لطفا پست زير رو بخونين.پست اول بخاطر بديه فونت قابل خوندن نبود
تشکرشده 0 در 0 پست
لطفا پست زير رو بخونين.پست اول بخاطر بديه فونت قابل خوندن نبود
ویرایش توسط Amirgtp : جمعه 19 مرداد 97 در ساعت 16:42
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام دوستان.پيرو بحثي ك قبلا باز كردم http://www.hamdardi.net/thread-45655.html بازهم ازتون درخواست همفكري دارم.همونطور ك اينجا گفتم،من اونشب با اصرار تونستم راضيش كنم ك بدون چشمداشت كنارش بمونم و ادامه بديم تا اين اوضاع بگذره.ولي بعده يه مدت باز جوا پيامامو نميداد يا كوتاه ميداد درحاليكه فقط يا حالشو ميپرسيدم يا ميخاستم ببرمش بيرون يا بهش روحيه ميدادم.تا اينكه ديشب دوباره اومد نوشت ك ديگه نميتونه بيشتر از اين برام مقش بازي كنه و معطلم كنه.گفت تنها مشكلش طلاق خانوادش نيستو اين موضوع براش مشكلات جانبي زيادي ايجاد كرده ك اگ ميدونستم،دركش ميكردمو ميرفتم.گفت اونموقه هم تنها دليلي ك قبول كرده بود ادامه بدين،ناراحت نشدن من بود و سعي كرد ك بازم مث قبل باشه باهام ولي ديگه نميتونه(منظورش از نقش بازي كردن همين بود چون گفته بود نسبت ب من و همه سرد و بي تفاوت شدع هرچن گف دلش نميخاد و نمياد ك بامنم اينطور باشه ولي دست خودش نيس.بازم ولي بخاطر دل من داشت سعي ميكرد خلافش عمل كنه)و گفت نميدونم اسمشو چي ميذاري نامردي،بدي يا ميخاي همش نفرينم كني يا .. من اوضام بدتر ازين نميشه.در اخرم برام ارزوهاي خوب كرد.اينبار منم قبول كردم ك جدا بشيم ولي ته ذهنم اينه ك چن ماه ديگه ك اوكي شد دوباره شرو ميكنيم.با دوست صميميش هم صحبت كردم و اونم كارمو تاييد كرد و گفت ايشالا درست ميشه و تو اين مدت هم من اوكي ميشم هم اون دخترو كافيه فقط صبر كنم و كمكون ميكنه بعدا برگرديم.كاش اون دختر دوستم نداشت يا من اينطور بودم يا كاش يكيمون خطاي نابخشودني كرده بود.اين جدايي ك فقط بخاطر شرايط بد باشه،فقط غم و حسرت مياره.باور كنين من مريض شدم ن خواب دارم ن خوراك.از يه طرف ازش ناراحتم ك باوجود اونهمه حمايتم و تحمل اذيتا،داره ولم ميكنه از يه طرفم بهش حق ميدم شرايطش سخته.چون حتي تا هفته قبل از حدايي هم ما خوب بوديم باهم.رارتباطمون كم بود بخاطر غمش ولي همون كمش عميق بود.از طرفي هم ياد حرفش ميفتم ك گفت بخاطر خودم هست چون نميتونه از پس مسئوليت رابطه بر بياد و اين وسط منم اينجوري اذيت ميشم و كاري از هيشكدوممون ساخته نيس.و گفته بود نميخاد بهترين دورانم با مشكلاتش خراب بشه و باهركي اشنا بشم بهتر از اونه و ..از يه طرفم من هيچ توقعي ازش نداشتم ولي پيم ك ميدادم حالشو بپرسم،تا ١-٢ روز بعده ادامه دادن خوب بود ولي بعدش دوباره جواب نميداداخه من درك نميكنم چ دليلي داره(البته اينم بگم قبلنم يه بار اينجوري شده بود و هيچ جوابي بهم نميداد و گفته بود جز خانوادش نميتونه ب چيزي فكر كنه و امتحاناشم دارن خراب ميشن و ..ولي بعد از چنروز دوباره بهتر شد)يني ماراين چن ماهم با سختي رابطزو نگه داشتيمو بخصوص من خيلي اذيت شدم اما ترجيح ميدم همرو تحمل كنم و بجاش با كسيكه دوسش دارم و اونم داره و حاضرم برا شادي و راحتيش هركاري بكنم ازدواج كنم.بخصوص ك ويژگيايي ك من ميخام داره و بالعكس و تفاهممون هم خيليه.از يه طرف با ياداوري خوبيه بينمون و دلايل جدايي اميدوارم ب اينده ولي از يه طرف ميگم حتي يك درصد اگ نشه چي؟من حاضرم هركاري بكنم و هرسختيو تحمل كنم.بنظرتون رابطمون درست شدني هست؟اميدي هست سردي اون دختر بره و برگرديم؟كاري ازم بر مياد؟باور كنين افسرده شدم مريض جسمي هم شدم چون ته راه معلوم نيس و اين جدايي ك بخاطر بد شانسيه فقط حسرت ميذاره و نامردي روزگاره.روزي صدتا قرص ميخورم ولي فايده نداره.كمكم كنين لطفا.اميدي هست؟(ضمنا مطمئنم همه اين قضايا راسته و پاي كسي در ميون نيس)ممنونم و ببخشيد طولاني شد
ویرایش توسط Amirgtp : جمعه 19 مرداد 97 در ساعت 16:50
تشکرشده 115 در 65 پست
سلام
من قبلا هم عرض کردم
و خودتونم یه گوشه اشو دیدین
بحث طلاق و مشکلاتش نیست
وقتی هم اونجوری میگه میخواد دکتون کنه و مهربونیش دلیلش اینکه میخواد عذاب وجدان نگیره که بازیتون داده
تو یه کلام نمیخوادت
خودتو بکش کنار
تخم آدمای خوبو ملخ نخورده
این آدمی که میگی همچین تحفه ی نتنزی هم نیست
چه دلیلی داره خودتونو برا همچین آدمی کوچیک نکنین
تشکرشده 0 در 0 پست
عسل خانوم اخه من با خودم ميگم اگ قرار بود همچين چيزي بشه،همون يكي دوماه پيش اينكارو ميكرد ك گفتم اونموقه هم يه مدت كلا هيچ جوابي بهم نميداد ولي بعد خوب شد.و اينكه همونطور ك گفتم،اخرين ديدار ما ك دو سه روز قبل اولين پيشنهاد جدايي بود،خيلي خوب بود كاملا معلوم بود همو ميخايم و حتي برا هفته بعدش هم داشتيم قرار ميذاشتيم ك دوباره يهو اينجوري شد و با گلايه اخر من ك خيلي هم بود،همچين تصميمي گرفت.علاوه بر اون برا ناراحت نشدنم باز قبول كرد ادامه بديم و تا ١-٢ روز جوابمو ميداد محبت اميز ك بعدش قسم خورد گفت ميخاذ باهام خوب باشه ولي دست خودش نيس و نميتونه ادامه بده و هيچ چيزي ديگه براش اهميتي نداره و زندگيش خيلي سخت شده.ميدونين؟تو زندگي هممون ممكنه شرايطي پيش بياد ك دنيارو تموم شده ببينيم بخصوص براي اون ك دختره.از يه طرفم دوستش ميكف درست ميشه و كافيه صبر كنم.من همش ذهنم درگيره ك شايد ب قول شما اينطور باشه ولي بعد ك اين قضايا يادم مياد باز گيج ميشم.
تشکرشده 0 در 0 پست
من با نظر شما موافقم
طراحی سایت | طراحی سایت | طراحی سایت شتاب
تشکرشده 1,106 در 598 پست
سلام
دوست عزیز اون بر نمیگرده
اون بحاطر چه دلیلی شما را ترک کرد ؟شاید بخاطر عقیدش بوده
هیچ ادم درست حسابی پا روی عقیده خودش اگر درست نمیزاره
حتی اگر فشار بهش بیاد .میره قرص میخوره و پا روی عقیدش نمیزاره
شاید اون فکر کرده در کنار شما خوشبخت نمیشه
من با عسل جان موافقم اینهمه دخترهای خوب
شما میتونید با ازدواج با اونها زندگی خوبی بسازید
به نظرم وقتتون تلف نکنید
میس بیوتی (سه شنبه 06 شهریور 97)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)