به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 شهریور 99 [ 05:58]
    تاریخ عضویت
    1399-6-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,746
    سطح
    24
    Points: 1,746, Level: 24
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    افسردگی و مشکلات ناشی از اون، چاره چیه؟

    سلام من پسری 23 ساله هستم که مدت زیادیه دچار افسردگی شدم هم پیش روان پزشک رفتم هم روانشناس اما به حرف هیچکسی گوش نمیدم بعد چند سال که دیدم فقط دارم پول خانوادم رو دور میریزم و خودم باید تلاش کنم که خوب شم اما تلاش نمیکنم دیگه مشاوره رو ول کردم اینا به کنار دیگه تقریبا تمام چیزایی رو که آدما انجام میدن و گذاشتم کنار حتی به زور غذا میخورم و کم میخوابم و بیست و چهار ساعت دراز میکشم هربار سعی میکنم دوباره شروع کنم انگیزه ام کمتر میشه و حالم بدتر میشه قبلا میتونستم بودن کنار دیگران رو تحمل کنم اما الان حتی دیگه نمیتونم بودن کنار خانوادم رو تحمل کنم خیلی کم از اتاقم میرم بیرون و میلی به هیچی ندارم و فقط دارم اطرافیانم رو عذاب میدم من نمیخوام زندگی کنم من فقط میخوام دیگران از دست من عذاب نکشن اما این خودش یعنی باید زندگی کنم و زندگی کردن برای من عذاب آوره و نمیخوام مادرم میگه من تنبلم بابام میگه من ترسوام و تقریبا هرکی میرسه یه چیزی بهم میگه میدونم هرچی که هستم همش مقصر خودمم اما با اینکه میدونم کارم اشتباهه اما بازم ادامه میدم به جایی رسیدم که دیگه حتی نمیخوام یه هزار تومنی از خانواده بگیرم خواستم برم سربازی که دکتر گفت احتمالا معاف میشی هرجا میرم کار کنم بعد یک یا دو روز دیگه حالم از اون کار و اون آدما به هم میخوره نمیتونم عصبانیتم رو کنترل کنم اونا هیچ کار اشتباهی نمیکنن اما من حالم به هم میخوره نمیدونم چرا رفیقام هم که دونه دونه منو ول کرد رفتن نمیگم بدبخترین آدم روی زمین من هستم میدونم خیلیا اون قدر وضعشون از من بدتره که حاظرن هرکاری بکنن تا جای من باشن من فقط میگم من پست ترین موجودی هستم که خلق شده و جام ته جهنمه هرروز که نفس میکشم و زنده هستم فقط بیشتر گناه میکنم فقط از فرصتی که برای درست کردن وضعیتم دارم برای بدتر کردنش استفاده میکنم نمیدونم چیکار کنم فقط نمیدونم میخوام یه جاده بی انتها پیدا کنم و برم و فقط برم فقط همه چی تموم شه دیگه نگران هیچی نباشم به هیچی فکر نکنم حتی اگه برم ته جهنم و فقط بسوزم برای گناهام بازم حس بهتریه تا اینکه هرروز با عذاب وجدان و آزاری که به دیگران تحمیل میکنم بیدار شم کاش میشد کاری کرد که هیچکس منو یادش نیاد ...

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آبان 00 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1399-5-06
    نوشته ها
    219
    امتیاز
    5,439
    سطح
    47
    Points: 5,439, Level: 47
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    270

    تشکرشده 423 در 177 پست

    Rep Power
    47
    Array
    برید پیش همون روانشناس و روان پزشکتون و حرفشون را گوش بدید این دقیقا کاری هست که باید انجام بدی

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1398-8-02
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,428
    سطح
    29
    Points: 2,428, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    دوست عزیز
    برای اینکه بشود به شما کمک درستی کرد به اطلاعات زیادی نیاز است. ولی با توجه به این مطالبی که بیان کردید. می دانم که دوست دارید همه کارها با هم درست شوند ولی فعلا تنها یک هدف انتخاب کنید و آن را انجام دهید.
    نخستین و مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که برای دریافت معافیت اقدام کنید.

    یک اندیشه نادرستی که من در شما می بینم این است که خود را مقصر می دانید در صورتی که هرآنچه شما اکنون هستید مقصر اصلیش پدر و مادرتان هستند. و ربطی به شما ندارد
    این شیوه دفاعی همه پدر و مادرهاست که با برچسب زدن به فرزند، می خواهند گناهان خود را بپوشانند

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 شهریور 99 [ 05:58]
    تاریخ عضویت
    1399-6-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,746
    سطح
    24
    Points: 1,746, Level: 24
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بخوام خلاصه زندگیمو بگم میشه اینکه از وقتی یادم میاد خانواده ام باهم و با فامیلای پدریم به خصوص مادربزرگم درگیر بودن چون در یک ساختمون زدنگی میکردیم تا اینکه بعد از کلی جنگ و دعوا از اونجا رفتیم اما بازهم دعوا و نزا شدید نه ها ولی به خاطر مشکلاتی که مادربزرگم ایجاد کرده بود داشتیم یه سال بعدش به سن مدرسه رسیدم و 12 سال توی مدرسه به جای اینکه درس بخونم و چیزی یاد بگیرم فقط بازی کردم و تحقیر شدم و فهمیدم دنیا اونقدراهم خوش و خرم نیست مشکل اینجا بود که حتی بدون درس خوندن هم داشتم نمره میاوردم برای همین حتی دانشگاه هم رفتم اما از همون آخرای راهنمایی دیگه به زور مدرسه میرفتم کلن کسی نبود تو هیچکدوم از اون 12 سال که پیدا نشه به من توسری نزنه تو مدرسه یا مسخره ام نکنه و من اونقدر نفهم بودم که فکر میکردم اونا میخوان باهام دوست باشن اما راه ارتباطیشون اینجوریه و با کمال میل ازشون کتک میخوردم بدون شکایت طوری که توی دانشگاه سمت هیچکسی نرفتم و با هیچکس حرف نزدم دو سه ترم دانشگاه رفتم و دیدم تو دانشگاه چقدر راحت تقلب میشه و نمره های الکی داده میشه و من بدون درس خوندن نمره نمیارم و واقعا باید درس بخونم اما بازم نخوندم چون از اول نمیخواستم برم دانشگاه ترم سوم اومدم بیرون و الان حدود هفت ترمی میشه که چون دانشگاه هم در جریان قضیه من هستش همش بهم مرخصی میده تا حالا برای هزار نفر زندگیمو تعریف کردم این دو سال اخیر قرص میخوردم که فقط عوارض اون قرصها به بدبختیام اضافه شد یه مدت هیچ حس خوبی پیدا نکردم و کلن با مشاورا هم بحث میکردم اونا میگفتن اینکارو بکن و من میگفتم نه و اونا میگفتن آره تا جلسه بعدی یه من گذشته ام رو میدونم وضع حالم رو هم میدونم و طبق اینا باید یه آینده ای رو بسازم و دو راه که آخرش میرسن به یه مقصد بیشتر ندارم یا باید برم ادامه دانشگاه و با مدرک دنبال کار بگردم یا همینجوری بدون مدرک دنبال کار باشم اما مشکل من اینه که حتی اگه آب و غذا هم نخورم و نداشته باشم هیچ اقدامی نمیکنم که برم دنبالشون تو اینترنت خوندم که یه آدم حدود 2 هفته میتونه بدون غذا زنده بمون اما حداکثر سه چهار روز بدون آب خوردن میتونه زنده بمونه برای همین یه بار تایمر گوشی رو گذاشتم رو 100 ساعت و گفتم اگه چیزی نخورم همه چیز تموم میشه اما بدبختی اینجاس که بعد 40 ساعت دیگه نمیشه علائم ضعف رو مخفی کرد و شک میکنه خانواده خلاصه با اینکه اینهمه دنبال تموم شدن هستم که شیوه های مختلفی رو امتحان کردم ولی آخرش نتیجه نمیده چون من تاحالا تو زندگیم هیچکاری رو درست انجام ندادم یه خورده زبانم خوبه و میتونم با کمک گوگل ترجمه انجام بدم اما خب چون مدرک ندارم نمیتونم کار مترجمی پیدا کنم توی سایت های اینترنتی هم تمام سایتایی که تو ده بیست صفحه گوگل میاره رو امتحان کردم و نتیجه نداده کلن توی این 23 سال اتفاقات زندگیم به این صورت بوده که یا خودشون از اول اتفاق بدی تلقی میشدن مثل یه بلای طبعیی که من کنترل و دخالتی توشون نداشتم و سرم اومدن یا اینکه من خودم با تصمیمات و رفتار و اخلاقی که داشتم چیزی رو انتخاب کردم که نتیجه اش از اون بلاهای طبیعی بدتر بوده توی اولین جلسه مشاوره که رفتم ازم پرسیدن اگه میتونستی یه آرزویی رو برآورده کنی چی آرزو میکردی و اون موقع گفتم کاش هیچکس نمیتونست دروغ بگه در حالی که اون آرزوم خودش دروغ محض بود من خودم از همه بیشتر دروغ گفتم تو زندگیم تا بتونم از زیر مسئولیت هام شونه خالی کنم واقعا اون لحظه برام دردناک بود که چه راحت داشتم دروغ میگفتم چون هیچ آرزویی اون لحظه نداشتم اما حالا که سنم داره بیشتر میشه هرروز بیشتر به آرزو میکنم که کاش میشد کاری کرد که هیچ وقت از اول به دنیا نمیومدم کاش میشد تو زمان برم عقب و وجود خودمو پاک کنم نمیدونم اگه خدایی وجود داره اونقدری مهربونه که هرروز به آدمی مثل من و کلن آدمای گناهکار فرصت میده بینهایت فرصت میده تا تصمیم درست رو بگیرن یا اونقدر سنگدله که با وجود اینکه میدونه بعضیا هیچ وقت اصلاح نمیشن هیچ وقت راه درست رو نمیرن بازهم زنده نگه شون میداره تا هم زندگی خودشون و هم زندگی خیلیا رو خراب تر کنن مگه برای جهنم رفتن همین 23 سال گناه کافی نیست؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دادگر نمایش پست ها
    درود

    دوست عزیز
    برای اینکه بشود به شما کمک درستی کرد به اطلاعات زیادی نیاز است. ولی با توجه به این مطالبی که بیان کردید. می دانم که دوست دارید همه کارها با هم درست شوند ولی فعلا تنها یک هدف انتخاب کنید و آن را انجام دهید.
    نخستین و مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که برای دریافت معافیت اقدام کنید.

    یک اندیشه نادرستی که من در شما می بینم این است که خود را مقصر می دانید در صورتی که هرآنچه شما اکنون هستید مقصر اصلیش پدر و مادرتان هستند. و ربطی به شما ندارد
    این شیوه دفاعی همه پدر و مادرهاست که با برچسب زدن به فرزند، می خواهند گناهان خود را بپوشانند
    این پیام بالایی در جواب شما بود که یادم رفته بود باید نقل قول رو بزنم

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1398-8-02
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,428
    سطح
    29
    Points: 2,428, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب مشخص شد که کودکی سختی داشتید. که اثرات بدی روی شما گذاشته
    متاسفانه مدرسه های ایران برای کودک بسیار مخرب هستند. و خود من هم آسیب زیادی دیدم
    شما چه داروهایی مصرف می کنید یا کردید ؟

    گویا این سایت محدودیت پست روزانه دارد برای همین شاید نتوانم امروز پاسخ شما را بدهم

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 شهریور 99 [ 05:58]
    تاریخ عضویت
    1399-6-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,746
    سطح
    24
    Points: 1,746, Level: 24
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دادگر نمایش پست ها
    خب مشخص شد که کودکی سختی داشتید. که اثرات بدی روی شما گذاشته
    متاسفانه مدرسه های ایران برای کودک بسیار مخرب هستند. و خود من هم آسیب زیادی دیدم
    شما چه داروهایی مصرف می کنید یا کردید ؟

    گویا این سایت محدودیت پست روزانه دارد برای همین شاید نتوانم امروز پاسخ شما را بدهم
    یادم نیست اسمای سخت قرصی زیاد یادم نمیمونه یکیش برای این بود که خوابم تنظیم شه و راحت بخوابم اما وقتی میخوردمش دندونام و کلن عضلات صورتم چنان لرزشی میگرفت که نمیتونستم حرف بزنم یه شب که خیلی عصبی بودم تمام قرصارو ریختم رفت دفترچه بیمه هم همینطور حسی که الان از اون دکتر دارم با وجود اینکه هرجلسه بهش میگفتم هیچ فرقی نکردم و اون بازهم تجویز میکرد فقط اینه که تا وقتی پول بدم و برای ویزیتش برم اون کاری نداره من چه حالی دارم واقعا اون فقط قرص تجویز میکنه طوری که اگه من با خوردن اون قرصا جون هم میدادم اون دکتر ککش هم نمیگزید .

  7. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    سلام بر شما

    لازم هست یک بررسی جسمی هم بشین، چرا؟

    گاهی وقت ها علایم انسان ممکن هست ناشی از بیماریهای جسمی باشه.
    یک چکاپ میتونه بشما کمک کنه تا از وضعیت سلامت جسمی مطلع بشین. مثل آزمایش خون ، بررسی سلامت قلب، بررسی سطح ویتامین ها در بدن، آزمایش مهم تیروئید و ...

    مثلا همین دراز کشیدن و ... میتونه به تیروئید ، کم خونی ، کمبود ویتامین گروه B مربوط بشه و صدردصد ناشی از مشکل روان نیست.
    وقتی شما یه چکاپ کلی داشته باشین دکتر براتون رژیم غذایی خاصی رو تنظیم میکنه و داروهایی میده که به بهبود حال شما کمک میکنه.

    بهتر هست بجای راهنمایی های پراکنده بصورت خصوصی با مشاوره سایت در ارتباط باشین . لطفا لینک زیر رو جهت عضویت در ( انجمن آزاد ) ببینین. موفق باشین

    http://www.hamdardi.net/showthread.p...800#post459800


    اي دل به سرد مهری دوران صبور باش
    کز پي رسد بهار چو پاييز بگذرد
    ...



  8. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    باغبان (سه شنبه 04 شهریور 99)

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1398-8-02
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,428
    سطح
    29
    Points: 2,428, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط TwsitedA نمایش پست ها
    یادم نیست اسمای سخت قرصی زیاد یادم نمیمونه یکیش برای این بود که خوابم تنظیم شه و راحت بخوابم اما وقتی میخوردمش دندونام و کلن عضلات صورتم چنان لرزشی میگرفت که نمیتونستم حرف بزنم یه شب که خیلی عصبی بودم تمام قرصارو ریختم رفت دفترچه بیمه هم همینطور حسی که الان از اون دکتر دارم با وجود اینکه هرجلسه بهش میگفتم هیچ فرقی نکردم و اون بازهم تجویز میکرد فقط اینه که تا وقتی پول بدم و برای ویزیتش برم اون کاری نداره من چه حالی دارم واقعا اون فقط قرص تجویز میکنه طوری که اگه من با خوردن اون قرصا جون هم میدادم اون دکتر ککش هم نمیگزید .

    درود

    کاملا درست می فرمایید بیشترشان بسیار کم سواد و بیشعور هستند. نام دارو ها مهم بود برای اینکه مشخص می کرد چه عوارضی روی شما گذاشته ولی حالا که از یادتان رفته اشکالی ندارد.
    البته اینجا به دلیل عمومی بودن نمی توانم زیاد توضیح بدهم می خواستم پیام خصوصی برای شما بفرستم که دیدم پولی هست!
    به هر حال تا جایی که امکانش هست همین جا می نویسم نمی دانم چرا شما احساس گناه شدیدی دارید و خودتان را در هر موردی گناهکار می دانید و گمان می کنید که باید به جهنم بروید!
    ولی من به عنوان کسی که زندگی شما را از بی طرفانه می بینم. برداشتم این هست که شما گناهی ندارید هر چه هست تقصیر پدر و مادرتان بوده که نتوانستند کاری برای شما انجام دهند.
    اگر بتوانید معافیت را بگیرید. خیلی خوب است و دیگر نیازی به پرداخت هزینه مرخصی تحصیلی ندارید. در مورد دانشگاه نمی دانم در چه رشته ای تحصیل می کنید. اگر رشته خوبی است که هیچ ولی اگر خوب نیست چون هنوز سن کمی دارید می توانید دوباره کنکور بدهید.چون امروزه با امکاناتی که هست درس خواندن نسبت به چند دهه قبل خیلی آسان شده

    تصمیم شما برای پرداخت نکردن پول مفت بیشتر به آن اشخاص خیلی درست بوده و نشان می دهد که می توانید تصمیم های درستی بگیرید.
    در مورد خودکشی هم کاملا شما را درک می کنم ولی چون شما هنوز خیلی جوان هستید واقعا حیف است. اگر بتوانید برای خودتان یک کار اینترنتی راه اندازی کنید خیلی خوب خواهد بود.

    بهترین آرزو ها را برای شما دارم

  10. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 خرداد 04 [ 20:05]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,225
    امتیاز
    94,117
    سطح
    100
    Points: 94,117, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,934

    تشکرشده 6,925 در 2,425 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با سلام


    ما به محیط بیرونی خودمون تسلط نداریم ،،شاید آدم های اطراف ما ، از بیرون با نتایج گذشته و حال ما ، ما را قضاوت و بررسی کنند ،،خواه پدر و مادرمون باشه و خواه دوستان و....
    پدر و مادر و اطرافیان ما هم با توجه به دانشی که داشتن این مسیر را رفتن و میرنند ،،،
    شاید ما هم برا فرزندانمون مسیرهایی بریم که مطابق میل اونها نباشه ،، و شاید اشتباهاتی داشته باشیم .
    از مقصر دونستن دیگران خارج بشیم ،،و انرژِی را بذاریم برا توسعه خودمون ،،
    از جنگ با محیط بیرونی خارج بشیم و به درونمون بریم .
    ما یه خستگی جسمی داریم و یه خستگی روحی ،،،
    خستگی جسمی با استراحت خوب میشه ،،ولی خستگی فکری خیلی انرژی آدم را می گیره ،،،
    برا همین خدمتتون گفتم تمرکز را ببریم به درونمون - اگه انرژی لازم را نداشته باشیم نمی تونیم در مسیر توسعه حرکت کنیم .
    ابرها آسمان در حال جرکت هستند ،،،
    محرم ها و صفرها می آیند و می روند و هستند ،،،
    این عمر ما هست که می گذرد ،، و این ما هستیم که مسافر این دنیا و روزهاییم ،،
    دنیا می گذرد ،،بدونه اینکه بهانه ای از ما قبول کند .
    اینکه فرمودید دوستانم دارنند میرن و منو رها کردند ، خدمتتون بگم ،،،این طبیعت زندگی ست ،،نگران این نباشید و این را به عنوان یه مفهوم زندگی قبول کنیم :
    در این دنیا همه رهگذریم ،
    ممکن است کسی به اندازه یک سلام،
    کسی به اندازه ی گفتگویی ساده،
    کسی به اندازه یه درد ودل زیبا ،
    کسی به مانند همکلاسی های زمان مدرسه ،
    کسی به مانند هم تالاری های تالار همدردی ،،
    کسی به مانند پدر و مادر و خواهر و برادر و ...
    و....
    ممکنه اندک و یا زمانی در کنار ما باشند ،
    اما،،،
    آدم‌ها عبور می کنند،،،
    و تنها مقصد است که می ماند،،،



    به این عکس نگاه کنید :
    این فرد می خواست خودکشی کنه ،،روزی یه فردی بهش میگه می تونی مفید باشی برا دیگران ،،
    با شرایط سختی که داشت (روحی و جسمی ) به تلاشش ادامه میده ،،،
    ازدواج هم کرده - الان هم مربی روحیه در جهانه ،،
    خودشو قبول کرده - نقاط ضعف و قوت خودشو پیدا کرده و در مسیر ، خودشو بهبود داده ،،
    به نظرم در هر جایگاهی که باشیم ...امکان داره افرادی باشند که شرایطشون از ما سختر باشه ،،،
    به تلاش مون ادامه بدیم در مسیر درست و این هست که تفاوت ایجاد می کنه .
    بعضی موقع ها افسردگی نعمته ،،، نعمتی که می تونیم با خودمون خلوت کنیم - خودمون را رشد بدیم .





    -----------------------------------------------


    به داشته هاتون توجه کنید ،،
    یه دفتر بردارید و چیزهایی که دارید را یادداشت کنید ( شکر نعمت ها )
    مثلا 30 مورد بنویسید هر هفته و تکرارکنید : ( به نقاط مثبت توجه کنید و مثبتش را ببینید )
    1- چشمانم می بیند
    2- نفس می کشم
    3- دست دارم
    4- پا دارم و میتونم ماجراجویی کنم - راه بروم - ورزش کنم
    و.....




    سن خوبی دارید ،،،یه برنامه هم داشته باشید د رجهت هدف شغلی ، فردی مورد نظرتون ( مثلا 5 ساله یا ....)
    هر روز یه روزنه برید جلو ،،
    آهسته و پیوسته
    اهدافتون را به کسی نگید .




    ----------------------------------------

    این فایل را گوش بدید - بهتون کمک می کنه .
    رهایی از حال بد افسردگی






    ----------------------------------------------

    -آهنگ های بی کلام و آروم گوش بدید .
    -هر شب قرآن گوش بدید .

    -تجربه به من نشون داده ورزش خیلی کمک میکنه.

    - بعضی موقع ها مطالعه بهترین دوست انسان هست و اگه روزگار به ناچار جدا کرد دوستانمون و اطرافیانمون را ، رو مطالعه به عنوان یه دوست خوب حساب کنید . ( روزی 20 دقیقه مطالعه تا موقعی که زنده ایم )
    بذارید اونها در حال خودشون باشند،،شما سمت دوست خودتون برید ( مطالعه ).

    -یه انگشتر معنوی بگیرید و تو دستانتون باشه ( دائم الوضو باشید ) و اینکه یادتون باشه تصمیم دارید خود واقعیتون باشید ( خود واقعی انسان خیلی متعالی هست ) .


    - فیلم سینمایی پاییون را ببنید ،
    یه سکانس از فیلم :
    فیلم پاپیون




    موفق باشی
    در پناه حضرت حق .
    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 04 شهریور 99 در ساعت 04:53 دلیل: فایل پاپیون

  11. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 اسفند 03 [ 16:38]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    434
    امتیاز
    15,815
    سطح
    80
    Points: 15,815, Level: 80
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    835

    تشکرشده 424 در 189 پست

    Rep Power
    66
    Array
    دوست عزيز تو تنها نيستى
    كاملا دركت ميكنم، ميفهمم چى ميگى
    منم بعد از مشكلات خيلى زياد بعد ازدواجم، الان افسردگى دارم
    دكتر قرص برام نوشت، اما مرتب مصرف نكردم و نتيجه نگرفتم و ...
    از وقتى يادم مياد مشاور و روانشناس و ... خودم خسته شدم ازين مشاوره ها و روانكاويها
    ب شدت هصبى شدم، بى دليل گريت ميكنم، لااقل روزى ي بار، خوصله انجام دادن كاراى شخصيمو حتى ندارم.
    از خدا ب شدت ناراحتم، ازاين همه سنگدليش، كه چرا منو با اين اخلاق افريده؟ و ازون بدتر همچين ازدواج و شوهرى سر راهم گذاشت؟ مگ نميدونست من از پسش برنميام؟ مگ من خواستم بيام اين دنيا و عذاب بكشم؟؟؟
    خيلى راج ب خودكشى تحقيق كردم، اما جرات همونم ندارم دوست عزي

    خواهى نخواهى بايد زندگى كنيم،
    كاش من حاى شما بودم، محرد بودم، هنوز فرصت تصميم گيرى براى خيلى جهات زندگيم داشتم،
    من هم خونه پدرم مشكلات بسيار داشتم و اصلا براى فرار از همونا ازدواج كزدم،
    ميخوام بگم همينطورى ادامه بدى ميشى مثل من، اشتباه پشت اشتباه، بيشتر غرق ميشى،
    هنوز چن پله از من عقب ترى، بلند شو تا دير نشده


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.