به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 خرداد 04 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    798
    امتیاز
    25,302
    سطح
    95
    Points: 25,302, Level: 95
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First ClassOverdriveSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    2,336

    تشکرشده 1,642 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس تنهایی میکنم

    سلام دوستای خوبم

    من و خانوادم تو دوتا شهر همسایه زندگی میکنیم که حدود40 دقیقه مسافت بینش هست ، من 2روز آخر هفته میرم پیششون اما اون 5روز خونه تنهام بیشتر و همسرم معمولا ساعت 7تا 8غروب میاد خونه اما گاهی پیش میاد که دیرتر بشه. مثلا فرداشب تنهایی عروسی پسر همکارش دعوته و میخواد بره و قبلش هم به پدرش قول داده که برای کمک بهش بره. و این یعنی کل فردا نمیتونم ببینمش و تنهام. اونم با یه بچه کوچیک که دائم نیاز به مراقبت داره و امتحانی که دوهفته دیگه دارم... خیلی احساس تنهایی میکنم خیلییییی ، فکر میکنم همسرم بیشتر مال خانوادش هست تا مال من و پسرم برای همین نسبت به خانوادش هم دلگیر و خشمگینم.
    تازه فردا هم وقت مشاوره اینترنتی داشتم که بهم گفت لغو کنم.
    همسرم مرد خوبیه اما جدیدا بحث و کشمکش بینمون بیشترشده و همدیگرو کمتر درک میکنیم. حتی حرمت های بینمون هم کم شده متأسفانه و با هر جرقه ممکنه هرکدوم منفجر بشیم.
    با این توصیفات آیا به نظر شما من یه دختر لوس و نازپرورده ام که تحمل سختی نداره؟! من باید چیکار کنم که با این نبودن های گاه و بیگاه همسرم کناربیام ؟
    اندکی صبر، سحر نزدیک است.

  2. 3 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    miss seven (دوشنبه 02 تیر 99), Pooh (دوشنبه 02 تیر 99), زن ایرانی (دوشنبه 02 تیر 99)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    ارم عزیز، من که تجربه زندگی مشترک ندارم و نمیتونم بگم درکتون میکنم.

    فقط چون خودم وقتایی که تحت استرس امتحانها هستم، ناخوداگاه حساس و کم صبر میشم، فکر کردم شاید شما هم مثل استرس امتحان علت ناراحتیتون باشه.


    حتما خیلی انسان قوی هستید که ازدواج و بچه داری و درس رو با هم پیش میبرید و حق هم دارید که گاهی استراحت کنید و برای خودتون باشید و بهتون توجه بشه.

    درسته که از دیدگاه نظریه رفتار متقابل، باید بخش بالغ وجود کنترل امور رو در دست بگیره، ولی به معنی سرکوب کودکی که نوازش و توجه هم میخواد نیست. فقط باید با بالغ، پاسخ منطقی به بهانه گیری های کودک داد.

    مثلا شاید احساس تنهایی میکنم، عنوان صحیحی بر حستون نباشه. بلکه شاید « کمی خسته ام»...یا «نیاز به توجه همسرم به شرایطم دارم»...یا «انتظار دارم همسرم همکاری بیشتری در کارهای خونه و بچه داری داشته باشه»... یا «اگر همسرم تنها به عرروسی نمیرفت».... و امثال اینها بیان صحیح تری از حس و حالتون باشه.
    .
    .
    .
    .
    فکر میکنم یکی از احساسات قشنگ برای خانمها، همینه که بدونن اگر همسرشون اگر بیشتر سر کار هست، هدف و نیتش تلاش برای خانوادست. و خب میتونه شیرین باشه.


    دو تا کتاب هست که خودم هنوز نخوندم ولی تعریفش رو شنیدم. « آیا عاشقم هست یا نه؟» و «عاشقی یعنی جدایی».

    فکر کنم به درد همه متاهل ها بخوره این دو تا کتاب.


    انشالله که امتحانتونو خوب بدید و بعد با فراغت بیشتری اگر دوست داشتید این دو کتاب رو هم بخونید.

    دعا کنید من خودمم بتونم کودک درونمو درست کنترل کنم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    Eram (دوشنبه 02 تیر 99)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    سلام، خانوم ارم سؤالاتی دارم؛

    اشاره به امتحان کردین، آیا در حال طی کردن یک مقطع تحصیلی در دانشگاه هستین؟

    اگر جوابتون بله هست، از چه زمانی ادامه دادین؟ ( قبل ازدواج تا بعد ازدواج یا بعد از ازدواج ) توضیح بدید.

    و اینکه چند ساعت در روز و هفته رو صرف درس خواندن میکنین؟




  6. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    Eram (دوشنبه 02 تیر 99)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 خرداد 04 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    798
    امتیاز
    25,302
    سطح
    95
    Points: 25,302, Level: 95
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First ClassOverdriveSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    2,336

    تشکرشده 1,642 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    پوه عزیز من هم فکر میکنم امتحان باعث دل مشغولی من شده ،اما واقعیتش من خیلی خواسته هام رو سرکوب میکنم و به این سرکوب عادت کردم اما یه جایی که فشار مضاعف میشه مثل الان خیلی کم میارم.

    سحربهاری عزیز بله من همیشه درحال تحصیل بودم چه قبل عروسی چه بعدش اما مقطعی که الان دارم توش درس میخونم رو در بارداری قبول شدم و یکسال مرخصی گرفتم و الان هم ترم 2هستم. ترم یک رو بیشتر توی کلاس گوش میدادم و بچه رو مادرشوهر یا مادرم نگه می داشتند. الان حداقل نیم ساعت در روز و حداکثر اگر خیلی حال روحیم خوب باشه 2ساعت و نیم در روز.همه در زمان خواب پسرم هست. اما تازه دوهفته هست که شروع کردم .
    راستش چندساعت پیش زنگ زدم به مادرشوهرم گفتم بعدازظهر میخوام پسرمو بیارم اونجا بذارم چون از درس عقبم و اون هم قبول کرد، وقتی دیدم همسرمو برای کمک می برن منم گفتم بیکار نشینم و دست به عمل بزنم.

    - - - Updated - - -

    سلام

    پوه عزیز من هم فکر میکنم امتحان باعث دل مشغولی من شده ،اما واقعیتش من خیلی خواسته هام رو سرکوب میکنم و به این سرکوب عادت کردم اما یه جایی که فشار مضاعف میشه مثل الان خیلی کم میارم.

    سحربهاری عزیز بله من همیشه درحال تحصیل بودم چه قبل عروسی چه بعدش اما مقطعی که الان دارم توش درس میخونم رو در بارداری قبول شدم و یکسال مرخصی گرفتم و الان هم ترم 2هستم. ترم یک رو بیشتر توی کلاس گوش میدادم و بچه رو مادرشوهر یا مادرم نگه می داشتند. الان حداقل نیم ساعت در روز و حداکثر اگر خیلی حال روحیم خوب باشه 2ساعت و نیم در روز.همه در زمان خواب پسرم هست. اما تازه دوهفته هست که شروع کردم .
    راستش چندساعت پیش زنگ زدم به مادرشوهرم گفتم بعدازظهر میخوام پسرمو بیارم اونجا بذارم چون از درس عقبم و اون هم قبول کرد، وقتی دیدم همسرمو برای کمک می برن منم گفتم بیکار نشینم و دست به عمل بزنم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    Pooh (دوشنبه 02 تیر 99)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 04 [ 12:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    12,640
    سطح
    73
    Points: 12,640, Level: 73
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    124

    تشکرشده 549 در 281 پست

    Rep Power
    87
    Array
    من تو شهر همسرم غریبم و مادرم و خانواده ام رو4 تا 6 ماهی یه بار میبینم
    خیلی تو این سالها اذیت شد
    ساعت کار همسرم خیلی طولانیه تا 8 شب
    ولی خودم سرکار میرم و احساس تنهایی ام خیلی کمتر شده
    به نظرم شما هم باید یه سرگرمی داشته باشی که کمتر ذهنت درگیر تنهایی بشه
    و زمانهایی که همسرت خونه هست وقتتون رو با هم بگذرونین
    برین پیاد ه روی یا پارک و قدم زدن و صحبت کردن

    - - - Updated - - -

    من تو شهر همسرم غریبم و مادرم و خانواده ام رو4 تا 6 ماهی یه بار میبینم
    خیلی تو این سالها اذیت شد
    ساعت کار همسرم خیلی طولانیه تا 8 شب
    ولی خودم سرکار میرم و احساس تنهایی ام خیلی کمتر شده
    به نظرم شما هم باید یه سرگرمی داشته باشی که کمتر ذهنت درگیر تنهایی بشه
    و زمانهایی که همسرت خونه هست وقتتون رو با هم بگذرونین
    برین پیاد ه روی یا پارک و قدم زدن و صحبت کردن

  10. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    Eram (دوشنبه 02 تیر 99)

  11. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    ارم عزیز ممنون

    میتونم بپرسم چرا همسرتون انقدر کارشون طول میکشه؟

    آیا نیاز به درآمد این کار حس میشه یا اینکه مورد دیگری مطرح هست؟

    پوه عزیز یه اشاره ای کرد من استفاده کردم ‌ به وقتش یه توضیح اگر لازم بود میدم خدمتتون



  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 خرداد 04 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    798
    امتیاز
    25,302
    سطح
    95
    Points: 25,302, Level: 95
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First ClassOverdriveSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    2,336

    تشکرشده 1,642 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم حیاط خلوت عزیز که تجربه ات رو بهم گفتی، من در حال حاضر به خاطر بچه ام و کرونا خونه هستم بیشتر و چون بچه ام کوچیکه قصد کارکردن ندارم فعلا.
    سحر بهاری عزیز نیاز به این درآمد داریم اما چندماهه همسرم توی بورس هم فعاله و اوضاع مالیمون بهتر شده.
    چند سال پیش به خانواده همسرم مقداری باغ و زمین خارج شهر به ارث رسیده ، بیشتر درآمدشون از همین هاست . چیزی که هست اینه که کارشون باهم قاطی هست.مثلا پدرشوهرم که اونجاست میره یه سر به محصولات باغ ما می زنه بعدش خب توقع داره همسرم هم موقع آبیاری یا برداشت و... بره بهشون کمک کنه. اینها رو وظیفه فرزندشون می دونن.
    در حالی که من واقعا خسته شدم از اینکه یهویی پدرش میگه فردا یا امروز بیا بریم فلان کارو انجام بدیم. حتی شوهرم نسبت به وقتایی که مادرش مهمون داره هم مسئوله و برای کمک باید بره و تو کارکردن سهم مساوی با برادر مجردش داره. انگار خط کش دارن و همیشه شوهر من فکر میکنه بهشون مدیونه و نباید نه بگه و این وسط ما رو نادیده می گیره.
    اندکی صبر، سحر نزدیک است.

  13. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array

    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    همسرم مرد خوبیه اما جدیدا بحث و کشمکش بینمون بیشترشده و همدیگرو کمتر درک میکنیم. حتی حرمت های بینمون هم کم شده متأسفانه و با هر جرقه ممکنه هرکدوم منفجر بشیم.
    شاید یعنی فشار ر‌وتون زیاد شده!

    درس خواندن شما شاید وقت زیادی نگیره اما این قدرت رو داره که ذهنتون رو مشغول و خسته کنه! ( در حالی که مادر هم هستین، همسر هم هستین و کارهای خونه بخش زیادیش بر عهده شماست )، همسرتون هم وقتی تا هفت و هشت سر کار هستن نمیتونین منتظر این باشین در رو به روی یک مرد پر انرژی باز میکنین! ( حتی اگر کسی ازش کمکی نخواد )

    از طرفی همسرتون بنابر نیاز خانوادش گاهی مجبوره وارد جلد پسر خانواده بشه تا به اونها هم رسیدگی کنه و همه ی اینها با هم میتونه بسیار خسته کننده باشه.

    به پدر همسرتون باید پیشنهاد بدید کارگر بگیرن و در اینصورت دیگر نیازی نیست همسر شما یا حتی خودشون خیلی درگیر بشن و فقط میتونن سرکشی کنن.

    از طرفی باید برنامه های جدیدی رو بنویسید و بر روی هزینه های خودتون مدیریت بهتری داشته باشید تا به این روش بتونید ساعت کاری همسرتون رو کاهش بدید، وقت آزاد بیشتری داشته باشید و ذهن آرام تری رو برای خودتون و همسرتون به ارمغان بیارید.


    حتما نیاز به گفتگو با همسرتون دارید.




  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 04 [ 12:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    12,640
    سطح
    73
    Points: 12,640, Level: 73
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    124

    تشکرشده 549 در 281 پست

    Rep Power
    87
    Array
    وقتی میره باغ خوب شما هم برو
    هم هوای تازه داره استفاده میکنی
    هم روحیت عوض میشه

  15. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 خرداد 04 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    798
    امتیاز
    25,302
    سطح
    95
    Points: 25,302, Level: 95
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First ClassOverdriveSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    2,336

    تشکرشده 1,642 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستای خوبم
    خیلی ممنون از اینکه نظراتتون رو با من درمیون میذارین.
    دوستانم
    نمیشه به پدر همسرم پیشنهاد بدیم کارگر بگیرن چون در مواقع لزوم این کارو میکنه و در ضمن وظیفه بچه ها میدونه و اگر نرن کمک دلخور میشه مگر دلیل داشته باشن.ولی جدیدا دارم برنامه ریزی میکنم و واسه هفته ام برنامه میچینم و باهمسرم در میون میذارم تا باهم هماهنگ باشیم.
    در مورد مدیریت هزینه باید بگم همسرم اعتقاد داره هرچی پول دربیاری کم هست و هرچقدر درآمد ما اضافه میشه خریدهای همسرم هم بیشتر میشه. مثلا گوشی گرون تر می خره . مقداری بلندپرواز هست و فکر میکنه درآمدش کمه . یعنی الان اگه پول داشته باشه میره دنبال ماشین بهتر و هرگز به این ماشین قناعت نمیکنه.
    اگر من برم باغ اصلا بهم خوش نمیگذره چون بخوام پسرمو تو خونه نگه دارم راحت تره تا توی باغ.
    با همسرم گفتگو میکنم اما خب ارتباطمون جوری شده که فکر میکنم حرف هام اثر بخشی نداره. انقدر که از تنهایی گفتم و ازش خواستم بیشتر کنارمون باشه خسته شدم.
    فکر کنم باید بپذیرم که همسرم همینقدر میتونه درکنارم باشه و من خودم تنهایی هام رو پر کنم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.