به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    23
    Array

    حالم خیلی خیلی بده

    لطفا اگه کسی بلده کمکم کنه..
    حالم خیلی خرابه
    یه چیزی اونورتر از نگرانی..
    سرگیجه و حالت تهوع بماند..
    همه وجودم داره میلرزه
    که چی قراره بشه
    دارم از نگرانی میمیرم جون میدم
    قرص آرامبخش دیگه اصلا جواب نمیده
    دکتر گفته بود روزی دوتا و من پنج تا خوردم انگار نه انگار
    از نگرانی دیگه هیچی از گلوم پایین نمیره
    خوابم کلا مختل شده
    همش دارم خدا رو التماس میکنم ، دارم به درگاهش تمنا میکنم ولی..
    بجای اینکه وضع بهتر بشه داره بدتر میشه..
    حال خانواده خود ایشونم دست کم از اوضاع من نداره
    راستی راستی حال مرگ دارم ، اگه کسی میتونه کمکم کنه اگه کسی بلده کمکم کنه
    وگرنه منو با حال خرابم تنهام بذارید

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 17 خرداد 04 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,994
    امتیاز
    35,222
    سطح
    100
    Points: 35,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,429

    تشکرشده 6,478 در 1,819 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    مطمئنا در شرایط بدی به سر میبرید.هر چقدر هم سعی میکنید تا زمانی که بیمار شما روی تخت هست آرامش شما به حال اولش برنمیگرده.اما این آرامش در این شرایط تا حدودی میتونه برگرده

    اول از همه باید سعی کنید از کنترل کردن اوضاع با ذهن خودتون و با نگرانی زیاد دست بردارید.این مساله باعث انقباض انرژی و ذهن شما و استرس بیشتر میشه.

    آنچه که لازمه دکترها انجام میدهند کاری از دست شما جز دعا و تسلیم در برابر خواست خداوند ساخته نیست.این حال شما رو بهتر میکند

  3. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    bahareh09 (شنبه 06 مرداد 97), میس بیوتی (چهارشنبه 10 مرداد 97)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 98 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1395-12-03
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    3,601
    سطح
    37
    Points: 3,601, Level: 37
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 258 در 107 پست

    Rep Power
    35
    Array
    حالت رو درک میکنم چون خودم این روزها رو گذروندم

    همه چیز رو به خدا بسپار، اگه خدا بخواد همه چیز درست میشه،منم مثل تو کسی که خیلی دوستش داشتم تو کما بود و از شدت شوک عصبی بیماری گرفتم که سالها همرامه، الانم اشک تو چشام جمع شده حتی یادآوریش هم واسم سخته

    ببین گلم یه سری چیزها دست ما نیست و تو تقدیرمون نوشته شده، باور کن اگه عمرش به دنیا باشه حتی اگه مدتها هم تو کما باشه برمیگرده به زندگی، من اون زمان خودم هم تو کما رفتم از نظر روحی،اصلا زمان و مکان حالیم نمیشد فقط به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که چی میشه؟ و سعی میکردم خوشبین باشم

    زندگی سختی زیاد داره،الانم سعی کن خودت رو به جریان زندگی بسپاری،یه آب سرد و خنک به صورتت بزن و سعی کن به خاطرات خوبتون فکر کنی.

    دعا میکنم هم واسه عزیزت که ایشالا به هوش بیاد و هم واسه خودت که کمی آرام و قرار بگیری

  5. کاربر روبرو از پست مفید خندون تشکرکرده است .

    bahareh09 (شنبه 06 مرداد 97)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    23
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام

    مطمئنا در شرایط بدی به سر میبرید.هر چقدر هم سعی میکنید تا زمانی که بیمار شما روی تخت هست آرامش شما به حال اولش برنمیگرده.اما این آرامش در این شرایط تا حدودی میتونه برگرده

    اول از همه باید سعی کنید از کنترل کردن اوضاع با ذهن خودتون و با نگرانی زیاد دست بردارید.این مساله باعث انقباض انرژی و ذهن شما و استرس بیشتر میشه.

    آنچه که لازمه دکترها انجام میدهند کاری از دست شما جز دعا و تسلیم در برابر خواست خداوند ساخته نیست.این حال شما رو بهتر میکند
    مرسی
    تسلیم که هرگز نمیتونم بشم
    اون اگه خدای نکرده نباشه منم میرم پیشش حتما حتما
    تف تو دنیایی که بخوام بدون عشقم باشم

    اینکه گفتید دست از کنترل اوضاع با ذهن خودم بردارم یعنی چی؟
    ببخشید بیشتر توضیح میدین؟
    من که بهرحال باید پیوسته پیگیر باشم حضوری و تلفنی مدام باید وضعیت رو پیگیری کنم چون به منم ربط داره و خانواده ایشون هم اینو قبول دارن که منم باید در جریان همه چیز باشم و حتی نظر هم دادم چند بار ولی تصمیمات اصلی رو خب پدرشون میگیرن

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    23
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خندون نمایش پست ها
    حالت رو درک میکنم چون خودم این روزها رو گذروندم

    همه چیز رو به خدا بسپار، اگه خدا بخواد همه چیز درست میشه،منم مثل تو کسی که خیلی دوستش داشتم تو کما بود و از شدت شوک عصبی بیماری گرفتم که سالها همرامه، الانم اشک تو چشام جمع شده حتی یادآوریش هم واسم سخته

    ببین گلم یه سری چیزها دست ما نیست و تو تقدیرمون نوشته شده، باور کن اگه عمرش به دنیا باشه حتی اگه مدتها هم تو کما باشه برمیگرده به زندگی، من اون زمان خودم هم تو کما رفتم از نظر روحی،اصلا زمان و مکان حالیم نمیشد فقط به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که چی میشه؟ و سعی میکردم خوشبین باشم

    زندگی سختی زیاد داره،الانم سعی کن خودت رو به جریان زندگی بسپاری،یه آب سرد و خنک به صورتت بزن و سعی کن به خاطرات خوبتون فکر کنی.

    دعا میکنم هم واسه عزیزت که ایشالا به هوش بیاد و هم واسه خودت که کمی آرام و قرار بگیری
    مرسی خندون عزیز
    ببخشین میپرسما مریض تون درجه هشیاریشون چقد بود؟
    مغزشون آسیب دیده بود؟ یا..
    قصد دخالت ندارم خواستم با عشق عزیز خودم مقایسه کنم آخه شرایط ایشون خیلی بده درجه هشیاری پایینه و قلبشون مشکل جدی داره و الان نزدیک دو ماهه در کما هستن و اخیرا عفونت ریه هم پیش اومده..
    کلا هم هیکل لاغری داشتن از اول و الان نحیف ترم شدن
    بطور کلی بدنشون و قلبشون ضعیفه

    خدا رو شکر که شخص مورد علاقه ات حالشون خوب شد ولی کاش همیشه یکسان بود که متاسفانه نیست و شاید آدم با آدم و کما با کما فرق داشته باشه
    باور کن هرکار میکنم نمیتونم به آرامش برسم حوصله هیچکسیو ندارم همش تو اتاقمم حال بدی دارم دست و پام سوزن سوزن میشه بدنم سسته سرم گیج میره
    تا اون حالش خوب نشه حال منم همینه گمونم هی دارم بدتر افتضاح ترم میشم

    راستی همگی ببخشین اگه چیزی بنویسین و من اینجا با تاخیر جواب بدم علتش محدودیت ارسال پست روزانه هست که گویا جزو قوانین سایته
    جهت اطلاع عرض کردم که کسی خدا نکرده به حساب بی توجهیم نذاره
    اگه حالش خوب بشه و حالم خوب بشه انشاالله در خدمت همه تون خواهم بود

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    23
    Array
    از شنبه دیگه نذاشتن ببینیمش
    این یه دلخوشی کوچیکم از ما گرفتن
    میگن احتمال برگشت خیلی کمه
    اگرم برگشت کنه احتمالا با عارضه برگشت میکنه
    ایناش مهم نیس فقط برگرده برگرده برگرده برگرده
    فکرشم نمیتونم حتی یه لحظه نمیتونم که خودم باشم و اون نباشه
    دیگه رسما از زندگی افتادم
    خواب و خوراکم کلا بهم ریخته
    منی که سابقه نداشته بختک روم بیفته ولی الان مدتیه هر شبی درمیون انگاری یه چیزی رو سینم میفته قفلم میکنه نمیتونم جم بخورم
    حالم خیلی خرابه
    من اونو میخوامش
    عشق معصوم خودمو میخوام
    اون عزیز فرشته سیرت نازنینمو میخوام
    زندگیم داره میشه جهنم
    همه چی از چشمم افتاده
    الان که دیگه اجازه همون پنج دقیقه دیدنشم نمیدن..
    لعنت بمن که اینقدر بدبختم..

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 98 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1395-12-03
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    3,601
    سطح
    37
    Points: 3,601, Level: 37
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 258 در 107 پست

    Rep Power
    35
    Array
    عزیزم ایشون آسیب مغزی ندیده بود و اگه میشه خیلی وارد جزئیات نشم چون واقعا قلبم رو به درد میاره یادآوریش. ولی اینجور که میگی مثل اینکه شرایط نامزدت حادتره.

    میدونم شرایطت سخته،حتی شرایط الانت هم رو درک میکنم و وقتی نوشته هات رو میخونم یاد خودم میفتم و تنم عرق سرد میکنه

    گلم باور کن عمر دست خداست. درسته که عزیز من بعد از دعاها و نذر و نیازهای فراوون به زندکی برگشت اما عمرش به دنیا نبود و چند ماه بعد به یک علت دیگه فوت میکنند.

    میخوام بگم شاید اون موقع خدا دلش برامون سوخت و فقط دعای ما باعث شد رفتن اون عزیز به تعویق بیفته
    دعا کن که عمرش به دنیا باشه و مصلحت خدا بر این باشه

    زندگی در جریانه، زندگی باید کرد،گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ..... ایشالا مصلحت خدا و خواسته دلت یکی باشه

    مواظب خودت هم باش،اگه خواهری یا دوست صمیمی داری برو پیشش و تو بغلش حسابی گریه کن، نذار این فشار بهت ضربه بزنه

  10. 2 کاربر از پست مفید خندون تشکرکرده اند .

    bahareh09 (دوشنبه 08 مرداد 97), paiize (سه شنبه 09 مرداد 97)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    23
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خندون نمایش پست ها
    عزیزم ایشون آسیب مغزی ندیده بود و اگه میشه خیلی وارد جزئیات نشم چون واقعا قلبم رو به درد میاره یادآوریش. ولی اینجور که میگی مثل اینکه شرایط نامزدت حادتره.

    میدونم شرایطت سخته،حتی شرایط الانت هم رو درک میکنم و وقتی نوشته هات رو میخونم یاد خودم میفتم و تنم عرق سرد میکنه

    گلم باور کن عمر دست خداست. درسته که عزیز من بعد از دعاها و نذر و نیازهای فراوون به زندکی برگشت اما عمرش به دنیا نبود و چند ماه بعد به یک علت دیگه فوت میکنند.

    میخوام بگم شاید اون موقع خدا دلش برامون سوخت و فقط دعای ما باعث شد رفتن اون عزیز به تعویق بیفته
    دعا کن که عمرش به دنیا باشه و مصلحت خدا بر این باشه

    زندگی در جریانه، زندگی باید کرد،گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ..... ایشالا مصلحت خدا و خواسته دلت یکی باشه

    مواظب خودت هم باش،اگه خواهری یا دوست صمیمی داری برو پیشش و تو بغلش حسابی گریه کن، نذار این فشار بهت ضربه بزنه
    مرسی خندون عزیزم
    بله شرایطش خیلی خطرناکه و الان مشکل اصلی برگشتن هشیاریشه اگه برگرده بقیه مشکلاتشو تا حدی میشه حل کرد
    متاسفانه الان جوری شده که هی عارضه پشت عارضه پیش میاد
    همه این بدبختیای ما سر پنج دقیقه دیر پیدا کردنش!!

    من متاسفم بخاطر فوت عزیزتون
    ببخشین پرسیدم فقط بخاطر این بود که تو ذهنم قیاس کنم آیا عشق منم برمیگرده؟
    برا من تسلیم و پذیرفتن معنی نداره یا اون میاد پیشم
    یا من میرم پیشش
    دقیقا همین حرف منو مادرشونم میگن
    و درستم میگن..

    من از ته وجودم دارم خدا رو صدا میزنم نه من همه مون
    حتی همین خواهرم که میگی حالش بهتر از من نیس
    اونم با عشقم قبلا آشنایی داشت تو دانشگاه و الان خواهرمم حالش خرابه
    چقد تو همون دوران از ایشون لطف دیده بود خودش یادش میاد میگه
    بیشتر بهمم میریزه
    برادرامم به نوعی هرکدومشون عشقمو میشناختن همه کسایی که میشناختنش الان حالشون گرفتس..‌
    اینم بگم مادر و پدر ایشون هردو مسلمان هستن
    اونام همش دارن خدا رو صدا میزنن..‌

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 98 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1395-12-03
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    3,601
    سطح
    37
    Points: 3,601, Level: 37
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 258 در 107 پست

    Rep Power
    35
    Array
    بهاره جان تسلیم بخشی از زندگیه دختر گل. فکرای خطرناک به ذهنت نرسه، تو و مامانشون الان تحت فشار هستین و ایشالا که اولا اتفاقای خوب براتون بیفته در ثانی همیشه به این فکر کن که نامزدت از ناراحتی تو حتی همین الانش هم ناراحته

    همیشه دلت روشن باشه به اتفاقای خوب حتی تو روزهای تاریک،کسی فردا رو ندیده شاید منی که الان سالم و هوشیارم و دارم با تو حرف میزنم فردا نباشم ولی نامزدت فردا به هوش بیاد

    خیلی خوبه که خانواده ات تو رو همراهی میکنند و این باعث میشه بتونی راحت برون ریزی داشته باشی

    یه دمنوش آرامشبخش بخور، یه آب خنک به سر و صورتت بزن. یه کوچولو مواظب سلامتی خودت هم باش.

  13. کاربر روبرو از پست مفید خندون تشکرکرده است .

    bahareh09 (دوشنبه 08 مرداد 97)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    23
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خندون نمایش پست ها
    بهاره جان تسلیم بخشی از زندگیه دختر گل. فکرای خطرناک به ذهنت نرسه، تو و مامانشون الان تحت فشار هستین و ایشالا که اولا اتفاقای خوب براتون بیفته در ثانی همیشه به این فکر کن که نامزدت از ناراحتی تو حتی همین الانش هم ناراحته

    همیشه دلت روشن باشه به اتفاقای خوب حتی تو روزهای تاریک،کسی فردا رو ندیده شاید منی که الان سالم و هوشیارم و دارم با تو حرف میزنم فردا نباشم ولی نامزدت فردا به هوش بیاد

    خیلی خوبه که خانواده ات تو رو همراهی میکنند و این باعث میشه بتونی راحت برون ریزی داشته باشی

    یه دمنوش آرامشبخش بخور، یه آب خنک به سر و صورتت بزن. یه کوچولو مواظب سلامتی خودت هم باش.
    مرسی از توصیه های خوبت خندون عزیزم
    ایشالا خودت همیشه سلامت باشی

    امروز بعد ظهری پدرشون گفتن که عشقم بازم ایست قلبی شد و البته برگردوندنش
    نمیدونم هم خوشحال شدم از برگشتش هم ناراحت از این وضعی که داره خیلی ناراحت کننده جلو میره..

    اتفاقا تنها راهی که شاید تو یه شرایطی بتونه کمکم کنه همین انتخاب مرگ یا خودکشیه
    امیدمه که بالاخره تو بدترین شرایطم یه راهی هنوز هست
    اگه این امیدم ازم بگیرن فقط اضطراب و استرسم چندبرابر میشه

    نمیدونم ایا واقعا ایشون الان چیزی حس میکنه؟
    بعضیا میگن آره و بعضیا میگن نه..
    آخه چون میگی از غم ما ناراحته خب خیلیم عاطفی بود از دیدن غم و غصه دیگرون به فکر میرفت میدیدیم اصلا حالتش عوض میشد..
    ولی من هرچی تو این مدت بالا سرش قربون صدقه رفتم و حرفای عاشقونه زدم و حتی نوازش و بوسه و.. هیچ واکنشی ندیدم..
    بخدا الان بغض داره خفم میکنه اینا رو برات مینویسم
    چی به سر گل ما اومد؟؟
    من عزیزدلمو میخوام

    من هرگز بدون اون این زندگیو نمیخوام اصلا چیزی وجود نداره برام دلخوشی باشه
    خانواده همراهن بله ولی مامان و بابام میتونستن از اولش جور دیگه باشن که الان خودشون غصه نخورن و شرمندگی نکشن
    عشقم یجورایی به گردن همه مون حق داشت ولی هیچوقت بخاطر خوبیایی که میکرد صداش درنمیومد
    همیشه بیصدا خوبی میکرد
    همه مون میدونیم مامانمم میدونه و.. بماند
    ولی خب الان دیگه همه خانوادم با من همدل شدن
    الان که من دارم جون میدم و شب و روزم سیاه شده
    زحمت کشیدن واقعا..

    البته خواهرم از اولش اوکی بود داداشا هم بله
    ولی ما اون سال که خواهرم تو دانشگاه با عشق نازنینم آشنا شد بعدش یه مصیبتی داشتیم با رفتارای افتضاح پدر مادرم و الان که یادم میاد از دست پدر مادرم خیلی عصبانی میشم
    ولی دیگه مرور اون روزا هیچ فرقی به روز سیاه من نداره
    من فقط عشقمو میخوام
    اون که حالش خوب بشه دیگه بقیه چیزا اهمیت ندارن الانشم ندارن
    فقط اون مهمه فقط


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.