یا هر دین دیگری نیستند. که به آنها مستثنیات دین گفته می شود.

    موارد مستثنیات دین شامل موارد زیر است :

    - منزل مسکونی که عرفا در شأن محکوم علیه در حالت اعسار او باشد . نکته مهم در این خصوص این است که منزل مسکونی باید مورد نیاز مدیون بوده و در شأن یک شخص بدهکار باشد . بنابراین ، در صورتی که بیش از یکی بوده یا به لحاظ عرفی مازاد بر شأن بدهکار باشد ، قابل توقیف است .

    - اثاثیه مورد نیاز زندگی که برای رفع حوائج ضروری محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی لازم است . در این رابطه هم شاخص مورد نیاز و متناسب با شأن او مورد توجه است .

    - آذوقه موجود به قدر احتیاج محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی برای مدتی که عرفا آذوقه ذخیره می شود .

    - کتب و ابزار علمی تحقیق و تحقیقاتی برای اهل علم و تحقیق متناسب با شأن آنها .

    - وسایل و ابزار کار کسبه ، پیشه وران ، کشاورزان و سایر اشخاص که برای امرار معاش ضروری آنها و افراد تحت تکفلشان لازم است .

    - تلفن مورد نیاز مدیون .

    - مبلغی که در ضمن عقد اجاره به موجر پرداخت می شود ، مشروط بر اینکه پرداخت اجاره بها بدون آن موجب عسر و حرج گردد و عین مستاجره مورد نیاز مدیون بوده و بالاتر از شأن او نباشد . بنابراین ، مبلغی که بعنوان ودیعه پرداخت شده در صورتی که نتواند اجاره بها را بدون مبلغ ودیعه بدهد و در شان خودش باشد ، قابل توقیف نیست .

  13. کاربر روبرو از پست مفید دادگر تشکرکرده است .

    Mvaz (جمعه 01 مرداد 00)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 مرداد 00 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1399-1-09
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,218
    سطح
    28
    Points: 2,218, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mina_ نمایش پست ها
    سلام
    جناب مهدی این حال و روزی که شما دارید کاملا قابل درک و طبیعی هست . انسان همیشه در شرایطی که براش قابل کنترل نیست یا خودشو سرزنش میکنه یا دیگران را . دوره جدایی تایم خیلی بدی هست که انواع و اقسام احساسات ، خشم ها ، سرزنش ها سراغ آدم میاد .

    درسته که بخاطر کار زیاد و طولانی دچار مشکلات جسمی شدید اما من فکر میکنم این درد بیشتر و بیشتر ناشی از درد روحی شما هست یعنی مطمین باشید اگر از لحاظ روحی به آرامش برسید درد جسمی شما هم کاهش پیدا میکنه .

    من این تجربه رو دارم در دوران جداییم روزهایی بود که از شدت قلب درد و دست درد و ناراحتی های جسمی بیشماری که گریبانم رو گرفته بود مطمین بودم اگر شب بخوابم دیگه رنگ هیچ صبحی رو نخواهم دید اما خب من رنگ تمام اون صبح ها رو تا الان دیدم و بعد از جدایی کامل ، تمام اون دردها تموم شد.

    من اصلا نمیگم سرزنش فایده نداره و دیگه نمیتونی به عقب برگردی و از این حرفا ...

    من میگم اینا همش طبیعیه . آدم همیشه فکر میکنه که میتونه تمام مشکلات زندگیشو حل کنه و هزار و یک اگر و اما و کاش تو ذهنش هست اما به نظرم آدم خیلی وقتها نمیتونه بعضی از مسایل زندگیشو حل کنه . و هیچ کاری از دستش برنمیاد

    شما تو اون لحظات از زندگی با تجربه هایی که اون مقطع داشتید بهترین و درست ترین تصمیمات رو گرفتید و نباید اون تصمیمات رو با آگاهی الان مقایسه کنید . شما در دوره ای از زندگی همسر و فرزند کنارتون بود و خیلی مرد و مردونه پای تعهدتون به زندگی مونده بودید و با تلاش و کوشش زیاد رفاه خانواده تون رو فراهم کردید و از این بابت خوشحال باشید اینکه بعدش کسی قدر ندونست و شما رو رها کرد دلیل بر حسرت و افسوس شما نباید باشه .

    متاسفانه دلیل طلاق هایی که چند سال طول میکشه اصولا یک طرف ماجرا هیچ علاقه ای به حرف زدن و حل مشکلاتش نداره و با بچه بازی و قهر و بلاک و اینکارها آسیب زیادی به طرف مقابل میزنه . اگر طرف مقابل میومد مثل آدم حرف میزد یا زندگی دوباره ادامه دار میشد یا جدایی اتفاق میفتاد و این برزخ برای همسرش ایجاد نمیکرد.

    همه ی این روزا سخت و خیلی سخت اما بلاخره میگذره . اگر تحت نظر روانپزشک هستید خیلی خوبه اگر بتونید دوست یا همکار یا مشاوری پیدا کنید و براش صحبت کنید خیلی خیلی بهتون کمک میکنه .

    فقط یادتون نره جایی برای حسرت نیست شما اون لحظات بهترین تصمیمات رو گرفتید و بهترین کار رو کردید شما برای خودتون تلاش کردید ، برای خانواده تون .


    دعا میکنم که زودتر از این شرایط برزخی دربیاید و امیدوارم بخاطر فرزندتون هم شده زندگیتون دوباره از سر گرفته بشه و روزهای شادی رو در پیش داشته باشید
    سلام ممنون خواهر گرامی از ابراز همدردی شما بزرگوار سپاسگزارم شما که این دوره بسیار سخت غمناک گذراندید قطعا الان شما منو درک میکنید که چه حال روز بدی من دارم من فقط به این ناراحتم من نه مشکل خاصی داشتم نه اعتیاد نه خیانت نه اهل رفیق بازی نه بیکار از سرنوشت تقدیر شوم خودم ناراحتم که چرا همچین آدم طمع کار سنگدل پست سود جو مرموز خدا باید سر راهم قرار میداد! بیشترین ناراحتی دغدغه من فرزندم هست
    ویرایش توسط mehdij61 : شنبه 02 مرداد 00 در ساعت 22:19

  15. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mehdij61 نمایش پست ها
    از سرنوشت تقدیر شوم خودم ناراحتم که چرا همچین آدم طمع کار سنگدل پست سود جو مرموز خدا باید سر راهم قرار میداد.
    رنجی که امروز تحمل میکنین اگر نتونین معنایی درستی از اون بیرون بکشین ، مرتبا تکرار میشه. یعنی شما همیشه از یه جای تکراری بارها آسیب میبینین ، چون ندونستین چه چیزی درون شما، شما رو به سمت چنین موقعیت های تکراری سوق میده ، بهمین علت اونو میخوایم به گردن دیگری بندازیم، به گردن تقدیر، والدین، خدا، دوستان و ...

    سپس تمام توان و انرژی و نفس شما در این مسیرها از بین خواهد رفت و فرسوده میشین.

    شما و سایر عزیزان تالار که در موقعیت های مختلف قرار دارن امروز آنچه براشون حیاتیه، درمان هست.
    دوستان گرامی ؛

    لطفا، انجمن آموزش استفاده از تالار همدردی را مطالعه بفرمایید.

  16. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    ammin (یکشنبه 03 مرداد 00)

  17. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 17 خرداد 04 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,994
    امتیاز
    35,222
    سطح
    100
    Points: 35,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,429

    تشکرشده 6,478 در 1,819 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام جناب مهدی

    اگه وابستگی شکل داشت، به نظرم شکل یه طناب چند لایه بود.یعنی وقتی یه لایه طناب بریده میشه طناب ضعیف تر میشه اما هنوز هست. حالا هر چه این طناب وابستگی ضعیف تر میشه ترسهای ما بیشتر میشه.انگار طناب یه تقه میکنه و کمی کشیده میشه و به ما احساس سقوط دست میده. در حالی که فاصله پای ما با زمین شاید چند سانتیمتر باشه.

    اکثر ما از کودکی وابستگی هایی با خودمون به دوران بزرگسالی حمل میکنیم فقط شدت و ضعف این وابستگی ها فرق میکنه. ریشه این وابستگی ها معمولا از توجه زیاد یا بی توجهی افراطی دیگران، تنبیه های سخت یا بزرگ شدن توی یه محیط مصنوعی که اجازه زمین خوردن و بلند شدن رو آنچنان که باید ندادند. اینم تقصیر کسی نیست. هیج شیوه کامل تربیتی و یک کتاب جامع و یکسان وجود نداره.اگر این وابستگی ها توی دوره مجردی درمان نشوند مثل یه قرض ادا نشده وارد زندگی مشترک میشن.

    جناب مهدی ریشه اصلی مشکلات شما همین وابستگی های حل نشده ست. حالا تیغ درمانگر روزگار داره درمانت میکنه.چون به مرحله ای از بلوغ عقلی و فکری رسیدی که طاقت درد و فهمیدنش رو داری. چه جالب بود که در آستانه عید قربان از اون کار هم اخراجت کردند. اینو به فال نیک بگیر باید تمام تعلقاتت قربانی میشد تا یک بار با تمام وجود حس کنی به جز خدا هیچ کسی رو نداری نه میتونی به مال توکل کنی نه شغلت نه همسرت نه حتی خانوادت شاید خانوادت تا جایی که بتونن حمایتت کنن ولی در نهایت این خودت هستی که باید با توکل و ایمان عمیق به خداوند دست روی زانوهات بگیری و بلند شی.اون لحظه ای که اشکت درومده یعنی رحمت خدا شامل حالت شده. سینه ت رو در برابر سختی ها سپر کن اگه بترسی تمسخر کنان جلو میان ولی اگه غرش کنی فرار میکنن. هر که در این درگه مقرب تر است، جام بلا بیشترش میدهند.

    اینها رو نگفتم که بگم از همسرت جدا شو یا ادامه بده این تصمیم خودته ولی برای هر راهی اصول وقواعد حقوقی و روانشناسی هست که حقی از هیچکدام شما ضایع نشود. مهم اینه که در پس بحرانی که پشت سر گذاشتی قوی و محکم شده باشی و اینو پرورش بدی

  18. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    لاله123 (یکشنبه 03 مرداد 00)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.