موضوع: ارتباط در دوران آشنایی

سلام
میخواستم اگه میشه منو راهنمایی کنید
من با آقایی آشنا شدم به قصد ازدواج و بعد از چندین ماه آشنایی در چندمین دیدارمون ایشون یکهو من رو در آغوش گرفتند.ازینکارشون خیلی ناراحت شدم و وقتی علت رو پرسیدم گفتن بخاطر علاقه ای که دارم نتونستم خودمو کنترل کنم.
و اینکارشون بعد از مدتی باعث شد ما در دیدارها بهم دست بدیم.
من الان به این دلیل در ازدواج با ایشون تردید دارم.جایی خونده بودم از یک مشاور که گفته بودن ازدواج با شخصی که قبل از ازدواج سعی در لمس کردن و نزدیک شدن داره ممنوعه.
آیا واقعا اینطوره؟دلیلش چیه؟
یعنی من باید این رابطه رو تموم کنم؟

خیلی ممنون از پاسختون

کاش همه نظرشون رو بیان میکردند و فقط به دیدن این تاپیک بسنده نمیکردند

من چند روزی هست که میام هر روز و سعی میکنم مقالات و مطالب این تالار رو بخونم.

بنظر شما من باید این رابطه رو به کجا برسونم؟؟
یعنی شما میگید ممکنه این آقا انسان درستی نباشه؟

واقعیتش من خیلی سخت میتونم به آقایون اعتماد کنم
و طی صحبت ها و شناخت های اولیه ای که من از ایشون پیدا کردم تونستم بهشون اعتماد کنم
یک دلیلش این بود و دلیل دیگش درگیر شدن احساسات در رابطه بود.

اگه مطرح کنم اولش شاید بگن بنظرت احترام میزارم ومزاحم نمیشم ولی یک روز بعد دوباره سعی در برقراری ارتباط کنن.

گاهی حس میکنم همون کسی هستن که آرزوشو داشتم ولی گاهی مردد میشم و شک میکنم به آینده که آیا باهم تفاهم خواهیم داشت ومشکلی پیش نمیاد در اینده یا نه؟

واقعیتش ازین رابطه در تحیر هستم .هیچ وقت فکر نمیکردم چنین ماجرایی در زندگیم بوجود بیاد و از طرفی اصلا نمیتونم برای آینده تصمیم بگیرم.
انگار درگیر یه دوراهی پیچیده شدم.

خانواده تون (بخصوص پدر و برادرهاتون) که ایشالا در جریان ارتباطتتون هستن و آشنایی زیرنظر خانواده ها و به صورت رسمی صورت میگیره؟؟!

سلام به همه دوستان خوب همدردی
[QUOTE=hamdardiuser;405312]واقعیتش من خیلی سخت میتونم به آقایون اعتماد کنم
و طی صحبت ها و شناخت های اولیه ای که من از ایشون پیدا کردم تونستم بهشون اعتماد کنم
چرا؟چی شد ک اعتماد کردی؟بهتر بگم به چیه این اقا اعتماد کردی؟ مگه قبلی ها جطور بودن ک اعتماد نمیکردی؟
یک دلیلش این بود و دلیل دیگش درگیر شدن احساسات در رابطه بود.
خب همین عزیزم اشتباهه............نباید بذاری احساساتت درگیر بشه چون جلوی منطقت رو میگیره
نمیداره به شناخت برسی......برای احساسات خرج کردن همیشه وقت هست ولی...
اگه مطرح کنم اولش شاید بگن بنظرت احترام میزارم ومزاحم نمیشم ولی یک روز بعد دوباره سعی در برقراری ارتباط کنن.
خب اینکه خیلی بده............اولش میگن باشه دیگه مزاحم نمیشم ولی روز بعد دوباره کار خودشو میکنه ؟؟؟یعنی رو حرفش نمی مونه؟؟؟
گاهی حس میکنم همون کسی هستن که آرزوشو داشتم ولی گاهی مردد میشم و شک میکنم به آینده که آیا باهم تفاهم خواهیم داشت
نظرت به چه کسایی میگن اینها با هم تفاهم دارن ؟
ومشکلی پیش نمیاد در اینده یا نه؟
و چه کسایی براشون مشکل پیش میاد؟چی پیش میاد ک زوجها به مشکل برمیخورن؟

واقعیتش ازین رابطه در تحیر هستم .
معیار برای خودت تعیین کن بعد با توجه به اونها ببین این رابطه با اندازه هات جور در میاد یا نه ........از تحیری در میای
هیچ وقت فکر نمیکردم چنین ماجرایی در زندگیم بوجود بیاد
چرا....ممکنه برای هر کسی پیش بیاد
و از طرفی اصلا نمیتونم برای آینده تصمیم بگیرم.
چرا میتونی .......یکم شناختتو ببربالا هم از خودت و هم اون اقا
انگار درگیر یه دوراهی پیچیده شدم.
نه خانومی پیچیده نیست فقط باید اطلاعاتتو ببری بالا[/QUOTE]
عزیزم من فک میکنم شما الان به قول خانوم باربارا تو کتاب ایا تو ان گمشده ام هستی
دچار افسانه عشق شدی.
ی تصویر یا اتفاقاتی یا خاطراتی با ایشون داشتی ک نمیخوای اونها از بین بره
نمیخوای هیچی این حس قشنگ رو از بین ببره
ولی ما وقتی با کسی ازدواج میکنیم یعنی از این جا به بعد زندگیمون رو باهاش شریک میشیم
تو همه روزها و شبها و لحظه ها و تو همه بالا پایینهای زندگی و...
همو نطور ک خودتم میدونی احساسات خیلی درگیر شده

چند سالته ؟و هم اون اقا؟

دوست شدین تا لحظه های شیرین تجربه کنین یا با هم در ارتباطین تا به شناخت برسین؟
لطفا اینو صادقانه جواب بده

اصلا به نظرت چطوری میشه به شناخت رسید؟؟
و در این رابطه تا چه حد احساساتم لازمه ؟؟

درضمن عزیزم ما نمیتونیم بگیم این اقا انسان درستیه یا نه ما ک نمیشناسیمش.........فقط بهت کمک میکنیم ازراه درست بری تا خودت به شناخت برسی و جواب این سوالو و سوالهای دیگه ات رو بدی.

همون ک تو پست اولت پرسیدی ک ایا اگه کسی تماس داشته باشه قبل ازدواج خوب نیست ........به خاطر این تردید دارمو....
من میگم هر کسی اعتقاداتی داره کسی نظرشو به دیگری تحمیل نمیکنه

ولی از من میپرسی اولا من وارد ی همچین فازی نمیشم (این مدل اشنایی)
دوما وقتی یهو پرید بغل کرد من بودم دو پا داشتم دوتا دیکه قرض میکردم الفرار
چون اینکه نمیتونه به قول خودش خودشو کنترل کنه، اومدیمو بعدها هم ی خانومی رو دیدو اشنا شدنو نتونست باز خودشو کنترل کنه اونوقت باید بپره بگیره بغلش

من ک تو کتم نمیره هیچ جوره

(البته باز هم این نظر منه شاید هم تو اعتقادات بعضی ها بگنجه .و اشکالی نباشه ببین خودت چه پارامتر هایی داری)

شایدم به قول جناب امین اصول مشخصی برای ازدواج نداره یا خیلی خامه ... نمیدونم به هر حال نمیشه نظر قطعی داد

خودت پسر بودی همچین کاری میکردی؟ در مورد پسری ک این کارو میکنه و عذر بدتر از گناه هم میاره
چی فک میکردی؟؟؟

الا فک نکنی من خودم علامه دهرم این کتابو ک گفتم این روزها دارم میخونم، ی تستی اولش داره
ک من بعد از اینکه زدم جواب تستم شد کودن در عشق.
میخوام بگم خیلی کار داریم خیلی باید تلاش کنی تا ایشالا ی تصمیم خوب بگیری
موفق باشی

همیشه همینطوره که تعداد کمتری جواب میدن خب اگه میگه مطرح بشه و بیشتر معیاراتون رو داره بگو مطرح کنن و بعد زیر نظر مشاور مجرب با جزییات بررسی کنید. ازدواج مسئله کمی نیست که با چند خط نوشتن اینجا بشه درموردش تصمیم گرفت
درکل هم دوست عزیز ادامه و طولانی شدن رابطه بدون مطرح شدن جدی اصولا نتیجه نمیده.کاری نکنید که چندماه دیگه بیایید اینجا و ازمشلات اسیب عشقیتون بنویسید