سلام
دوسالی میشه که عقدم خداروشکر از همسرم راضیم مشکل خاصی نداریم فقط یه وقتایی دعواهای شدیدی داریم که تونستیم با هم حلش کنیم مشکل من از سیاست بازیای مادرشوهرمه زیاد دوستداره دخالت کنه نظر بده اما تا حدی سیاست داره که حتی پسرشم متوجه کارای مادرش نمیشه
حرف خودشو میزنه کاری که دلش بخادو انجام میده حرص در میاره اخرشم تا میبینه منو قربون صدقه فداتشم این حرفا
مثلن یکی دو ماه بعد عقد به همسرم گفتم از سرویس طلام خوشم نمیاد چون اونا خودشون قبل عقدم خریده بودن منم چون دوستش نداشتم میخاستم عوضش کنم قصدمم این نبود چیز گرون تری بردارم فقط مدلش خیلی قدیمی بود وقتی مادرشوهرم فهمید اونم با ما اومد بازار و منو برد پیش همون مغازه ایی که ازش خریده بودن چون اشناشون بود و یه جورایی بهشون تخفیف داده بود گفت از همین جا انتخاب کن منم از هیچ کدوماش خوشم نیمد اما خودمو راضی کردم به یه مدل دیگه وقتی وزنش کرد گفت گرون تر میشه منم زود جواب دادم پس نمیخام مادرشوهرمم سرویس طلامو گرفتو از بازار به کل اومدیم بیرون یعنی حتی اجازه نداد چهارتا مغازه های اطرافم بگردم شاید یه چیزی ارزون تر همون حد باشه اما با سیاست تموم گفت همین خوبه بعدنا برات میخریم الان نزدیک دوساله که حتی یه انگشتر ساده هم بهم کادو ندادن
یا دخالتاش برا خرید وسایلای تو خونمون یا هر چیز دیگه ....
حتی بعضی وقتا کاری میکنه پسرش ازش حساب ببره مثلن الان یکی دو روزه از مسافرت اومده شوهرم اصرار که زود بریم مامانمو ببینی چون میدونه اگه دیر برم کلی حرفو حدیث میسازه اما پدرشوهرم اصلا این شکلی نیست
یکم خسته شدم از این شرایط کمکم کنین چیکار کنم چه جوابی بدم؟؟؟ با شوهرم بارها صحبت کردم اما چون مادرشه قبول نمیکنه فک میکنه بیش از اندازه حساس شدم
علاقه مندی ها (Bookmarks)