به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 23 123456789101121 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 221
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 اردیبهشت 88 [ 09:28]
    تاریخ عضویت
    1387-7-02
    نوشته ها
    258
    امتیاز
    5,305
    سطح
    46
    Points: 5,305, Level: 46
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    سلام دوستان عزيزم
    دو روز پيش جشن عقد خواهرم بود و طبق برنامه ريزي هاي قبلي مادر شوهر و پدر شوهرم هم دعوت بودن ، همه چيز به ظاهر خوب پيش ميرفت ، با اينكه من در طول مراسم دائم مواظب خودم و حجابم بودم ، اما چشتون روز بد نبينه ........
    از اولي كه من وارد خونه شدم همه رو تعارف كردم و به همه خوش امد گفتم ، اما رويه گل مادر شوهرم و نبوسيدم ( چون آرايش داشتم )اما خيلي بهش خوش امد گفتم . بعد مدتي ديدم اصلا به من نگاه نمي كنه ، رفتم پيششو ازش پرسيدم مامان چه طوريد ؟ كه با دعوا جلو تمام فاميل گفتش كه مگه قراره چه طور باشم و روش و از من برگردوند ... خلاصه اون شبو زهر مار هممون كرد و رفت . منم قضييه رو به همسرم گفتم . خيلي عصبي شد و به مامانش زنگ زد .. اونم گفته بود كه زنت ديگه عروسه من نيست .. ( مي بينيد تو رو خدا ) بعد هم همسرم به عصبانيت تمام ماشينو سوار شد و رفت خونشون .. از اونجا كه برگشت شروع كرد با من دعوا كردن كه چرا مامانمونبوسيدي ، چرا حجابتو رعايت نكردي چرا فلان نكردي و چرا و چرا و چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟/؟
    ديوونه شده بودم ، خشكم زده بود ، نميدونستم چرا بايد اينهمه تحقير مي شدم ، باز هم مامانش كار خودشو كرد و مارو به جون هم انداخت .. ( ديگه واقعا نمي دونم مادر شوهرم چرا نمي خواد ما زندگيمونو بكنيم )
    اينقدر با من جلو مامانو بابام دعوا كرد كه آخر سر قلب بابام گرفت و حالش بد شد . بعد هم آقا سوار ماشينش شد و آخرين حرفي كه زد اين بود كه : اگه قراره بر انتخاب باشه من بين تو و مامانم ، مامانمو انتخاب مي كنم ، منم گفتم كه ديگه نمي خوام باهات زندگي كنم . اونم بدون توجه به حرف من ، در رو به هم كوبوند و رفت
    ديگه نمي دونم چي بگم ، مي خوام طلاقمو بگيرم ،خسته شدم !!!! شما كمكم كنيد
    دوستان جديد پيدا كنيد،اما دوستان قديمي را هم حفظ كنيد ، اينها نقره و انها طلا هستند.



  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    ماندگار جان
    اینجوری که من برداشت کردنم شوهرت خیلی سریع تصمیم میگیره و به عواقبش فکر نمیکنه چه در گذشته چه حال
    خیلی خوددار باش عزیزم دیگه باهاش هیچ تماسی نکیر تا خودش باهات تماس بگیره
    تو به اندازه کافی تا حالا کوتاه اومدی به جرز این مورد موردهای دیگه ای هم بوده
    درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور

    نکرده است\"


  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    ماندگار جان دیگه به راحتی کوتاه نیا بذار به دست آوردنت واسش مشکل باشه تا بیشتر قدرتو بدونه
    درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور

    نکرده است\"


  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    ماندگار خوبم از این بدتر باید می شد. یادت چقدر بهت گفتم نکن. زود آشتی نکن. یا خانوادت در میون بذار.
    الانم شتاب زده عمل نکن. صبر کن. با خانوادت مطرح کن . اونا بهتر از شما می دونن چه کار کنند.

  5. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 27 شهریور 89 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    1,569
    امتیاز
    8,965
    سطح
    63
    Points: 8,965, Level: 63
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 502 در 230 پست

    Rep Power
    173
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    شما هم اشتباه کردید! روی گلشو نبوسیدم چون آرایش داشتم! چند نفر این حرف رو واقعا باور می کنند.ببینید مادر خود شما از شمای دخترش همین رو قبول می کنه؟ اونم بهونه گیریشو شروع کرده(مادر شوهرتون)

  6. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    من هم با نازنین موافقم
    حالا که کار به اینجا کشیده به راحتی کوتاه نیا
    احترام خودت حفظ کن عزیزم
    درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور

    نکرده است\"


  7. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 27 شهریور 89 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    1,569
    امتیاز
    8,965
    سطح
    63
    Points: 8,965, Level: 63
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 502 در 230 پست

    Rep Power
    173
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    ماندگار خانوم . شما هدفتون از طرح سوالتون چیه؟ اگر حل مشکله همه چیز رو صادقانه بگید . این توصیفاتی که شما از مادرشوهرتون کردید به یک دیو دوسر(عذر می خوام)بیشتر می خوره. بگید شما هم مشکلتون چیه. چه جاهایی اشتباه کردید تا مشکل حل شه. وگرنه اگر فقط قصد تایید شدن دارید جای خوبی رو انتخاب کردید و روش خوبی برای گفتن ماجرا

  8. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 27 شهریور 89 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    1,569
    امتیاز
    8,965
    سطح
    63
    Points: 8,965, Level: 63
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 502 در 230 پست

    Rep Power
    173
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    جسارت من رو ببخشید اما این تنها راه حل مشکلاتتونه. واقع بین بودن و هه چیز رو دیدن و گفتن

  9. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    یادمان باشد

    اگر شاخه گلی را چیدیم

    وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

    پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

    گر شکستیم زغفلت من و مایی نکنیم

    یادمان باشد..... سر سجاده عشق ، جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
    درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور

    نکرده است\"


  10. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    118
    Array

    RE: قصه مادر شوهر من سر دراز دارد

    خیلی ثشنگ بود الینا جون
    ماندگار جان یکم باید شوهرتو بترسونی نباید اینه به زبون بیاره که من انتخاب می کنم هرکسی تو زندگیه آدم یه جایگاهی داره مادر به جای خود همسر هم به جای خود اول این باید مشخص بشه واسش


 
صفحه 1 از 23 123456789101121 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.