به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 آبان 99 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1399-3-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,883
    سطح
    25
    Points: 1,883, Level: 25
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کتک و فحاشی همسرم

    با سلام و وقت بخیر.من از حدود 8_9سال پیش تا به الآن هر روز همدردی رو میخونم. آیدی قبلیم رو فراموش کردم.با آیدی جدید عضو شدم.خیلی از اعضای سایت رو میشناسم.پیشاپیش عذر میخوام اگه احیانا پراکنده گویی میکنم.



    من خانمی 31 ساله هستم.تحصیلات عالیه دارم و مدرس دانشگاه هستم.دو سالی هست با همسرم که 39 ساله و تحصیلات عالیه داره ازدواج کردم.همسرم تو مجموعه دانشگاهی ما در قسمت اداری کار میکنه و کارمند رسمیه.خودش من رو تو محل کار دید.چندین بار بهش جواب رد دادم ولی گفت من سالهاست عاشق و دلباخته تو بودم و این جور حرفا.تا بالاخره ازدواج کردیم.



    از همون لحظه عقد مشکلات ما شروع شد.چشم چرانی ایشون که بارها بهش تذکر دادم.دو هفته بعد از عقدمون تو تلگرامش چت با سه تا خانم رو دیدم که محتواش این بود که خطاب به اونها گفته بود من دیوونه تو بودم تو خوشگل و جذابی و...این چتها از ماهها قبل از آشنایی ما شروع شده بود و تا دو هفته بعد از عقد که من دیدم ادامه داشت.گوشی رو از دستم گرفت و چتهارو پاک کرد.گفت اونا آویزون من بودن الکی گفتم دیوونه تو بودم تا دلشون نشکنه و حرفای بیربط این چنینی.بماند چه عذابی کشیدم من اون روزها و چه دعواهایی بینمون اتفاق افتاد.



    یکی از چتها با دخترخاله اش بود که اصلا دختر خوشنامی نیستش و روابط متعدد و نامشروع با مردهای مختلف داره و این دخترخاله به همسرم حرفای خاله زنکی زده بود مثل این که تو از زنت سرتری و...در حالیکه تعریف از خود نباشه من ظاهر زیبایی دارم و همه فامیل همسرم بارها پشت سرم و جاهای مختلف گفتن که یگانه خیلی زیبا و خوش قد و بالاست.حالا کاری به حرفای خاله زنکی دخترخاله اش ندارم خواستم با شخصیت همسرم آشنا بشید که چجوری اجازه میده یه دختر بدنام اونم با کلی عمل و جراحی که روی قیافه اش انجام داده بیاد در مورد خانمش نظر بده.این قضیه با گریه و التماس همسرم مثلا فیصله پیدا کرد و من ازش قول گرفتم دیگه تکرار نشه و خیانت به هر شکلی حتی چت برام غیرقابل قبول هست. به من میگفت من اصلا اونهارو ندیدم و رابطه ای نداشتیم.




    حتی ماهها پس از این قضیه چند بار من رو به اشتباه به اسم یکی از اون خانمها صدا کرد. کسی که میگه با اون خانمها رابطه ای نداشته چطور اشتباهی همسرش رو به اون اسم صدا میزنه!!!!!!!!!!.



    من ازش خواستم سیمکارتش رو بشکنه و تمام اون شماره هارو خودم پاک کردم ولی بازم بعد از عروسی همون شماره و یه سری شماره های دیگه تو گوشیش بود قسم میخوره میگه نمیدونم این شماره ها از کجا میاد به گوشی من!!!!!!!!!!



    شخصیت پارانوئید داره. من حجاب قابل قبولی دارم.چادری نیستم ولی مانتوی بلند و مناسب برای محل کار و بیرون میپوشم.آرایش ملایمی داشتم/من رو همین شکلی دیده بود ولی یکی دو ماه بعد از عقد گفت تو به خاطر دانشجوهای پسر و همکارای آقا آرایش میکنی و کلی توهین و تهمت.منم دیگه این چیزارو بیشتر از قبل رعایت میکنم.



    من رو با دوربین تو محل کار چک میکنه دقیقا کجام و زنگ میزنه کجایی.منم همیشه راستشو گفتم.چندین بار پرسیده کدوم کلاسی و اومده درو باز کرده منو چک کرده.من در برخورد با آقایون رفتار متینی دارم ولی برگشت به من گفت اومدم دیدم با پسرا تو کلاس لاس میزدی.کلاسای ما دوربین داره.گفتم ثابت کن من همچین کاری میکردم.این فقط یه مثال از رفتارهای پارانوییدیش بود.



    ما زمان اشنایی در مورد مشارکت مالی زن مثلا با هم به توافق رسیده بودیم و ایشون گفت من مرد ضعیفی نیستم چشمم به پول زنم باشه هزینه های تو با منه و قرار شد من در خریدهای کلان مثل خونه بهتر و...باهاش مشارکت کنم ولی تو این مدت به بهانه های مختلفت هر ماه نصف حقوق من رو گرفته و مدام میگه برو از زنای مردم یاد بگیر به شوهراشون خونه و ماشین میدن،خرج عروسی رو میدن،سرویس طلا نمیخوان ولی تو هم عروسی خواستی هم سرویس طلا،تمام هزینه های من با خودمه از قبیل لباس و لوازم شخصی و لیزر و....ایشون فقط خورد و خوراک رو میخره.این مدت من رو حتی به یه مسافرت یک روزه هم نبرده.



    تو بحث هامون بارها منو کتک زده.دو شب پیش مثل دفعات قبلی با دستهای سنگیش منو گرفته بود به کتک، با مشت از فکم میزنه،دستمو میپیچونه،با دستاش گلومو تا حد خفگی فشار میده ...بارها گفته غلط کردم دیگه نمیزنم ولی تکرار کرده.میگه اینا کتک نیس من بخوام کتک بزنم نمیتونی از جات بلند بشی.تو دعوا فحش های خیلی رکیک در حد هرزه و ج...ده بهم میگه.تو دعوای اخیر گفت تو با کسی رابطه داری و ج...ده ای منم تف کردم تو صورتش و سیلی زدم تو صورتش گفتم خجالت بکش بی غیرت.و بدتر منو به باد کتک گرفت.



    مدام به من میگه روانی،دیوانه زنجیری،کی تو رو میگرفت من خر شدم گرفتمت.در حالیکه خودش خیلی از خواستگارهامو تو محل کار میشناسه بعضیاش از اساتید همونجا بودن.هم خونواده من هم خونواده ایشون وضع مالی متوسطی داریم و هر دوی ما خودساخته هستیم و هر دو با زحمت خودمون کار کردیم و هر کدوم برای خودمون خونه و ماشین خریدیم.یعنی از نظر اقتصادی شرایط مشابهی داریم ولی بارها به من گفته تو و خونوادت گدا گشنه اید.کی میومد تو رو از اون آپارتمان فسقلی بابات بگیره.همه دنبال دختر پولدارن .منم میگم مگه چشم نداشتی ندیدی؟مگه من همه چیو صادقانه نگفتم؟مگه من اومدم دنبال تو؟مگه تو بارها ازم خواسگاری نکردی؟در جوابم میگه تو منو جادو جنبل کردی وگرنه تو هیچی نیستی و....



    دو بار تو ماشینش قرصای اعصاب و روان مثل فلوکستین،ونلافاکسین، رسپریدون و بوپروپیون دیدم.بار اول گفت مال من نیس مال همکارمه مونده تو ماشین من!!!!!!!!!!بار دوم گفت من خیلی گرمم میشه دکتر تجویز کرده.گفتم واسه یه گرم شدن این همه قرص اعصاب و روان؟؟؟؟؟؟؟؟بریم با دکتره من صحبت بکنم قبول نکرد.



    بارها ازش خواستم تعهد کتبی بده تا دیگه کتک و فحاشی رو تکرار نکنه ولی قبول نکرد.حتی امروز دوباره ازش خواستم ولی قبول نکرد.گفتم پس میرم و این دفعه مثل دفعات قبل نیس گفت به درک هر کاری میخوای بکن .بهم گفت یک بلایی سرت میارم یک آبرویی از تو و خونوادت میبرم نتونی تو شهر سرتو بلند کنی.



    عذر میخوام گزافه گویی کردم.اینا بخشی از مشکلات ما بود.کتک های قبلیشو به خونوادم نگفته بودم.نمیخواستم وجهه ایشون پیش خونوادم خراب بشه. ولی ایشون علی رغم اینکه قول داده بود تکرار نکنه بدتر و شدیدتر کتک زد.بارها ازش خواستم بریم پیش مشاور قبول نکرد.



    منم دیروز به پدر و مادرم گفتم.اول نمیخواستم بگم چون به تازگی پدرم دچار سرطان شدن و اوضاع خونه مون خوب نیس ولی دیگه جونم به لبم رسیده بود.امروز طلاها و یه سری از لباسامو برداشتم و قصد دارم بمونم خونه پدرم تا یا بیاد تعهد کتبی بده یا اقدام برای جدایی بکنیم.


    اصلا حس و حال خوبی ندارم.میترسم بیاد خونه پدرم داد و هوار بکنه.مخصوصا با مریضی پدرم خیلی نگرانشم.نگرانم بلایی سر خونوادم بیاره.تهمت های زشت بهم بزنه و آبرومو تو محل کار ببره.


    ممنون بابت صبر و حوصله و پوزش بابت گزافه گوییم.ممنون میشم راهنماییم بکنید
    ویرایش توسط یگانه1989 : یکشنبه 25 خرداد 99 در ساعت 12:03

  2. 2 کاربر از پست مفید یگانه1989 تشکرکرده اند .

    نوردخت (چهارشنبه 17 اسفند 01), زونیام (یکشنبه 25 خرداد 99)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 17 دی 01 [ 01:20]
    تاریخ عضویت
    1398-4-18
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    5,597
    سطح
    48
    Points: 5,597, Level: 48
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    413

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام
    به نظرم مشکل شما با مشورت اینترنتی حل نمیشه، خودتون حضوری برید یه مشاوره ی خوب، ببینید چی میگن.

    فقط یه چند نکته :
    قبل از ازدواج هم اینطور بودن؟ توی مدت آشنایی تون؟
    چه زمانهایی رفتارتون با هم خوبه؟ علتهاش چیه ؟

    من حدسم اینه که شما کمی منفعل بودید در این ماجراها.

  4. 2 کاربر از پست مفید زونیام تشکرکرده اند .

    یگانه1989 (سه شنبه 20 آبان 99), سحر بهاری (یکشنبه 25 خرداد 99)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 آبان 99 [ 15:03]
    تاریخ عضویت
    1399-3-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,883
    سطح
    25
    Points: 1,883, Level: 25
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم زونیام عزیز که پاسخ دادید و وقت گذاشتید.
    در مورد مشاوره اون اوایل امیدی به اصلاح داشتم ولی الان می بینم مشکلات ما متعدد و شدیده و بیشتر دنبال اینم که جدا بشم.هر چند طلاق رو زبانا میگم ولی واقعا سخته برام.هم به خاطر شرایط خونوادم با وجود مریضی پدرم،هم مشترک بودن محل کارم با همسرم که ممکنه تبعات بدی برام داشته باشه،نگاه ها و سوالات دیگران و...هم موندنم با این شخص سخته هم طلاق.

    زمان آشنایی این طور نبود.با احترام باهام برخورد میکرد.ابراز علاقه میکرد.مدام ازم تعریف میکرد.فقط یه بار یه خواستگاری همزمان با ایشون و وقتی من در حال صحبت با ایشون بودم به من زنگ زد و بعدها فهمیدم کار خودش بوده تا منو امتحان بکنه و اون زمان بهش گفتم که قصد امتحان کردن منو داری و ایشون عصبانی شد و میخواست حرف زشت بزنه که جمله شو قورت داد و گفت کار من نبوده ولی کاملا تابلو بود کار خودشه(با شواهد و قرائنی که اون موقع وجود داشت). ولی از لحظه عقد تقریبا رفتارهاش تدریجی شروع شد و رفته رفته بی ادبانه تر و وقیحانه تر رفتار کرد.

    در مورد سوال دوم که چه مواقعی با هم خوب بودیم:ما هم مثل همه زن و شوهرها روزهای خوبی داشتیم ولی تعداد روزهای بدمون بیشتر بود.طوری که زمان عقد که بیرون میرفتیم تقریبا همیشه من با گریه برمیگشتم خونه خودمون(موضوع دعواهای زمان عقد هم همون حرفای تکراری:که زنای دیگه خونه و ماشین به شوهراشون میدن،تو چرا ازم هم عروسی میخوای هم سرویس طلا در حالیکه ما یه عروسی متوسط و سرویس طلای متوسط داشتیم و اصلا عیدی های آنچنانی و خریدهای آنچنانی من نداشتم.تو این دو سال فقط دو سه تا لباس برای من خریده).


    زن ایده آل از نظر همسرم یعنی زنی که پدر پولدار داره که از مال و منالش به دامادش هم چیزی برسه،زنش تمام درآمدش رو دو دستی تقدیم شوهر بکنه،اگه کتک خورد صداش درنیاد(حتی یه خانمی رو مثال میزنه میگه شوهرش زده دست و پاشو شکسته ولی انقد آبرومند و خونواده داره که اصلا صداشو درنیاورده)،حتما شاغل باشه و در عین حال تمام کارهای خونه بی کم و کاست انجام بشه و....متاسفانه من این معیارهاشو ندارم و هر بار سر اینا عصبانی میشه و فحاشی میکنه.در حالیکه همه اینارو خودش می دید.
    ویرایش توسط یگانه1989 : یکشنبه 25 خرداد 99 در ساعت 18:26

  6. کاربر روبرو از پست مفید یگانه1989 تشکرکرده است .

    زونیام (یکشنبه 25 خرداد 99)

  7. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    سلام

    همسر شما نیاز به کمک های تخصصی دارن و باید حضوری مراجعه کنن، الان که این اتفاقات افتاده و اینطور که برداشت کردم منزل پدرتان هستید بهترین فرصت هست که ایشان ملزم به مراجعه و پیگیری بشن، چون قول های زبانی و پادر میانی بزرگترها و ... برای شرایط شما کمک کننده نیست.

    از طرفی شما خودتان هم نیاز دارید فردی قوی باشید و بتونید از پس بحران های احتمالی بر بیاید، نمیشود با ترس، نگرانی، ضعف و ... وارد مراحل سخت و مهم برای تصمیات حساس شد.

    بنظر میاد یکسری موارد بسیار مهم رو هم از ابتدای ازدواج و دوران عقد جدی نگرفتین و با آگاهی کم وارد مقوله ی مهم ازدواج شدین.

    پس ابتدا مراجعه کنید و‌ سپس ببینید و بعد چه تغییراتی حاصل میشه... در اونصورت تصمیماتتون صحیح تر هست.


  8. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    یگانه1989 (سه شنبه 20 آبان 99), زونیام (یکشنبه 25 خرداد 99)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 خرداد 99 [ 17:08]
    تاریخ عضویت
    1399-3-27
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    1,834
    سطح
    25
    Points: 1,834, Level: 25
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم يگانه
    فكر ميكنم اگه نام كاربرى قديمتون رو ميگفتيد دوستان قديميتر حتما عنايت بيشترى به اين تاپيك ميداشتن
    خيلى ناراحت شدم كه يكى از كاربراى سرزنده و بانشاط تالار با چنين مشكلاتى تو زندگيش روبرو شده


    اول اينكه اگه قابل باشم دعا ميكنم هر چه زودتر سلامتى كامل براى پدرتون حاصل بشه
    (نميدونم چقدر از اين بيمارى اطلاعات داريد ولى در همين حد بگم كه خود غده به ترسناكى اسمش نيست و توصيه اكيد ميكنم به حرفاى بى اساسى كه خانواده ، دوستان و اطرافيان، پرستاران ، پزشكان غير متخصص ، بيماران سرطانى و همراهانشون .... ميزنن به هيچ عنوان توجه نكنيد فقط و فقط پزشكى كه تخصصش تو اين زمينس و اشراف كامل به پرونده پزشكى داشته باشه صلاحيت اظهار نظر داره)


    و اما برسيم به موضوع اصلى تاپيك
    مشكلاتى كه شما از همسرتون گفتيد
    ١- عدم تعهد كافى و اطمينان بخش به زندگى مشترك
    ٢- عدم حمايت مناسب كه بيشتر تو زمينه مالى نمود پيدا كرده
    ٣- عصبى بودن و اختلال شخصيت پارانوئيد


    گفتيد كه با همسرتون چندين ساله همكار هستيد و چندين بار از شما خواستگارى كردن اين يعنى ايشون فرصت كافى براى فكر كردن داشته و از بين همه گزينه هايى كه مطرح بوده شما رو انتخاب كرده پس اينكه مياد از دختر ديگه اى تعريف ميكنه برميگرده به گذشته و تنوع طلبى كه به دنبالش ميگرده و نه عدم جذابيت شما
    اما چيزى كه برام سواله اينه كه چطور بعد از عقد متوجه چشم چرانى همسرتون شديد ؟
    و باز نگفتيد كه اين چت ها ... ادامه دار بود يا نه ؟


    در خصوص حرفايى كه دختر خالشون زدن و اينكه چرا واكنشى به اين حرفا نشون نداده احتمالا با اون حرفا، من خودشيفتش ارضا ميشه على الخصوص زمانى كه خانم خودش هم نشانه هايى از خودشيفتگى داشته باشه و طورى رفتار كنه كه چه منتى سرت گذاشتم كه بين ١٠٠ تا خواستگار به تو جواب مثبت دادم


    در خصوص مشكل دوم ،مشاركت مالى و مراسم عروسى :
    چند سال پيش خانم ساشا يه تاپيكى داشتن كه خيلى به مشكل فعلى شما شبيه بود
    ايشون مثل شما كمالگرا بود
    مثل شما با همكارش ازدواج كرد
    شوهرشون مثل همسر شما بيشتر به مرد سنتى شبيه بودن
    مدل مشاركت مالى كه ابتدا ازدواج توافق كردن شبيه همين مدلى بوده كه شما گفتيد
    مثل همسر شما بعد يه مدت شوهرشون به مدلى كه توافق كرده بودن اعتراض داشتن و حتى سر گرفتن مراسم عروسى هم به اختلاف خوردن و صحبت هايى از جنس همين صحبت هايى كه همسر شما گفتن كه بيا ببين زناى مردم چطور پولشونو دو دستى تقديم شوهرشون ميكنن و ...
    و باز همسر ايشون هم رو آوردن به خوردن قرص ،براى درمان پارانوئيا


    حالا سوال اينه كه مشكل كار كجاست ؟ به نظرتون شوهرتون دروغ گفته كه به قول معروف خرش از پل بگذره و خود واقعيش رو نشون بده ؟ (اونم تو زمانى كه خيلى از آقايون به صراحت همون ابتداى كار به دختر ميگن كه خرجش پاى خودشه )


    من فكر ميكنم همسرتون از شما غرور و عزت دريافت نميكنه ، و با مدلى كه در ابتدا توافق شده ديده همين الانش كه شرايط تقريبا يكسانى داريد نميتونه اون جايگاه خودشو پيدا كنه چه برسه به ٥ سال بعد كه درامدش صرف هزينه هاى جارى شده و شما با درامدتون يه ماشين و خونه بهتر خريديد و با گذشت زمان اوضاع بدتر ميشه


    در هر شراكتى اگه يكى از طرفين احساس سرخوردگى كنه خيلى زود اون شراكت با پايان خودش ميرسه


    پيشنهادى كه من دارم اينه كه ٣ تا حساب براى موارد زير درست كنيد
    ١- هزينه هاى جارى ( خوراك وپوشاك...)
    ٢- سرمايه گذارى ( ملك ، ماشين . طلا ...)
    ٢- هزينه هاى شخصى( هزينه هايى كه دوست نداريد بابتش به كسى جواب پس بديد )


    براى اينكه اقتدار شوهرتون حفظ بشه پيشنهاد ميكنم ساعت كارى خودتون رو كمتر و مشاركت فعالترى در منزل داشته باشيد و باز نكته اى كه بايد بهش توجه داشته باشيد اينه كه پولى كه در حساب شماره ٢ واريز ميشه بايستى ظرف مدت معينى مثلا ٦ ماه تعيين تكليف بشه و هر چيزى كه خريدارى شد به نسبت ٥٠-٥٠ تقسيم بشه


    و باز موضوعى كه بايد بهش توجه ويژه داشته باشيد برميگرده به شخصيت كمالگراى شما ،
    خانم هاى كمالگرا آرزوهاى بزرگى دارن كه شوهرشون نميتونه اونا رو براورده كنه و همين باعث سرخوردگى هر دو طرف ميشه و در بسيارى از اوقات اين سرخوردگى از طرف مرد ، خودش رو به صورت خشم و تحقير كردن بروز ميده و در مرحله بعدش به تسليم شدن و بى خيال شدن زندگى منجر ميشه


    در خصوص مشكل سوم هم بايد با يه روانپزشك مشورت كنيد


    حالا اگه با توجه به نظر روانپزشك به اين نتيجه رسيديد كه جدا بشيد اون وقت راجب مشكلات و تبعاتش ميشه تو يه تاپيك جداگانه بحث كرد

  10. کاربر روبرو از پست مفید Navid 99 تشکرکرده است .

    یگانه1989 (سه شنبه 20 آبان 99)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.