نماز در آئينه ى حيات انبيا و امت ها
تفسير على بن ابراهيم قمى در حدود قرن سوم هجرى ، يعنى نزديك به عصر امام حسن عسكرى (عليه السلام) ، به رشته ى تحرير درآمده است .
بزرگان از علماى امت اسلامى و دانشمندان وارسته ، امثال علامه ى طباطبايى صاحب تفسير الميزان ، به اين تفسير اطمينان نموده و بسيارى از مطالب آن را در كتب فقهى و تفسيرى و اخلاقى خود نقل كرده اند .
نويسنده ى تفسير جناب على بن ابراهيم در توضيح آيه ى شريفه ى ( فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَات –بقره ( 2 ) : 37 ) روايتى را از قول پدرش ، از ابن ابى عمير ، از ابان بن عثمان ، از امام ششم (عليه السلام) نقل مى كند كه با توجّه به اينكه كتب رجالى شيعه از قبيل رجال كشى ، جامع الرواة اردبيلى ، قاموس الرجال شوشترى ، معجم الرجال خويى ، سندش را صددرصد معتبر دانسته اند ، نشان دهنده ى مسئله ى نماز در زمان حضرت آدم (عليه السلام) است ، برگردان فارسى روايت تا آنجا كه لازم و نقطه ى شاهد است از نظر عاشقان نماز مى گذرد :
* آدم پس از بيرون آمدن از بهشت و هبوط به زمين ، چهل روز در كوه صفا واقع در نزديك بيت حق اقامت داشت . آن روزها به خاطر دورى از مقام قرب و هبوط از مقام علّم الاسمايى و از دست دادن جوار ملكوت و هجران بهشت و وصال محبوب ، در حالى كه صورت به خاك داشت همچون ابر بهاران سرشك از ديده مى ريخت .
امين وحى از جانب حضرت معبود ـ كه جز لطف و محبّت و احسان و مرحمت به بندگان ندارد ـ بر او نازل شد و سبب ناله ى جگرسوز و دلخراش او را پرسيد . در پاسخ آن فرشته گفت : چرا ناله نكنم و اشك از ديده نبارم ؟ مگر نه اين است كه خداى عزيز مرا به خاطر بى توجّهى به خواسته ى خود از مقام قرب رانده و از جوار رحمت خويش محرومم نموده و مسكنم را در خاك ذلّت و بر غبار مسكنت قرار داده ؟
فرشته ى وحى بدو گفت : به پيشگاه لطف دوست برگرد و وجود خود را به زينت توبه بياراى .
آدم گفت : چگونه توبه كنم و چه سان به سوى حق باز گردم ؟
خداوند مهربان چون اراده ى آدم را بر جبران گذشته راسخ ديد ، قبه اى از نور كه جايگاه بيت را مشخص مى كرد و تابش نورش حدود جغرافيايى حرم را معلوم مى نمود فرو فرستاد و به امين وحى فرمان داد محلّ بيت را نشانه گذارى كند . چون به وسيله ى آن روشنايى ، محلّ بيت و حدود حرم معلوم شد و اين برنامه سامان گرفت ، فرشته ى وحى از آدم خواست آماده شود تا مراسمى را بجا آورده و دست نياز به سوى بى نياز براى بازگشت و توبه بردارد .
پدر آدميان به دستور فرشته ى حق غسل كرد و مُحرم شد و پس از انجام آن مراسم ، روز هشتم ذوالحجه به سرزمين منى رفت و دستور گرفت كه شب را در آنجا بماند .
صبح روز نهم در حالى كه تلبيه مى گفت به عرفات آمد . آفتاب عرفات از ظهر مى گذشت . فرشته ى الهى به او گفت : از ادامه ى تلبيه خوددارى كن و دوباره خود را به غسل بياراى .پس از اينكه نماز عصر را بجاى آورد امين وحى به او گفت : در اين سرزمين به پاى خيز . چون به پا خاست كلماتى را كه از خداوند براى توبه نازل شده بود به آدم تعليم داد .
از اين روايت كه علاوه بر تفسير على بن ابراهيم ، كتابهاى ديگر اسلامى هم آن را نقل كرده اند استفاده مى شود كه حضرت آدم كه اولين انسان از نوع ما بوده كه از جانب حضرت ربّ مأمور به نماز بوده است ، ولى اينكه چگونگى و كيفيّت و شرايط و عدد ركعات و اوقات آن به چه صورت بوده بر ما پوشيده است و دانستن آن هم چندان سودى ندارد . آنچه اهميّت دارد اين است كه آدم براى بجا آوردن نماز مكلّف و مسؤول بوده و آيين وى همراه با حكم نماز بود .
كتاب باارزش بحارالانوار(1) از كتاب پراعتبار تهذيب شيخ طوسى ـ آن فقيه والا و مفسّر بزرگ و محدّث خبيرى كه علامه ى حلّى درباره ى او فرموده است : « من مردى در علم و عمل نظير او نمى شناسم » ـ روايت مى كند كه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :
* به هنگامى كه آدم از دنيا رفت و زمان نمازگزاردن بر او فرا رسيد ، فرزندش هبة اللّه به امين وحى گفت : اى فرستاده ى حق ! پيشقدم شو تا بر جنازه ى آدم نماز گزارده شود . فرشته ى الهى پاسخ داد : خداوند جهان ما را بر به سجده بر پدرت امر كرد ، و هم اكنون در شأن ما نيست كه بر نيكوترين فرزند وى مقدم شويم ، شما بر ما پيشى گير و با پنج تكبير ـ به همان صورت كه بر امت محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) واجب خواهد شد ـ بر جنازه نماز بخوان . از آن پس آن نماز ، واجب شد بر جنازه ى فرزندان وى قبل از دفن ، نماز ميت خوانده شود .
با كمال تأسّف بسيارى از جوامع و امتها از فرهنگ الهى دور شدند و به پرستش بتهاى زنده و مرده دچار آمدند و به سبب نحسىِ شرك و كفر از حقايق الهيّه محروم گشتند و بدتر از هر چيز ، از نماز ، اين فيض عظيم الهى ، بى بهره ماندند . زندگان آن جوامع بى نماز هستند و مرده هايشان بدون بدرقه ى نماز يا دفن مى شوند و يا به آتش مى سوزند .
ادريس و نماز
علامه ى مجلسى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت مى كند :
* به هنگام ورود در شهر كوفه از مسجد سهله ديدن كن و در آن جايگاه مقدّس نماز بگزار و حلّ مشكلات دينى و دنيايى ات را در آن مقام از حضرت بطلب ، زيرا مسجد سهله خانه ى حضرت ادريس است . انسان بزرگوارى كه در آنجا به پيشه ى خياطى مشغول بود و نمازش را در آن جايگاه اقامه مى كرد .
آرى !آن كس كه در آنجا دست نياز به سوى بى نياز بردارد بى جواب نمى ماند و در قيامت در كنار ادريس از مقام بلندى برخوردار خواهد بود و به خاطر عبادت و اظهار نيازمندى در آن مسجد ، از ناراحتى هاى دنيايى و شرّ دشمنان در پناه حق قرار خواهد گرفت.
طبرسى بزرگوار در مجمع البيان حضرت ادريس را از قديمى ترين پيامبران خدا و جدّ پدرى نوح مى داند .
عنايت كنيد كه حضرت ادريس كه قبل از نوح مى زيسته فرهنگش همراه نماز بوده و مكان اقامه ى نمازش چندان مقدّس و مبارك است كه حضرت صادق (عليه السلام)دعاى دعا كننده را در آن مقام مستجاب مى داند .
نوح و نماز
بحار الأنوار ، اين اولين كتاب بى نظير و ارزشمند ، از حضرت باقر (عليه السلام) روايت مى كند :
* پرستش خداى يگانه و اخلاص به پيشگاه او و بى همتا دانستن حق ، كه خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده است اصول آيين نوح بود .
پروردگار بزرگ از نوح و همه ى انبيا پيمان گرفت كه او را فرمان ببرند و از شرك دورى جويند ، و نيز خداى مهربان حضرت نوح را به نماز و امر به معروف و نهى از منكر و رعايت حلال و حرام دعوت كرد.
ابراهيم و نماز
ابراهيم بزرگ ـ كه از او تحت عنوان بت شكن ، قهرمان توحيد ، پدر انبيا ، اوّاه ، حليم ، صالح ، مخلِص ، مخلّص ، موحّد و بيناى ملك و ملكوت ياد مى شود ـ به فرمان حضرت حق ، هاجر و فرزند شيرخواره اش اسماعيل را از شام حركت داد و به دلالت پروردگار راه پيمود تا به جايگاه كعبه رسيد . پس آن طفل شيرخوار و مادرش را بنا به خواست خداوند در آن سرزمين بى آب و علف با مختصرى طعام و پيمانه اى از آب پياده كرد !! سپس از همسر مهربان خداحافظى كرد و اراده ى بازگشت نمود . در اين وقت هاجر دامن ابراهيم را گرفت و عرضه داشت : چرا مى روى و به كجا خواهى رفت ؟ ما را در اين دشت هولناك و زمين بى آب و علف به كه وامى گذارى ؟
ابراهيم التماس هاجر را ناديده گرفت و با آرامشى كه خاصّ عاشقان و اولياى خداست به هاجر فرمود : اينكه تو و اين طفل گرسنه را در اين بيابان مى گذارم فرمان اوست .
هاجر چون اين آهنگ گرم و دلپذير را شنيد به جاى خود بازگشت و در برابر حكم حكيمانه ى حق تسليم شد و پيش خود گفت : اگر ماندن من با اين كودك در اين بيابان وحشتزا فرمان خداست باك ندارم ، زيرا همو حافظ و نگهبان من و كودك من است .
ابراهيم عزيز بازگشت . گو اينكه فراق فرزند كه تنها چراغ زندگى او بود قلبش را سخت مى فشرد ، اما ايمان او به خداوند نيز او را از آن منطق با كمال آرامش و اطمينان دور مى ساخت و در حالى كه مركب به جلو مى راند دست به سوى حق برداشت و چنانكه قرآن مجيد مى فرمايد ، عرضه داشت :
* ( رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَاد غَيْرِ ذِي زَرْع عِندَ بَيْتِكَ الُْمحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ ـ ابراهيم ( 14 ) : 37 )
پروردگارا ! من زن و فرزند خود را در بيابانى خشك و سوزان در كنار خانه ى تو قرار دادم پروردگارا ! براى اين كه نماز به پاى دارند .
ابراهيم بزرگوار به نقل از قرآن مجيد درخواستهاى بسيار مهمى از حضرت حق داشت . خداوند مهربان تمام دعاهاى ابراهيم را اجابت فرمود ، كه از جمله ى درخواستهاى آن مرد بزرگ يكى اين بود :
* ( رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ـ ابراهيم ( 14 ) : 40 )
پروردگارا ! من و فرزندانم را به پادارنده ى نماز قرار ده و درخواست مرا به پيشگاه لطف و عنايتت بپذير .
اسماعيل و نماز
كتاب الهى درباره ى حضرت اسماعيل مى فرمايد :
* ( وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيّاً * وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيّاً ـ مريم: 54 ـ 55 )
اسماعيل را به ياد آر كه داراى اوصاف پسنديده بود : وفادار به پيمان ، فرستاده ى حق ، خبر دهنده اى از حقايق ، و امر كننده زن و فرزند به نماز و زكات ، و بنده اى بود كه خداوند در تمام برنامه ها از او خشنود بود .
اسحاق و يعقوب و انبياى از ذرّيه ى ابراهيم و نماز
در زمينه ى امر حضرت حق به نماز ، به عباد شايسته اش حضرات اسحاق و يعقوب و ساير انبياى از ذرّيه ى ابراهيم در قرآن كريم مى خوانيم :
* ( وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ ـ انبيا : 72 ـ 73 )
ما به ابراهيم ، اسحاق و فرزندزاده اش يعقوب را عطا كرديم و همه را صالح و شايسته و لايق مقام نبوت قرار داديم ، و آنان را به پيشوايى خلق برگزيديم تا مردم را به امر ما هدايت كنند ، و هر كار نيكو از انواع عبادات و خيرات مخصوصاً اقامه ى نماز و اداى زكات را به آنان وحى كرديم ، و اينان براى ما بندگان سربه فرمان بودند .
شعيب و نماز
مردم مَديَن مردمى فاسد و طاغى و ياغى و متجاوز به حقوق حق و خلق بودند . خداوند بزرگ حضرت شعيب را در ميان آنان مبعوث به رسالت فرمود ، تا آنان را از گمراهى و ضلالت نجات دهد . تعاليم ملكوتى و آسمانى شعيب را حضرت حق بدين صورت بيان مى فرمايد :
* ( وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِله غَيْرُهُ وَلاَ تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْر وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْم مُحِيط * وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ * بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ ـ هود ( 11 ) : 84 ـ 86 )
براى هدايت و راهنمايى مردم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم . او به مردم مدين از جانب حضرت حق چنين گفت : اى جامعه ! خداى جهان آفرين را بپرستيد ، زيرا جز او خدايى نيست ، و آنچه را به وسيله ى پيمانه و ترازو به مردم مى فروشيد از آن كم مگذاريد . من خير شما را به شما نشان مى دهم . چرا مى خواهيد از راه تقلب و خيانت به ثروت خود بيفزاييد ؟ من شما را از عذاب روز فراگير مى ترسانم ، هاى اى ملت ! پيمانه را پر بدهيد ، جنس ترازويى را بدون كم گذاشتن به مشترى ارائه كنيد ، و از گناه و تجاوز به حق مردم دست برداريد .
مردم مدين ! بى ترديد آنچه خداوند در سايه ى مقرراتش بر شما حلال دانسته به نفع شماست اگر اهل ايمان هستيد . من قدرت بازداشتن شما را از تجاوز ندارم ، وظيفه من تبليغ برنامه هاى خداست و بس .
تعاليم شعيب ضامن خير دنيا و آخرت مردم بود ، ولى جامعه ى مدين در برابر شعيب و دلسوزيهاى او موضع سختى گرفتند و نخواستند هدايت حق را بپذيرند و دست از هوا و هوس و شهوت و دنياپرستى بردارند . و عجيب اينجاست كه تمام برنامه ها و تعاليم آن بزرگمرد الهى را نتيجه ى نماز شعيب مى دانستند وبه اين معنا علم داشتند كه نماز ، باز دارنده ى نمازگزار از هر فحشا و منكرى است . آنان به شعيب گفتند :
* ( قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ـ هود ( 11 ) : 87 )
اى شعيب ! ما در پرستش معبودهاى پدران خود ثابت قدميم و در برنامه هاى مالى خود آزاد ، و از هر راهى كه بخواهيم ثروت به چنگ مى آوريم و به هر صورت كه اراده كنيم مى فروشيم .
اى شعيب ! به نظر ما آنچه تو را تحريك كرده كه ما را از آيين نياكانمان برگردانى و مسير خريد و فروش ما را عوض كنى نماز توست . به راستى تعجب آور است كه با ما سر ستيزدارى در حالى كه ما تو را مرد بردبار و درستى مى دانيم .
آرى ! نماز رشد دهنده و هدايتگر و بازدارنده از فحشا و منكرات و فساد بود ، اما مردم شهوت پرست مدين نمى خواستند در چنين حصن حصينى داخل شوند و دايره حيات را با اين دژ محكم و حصار مستحكم از شرّ شياطين و خطرات مصون و محفوظ بدارند .
موسى و نماز
حضرت كليم الله كه از انبياى اولوالعزم است ، مورد عنايت خاص حضرت محبوب بود .
ياد آن حضرت و اوصاف حميده ى او در قرآن مجيد زياد آمده است .
او زمانى كه كه به هدايت حضرت حق ، در مسير مدين و مصر به وادى سينا و منطقه ى طور رسيد ، براى اولين بار طنين دلرباى صداى معشوق را بدين گونه شنيد :
* ( يَامُوسَى * إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً ـ طه : 11 ـ 14)
* اى موسى ! من پروردگار تو هستم ، كفش از پاى بيرون كن ( : از همه چيز جز من قطع علاقه نما ) ، چون هم اكنون در وادى مقدسى .
من تو را به مقام شامخ رسالت برگزيده ام ، بنابراين به آنچه به تو وحى مى شود گوش فرا ده :
منم خداى يكتا ، خدايى كه جز من نيست ، پس مرا اطاعت كن و در مسير عبادت من قرار گير و نماز را به خاطر ياد من به پاى دار .
آرى ! نماز كه همراه با شرايط ظاهرى و باطنى اقامه شود ياد حضرت محبوب را در دل زنده مى سازد و حاكميت آن ياد را در اعمال و اخلاق مى گستراند و امنيتى همه جانبه در قلب ايجاد مى كند به طورى كه انسان از شرّ شياطين در مصونيّت الهى مى رود و از بركت آن امنيّت ، سعادت دنيا و آخرت آدمى تضمين مى شود .
* ( أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ـ رعد 28 )
آگاه باشيد ! با ياد خدا دلها آرامش و امنيّت يابد .
چون امنيّت به وسيله ى نماز با شرايط و عبادتِ با حال ، حكومتش را در عرش قلب برقرار كرد ، به هنگام مرگ و سفر به آخرت ، دارنده قلب مطمئن مخاطب به خطاب حضرت حق مى شود و آن وقت ، مردن براى انسان از عسل شيرين تر مى گردد :
* ( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِى * وَادْخُلِي جَنَّتِى ـ فجر 27 ـ 30 )
اى صاحب نفس با آرامش ! به پروردگارت برگرد در حالى كه راضى هستى و از تو خشنودند ، پس در عبادت من وارد شو و به بهشتم درآى .
لقمان و نماز
آن بزرگمرد الهى كه بر اثر تزكيه ى نفس و جهاد فى الله ، از جانب حق وجود با بركتش چشمه ى جوشان حكمت الهى شد ، در سفارشاتش به فرزند خود مى فرمايد :
* ( يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ ـ لقمان 17 )
اى پسرم ! نماز را به پاى دار و در جامعه اقدام به امر به معروف و نهى از منكر كن و در برابر حوادث بردبار و صبور باش ، كه تحمل و صبر در راه ارشاد مردم نشانه اى از عزم ثابت مردم بلند همّت است .
داود و نماز
علّامه مجلسى دانشمند كم نظير شيعه در توضيح آياتى كه در رابطه با حيات با بركت داود است ، رواياتى درباره فضايل و محاسن و كثرت عبادات و مناجات داود ، به خصوص عشقى كه از پيامبر بزرگ به نماز داشت ، نقل مى كند :
* آن حضرت در خانه ى خود محرابهاى متعددى قرار داده بود تا در جاى جاى منزلش نماز اقامه كند .
او اوقاتش را به چهار مرحله تقسيم كرده بود : روزى را براى حلّ مشكلات مردم ، روزى را براى زن و فرزندش ، روزى را براى دعا و مناجات در دل كوهها و كنار دريا ، و روزى را براى انس با محبوب در خلوت منزل و در كنار محراب عبادت .
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : در حالى كه در محراب عبادتش مشغول نماز بود ، خداوند مهربان با وى سخن مى گفت.
سليمان و نماز
كتاب ارزشمند ارشاد ديلمى روايت مى كند :
* لباس سليمان لباسى بس عادى بود ، در حالى كه سلطنت و حكومت و مالى كه در اختيارش بود براى احدى از گذشتگان و آيندگان مقرّر نشد .
او شبهاى خو را به نماز تمام مى كرد ، در حالى كه همچون چشمه جوشان بهارى از ديده اشك مى ريخت . آن حضرت اداره امور معاشش از طريق زحمت بازوى خودش بود .
علماى اهل سنّت در تفسير آيات 30 تا 33 سوره ى ص متمايل به اين معنا شده اند كه سليمان در بازديد از اسبهاى آماده براى جنگ از نماز عصرش غافل شد و به وقت غروب آفتاب متوجّه از دست رفتن نماز گشت و به اين خاطر به غم و غصّه شديدى دچار آمد .
آن گاه خداوند قادر آفتاب را براى او برگرداند تا نماز عصرش را در ظرف معيّن وقتش بجاى آورد !
اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت باقر (عليه السلام) نظر كعب الاحبار و علماى اهل سنّت را مردود دانسته و دامن حيات باعظمت سليمان را در تمام عمر از قضا شدن يك نماز پاك مى دانند .
يونس و نماز
آن عبد شايسته ى حق سالها مردم نينوا را به عبادت حق و دست شستن از شرك و كفر و گناه دعوت كرد ، ولى مردم در برابر تعاليم الهى او تكبر ورزيدند و با وى به مخالفت برخاستند تا جايى كه آن حضرت را از هدايت خود نااميد ساختند ، و آن جناب از حضرت ربّ جهت نابودى قوم نينوا نفرين نمود و سپس آنان را رها كرده و به جايى رفت كه مردم به او دسترسى نداشته باشند .
چون به منطقه بازگشت زندگى مردم را عادى يافت ، معلوم شد جامعه ى نينوا به پيشگاه حق برگشته و عذاب را با قدرت و قوّت توبه از خود دور كرده اند .
پس ، با خشم و غضب منطقه را ترك كرد و چنانكه مى دانيد از ميان امواج دريا در شكم ماهى جاى گرفت . خداوند علت نجاتش را از آن زندان مهلك چنين بيان مى فرمايد :
* ( فَلَوْلاَ أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ـ صافات: 143 ـ 144 )
پس اگر او اهل تسبيح نبود ، هر آينه تا قيامت در شكم ماهى مانده بود .
زكريّا و نماز
قرآن مجيد در باب نماز زكريّا مى فرمايد :
* ( هُنالِكَ دَعا زَكَرِيّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّة طَيِّبَةً اِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ * فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلُى فِى الِْمحرابِ اَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَة مِنَ اللّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصوُراً وَ نَبِيّاً مِنَ الصّالِحينَ ـ آل عمران 38 ـ 39)
در آن هنگام كه زكريّا عنايات حق را نسبت به مريم مشاهده كرد ، عرضه داشت : پروردگارا ! مرا از لطف خويش فرزندانى پاك سرشت عطا فرما ، همانا تو اجابت كننده ى خواسته ى بندگانى .
زكريّا در حالى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود فرشتگان به او بشارت دادند كه همانا خداوند ترا به ولادت يحيى مژده مى دهد ، فرزندى كه به پيامبرى عيسى گواهى خواهد داد و خود نيز در راه هدايت مردم پيشوا و پارساست و نزد پيامبرى از شايشتگان است .
عيسى و نماز
داستان عيسى و مادرش مريم كه داراى مقام عصمت و طهارت بود ، از عجايب مسائل روزگار است .
خداوند مهربان براى نشان دادن قدرت خود ، و براى عبرت ديگران و در جهت هدايت امتها به طور مكرر به واقعه ى عظيمه ى اين پسر و مادرش در قرآن مجيد اشاره فرموده است .
از عجايب حيات عيسى سخن گفتن او در گهواره پس از ساعاتى چند از ولادت است كه در آن گفتار ، حقايق الهيّه را براى مردم بازگو كرد و به خصوص به اين معنا اشاره فرمود كه من مأمور به نمازم :
* ( قالَ اِنّى عَبْدُاللّهِ اتانِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلْنى نَبِيّاً * وَ جَعَلَنى مُبارَكاً اَيْنَما كُنْتُ وَ اَوْصانى بِالصَّلوةِ وَ الزَكوةِ ما دُمْتُ حَيَّاً * وَ بَرّاً بِوالِدَتى وَ لَمْ يَجْعَلَنى جَبّاراً شَقِيّاً * وَ السَّلامُ عَلى يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ اَمُوتُ وَ يَوْمَ اُبْعَثُ حَيّاً ـ مريم 30 ـ 33 )
عيسى در گهواره گفت : همانا من بنده ى خدايم ، به من كتاب آسمانى عنايت شده و به شرف نبوّت آراسته ام و هر كجا باشم براى جهانيان مايه ى بركت و رحمتم . من تا زنده ام دستو دارم نماز را به پاى دارم و زكات مال بپردازم . من مأمورم به مادر نيكى كنم و از شقاوت دورم . سلام حق بر من روزى كه به دنيا آمدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه در قيامت مبعوث مى شوم . .
محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) و نماز
مسائلى كه در باب نماز در آيين رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مطرح است در هيچ فرهنگى مطرح نبوده است .
نماز در اسلام محمّدى حقيقتى جامع و واقعيّتى كامل است كه در پرتو آن انسان به آداب الهى مؤدّب مى شود و طريق رشد و كمال و عرفان و طريقت و عشق و حقيقت را مى پيمايد .
نماز در آيين محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) بال پرقدرتى است كه اگر با شرايط مخصوص به خودش انجام بگيرد ، انسان را تا مقام قرب و وصال محبوب ابدى و معشوق سرمدى پرواز مى دهد .
عارفان عاشق و واصلان كامل مى فرمايند : نماز معجونى است كه حضرت شارع حكيم آن را ترتيب فرموده و به لطف عميم خود تركيب نموده است .
مشخص است كه هر جزء آن مبتنى بر حكمتى ، و مقتضى سرّى و مصلحتى است ، و هويدا و مبرهن است كه افضل اعمال بنى آدم سجده كردن است . چنانكه صريح اخبار و صحيح اعتبار بر آن ناطق و شاهد است ، صادق از آنكه اعضاى سبعه را در آن حال مصلّى بر خاك گذارده و مجمع النّورين كه اشرف جوارح است بر زمين مالد و به زبان نياز به درگاه كريم كارساز بنده نواز نالد .
در حديثى بسيار مهم از قول رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آمده است :
* اِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ : ايَةٌ مُحْكَمَةٌ ، اَوْ فَريضَةٌ عادِلَةٌ ، اَوْ سُنَةٌ قائِمَةٌ...
آيه ى محكمه تفسير به توحيد و معرفة اللّه شده ، و فريضه ى عادله به اخلاق و تزكيه ى نفس معنا گشته ، و سنّت قائمه به فروع شريعت محمّدى تبيين شده است .نماز معجونى است كه اجزاء آن از اين سه علم تركيب گشته و جامعه اى است كه از اين سه رشته دوخته شده و صدفى است كه اين سه لؤلؤ ناياب را در بر دارد و منبعى است كه اين سه چشمه از آن منفجر گردد ، و اين همه در رابطه با نماز اسلام محمّدى است .
اما اشتمال نماز بر توحيد ، آن است كه افتتاح نماز با تكبيرة الاحرام است و مفهوم تكبير ، توحيد ذات و نفى صفات است ، و بلند كردن انگشتان دهگانه كه هر يك دليل و نشانه اى بر صفات جلاليّه و جماليّه است كه انسان به هنگام راه يافتن به نماز بايد متوجّه اين معانى بلند آسمانى و مفاهيم جانانه ى ملكوتى باشد .
اما اشتمال نماز تزكيه ى اخلاق به اين است كه طهارت بر دو نوع است :
طهارت ظاهر از خبائث و احداث ، و طهارت باطن از ذمايم اخلاق . و چنانكه تطهير ظاهر ، شرط صحت نماز است ، همچنان تطهير باطن نيز شرط قبولى اين عبادت الهيّه است .
و اشتمال نماز بر سنّت قائمه از اين جهت است كه نماز اشرف عبادات و افضل طاعات است و در فروع ، هيچ عملى باآن برابرى نمى كند .
آرى ! نماز اسلام محمّدى سراپا آداب الهى و مسائل تربيتى و حقايق ملكوتى و واقعيّات آسمانى است .با چنين نمازى است كه انسان به معراج مربوط به خودش مى رسدو به درياى نور سرمدى متصل مى گردد ، چنانكه در روايات معتبره از قول معصومين عليهم السلام آمده است :
* قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم) : اِذا قامَ العَبْدُ اِلىَ الصَّلواةِ الْمَكْتُوبَةِ مُقْبِلا اِلَى اللّهِ تَعالى بِقَلْبِهِ وَ سَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ اِنْصَرَفَ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْم وَلَدَتْهُ اُمُّهُ .
رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : زمانى كه عبد به نمازهاى واجب برخيزد و با قلب و گوش و چشم به سوى حضرت حق رود ، پس از پايان نماز از گناهانش همچون روز ولادت از مادر بيرون رفته است .
در روايت بسيار مهم ديگر آمده است :
* چون عبد به نماز برخيزد ، حجاب بين او و حق برداشته مى شود و حضرت محبوب با وجه كريم با او روبرو مى گردد . ملائكه از دو طرفش تا انتهاى آسمان صف بسته و با او نماز مى گزارند و دعايش را آمين مى گويند و تمام جوارح و اعضاى بدن و هر آنچه در اطراف اوست تسبيح ميگويند.
در روايات معتبر آمده :
* اَلصَّلوةُ نُورُ الْمُؤْمِنِ .
نماز روشنايى انسان با ايمان است .
* اَلصَّلوةُ نُورٌ.
نماز نور است .
* اَفْضَلُ الْاَعْمالِ بَعْدَ الْايمانِ الصَّلوةُ .
برترين كارها پس از ايمان نماز است .
* اَلصَّلوةُ كَفّاراتٌ لِلْخَطَاءِ .
نماز كفاره ى گناهان است .
* اَلصَّلوةُ مِعْراجُ اُمَتى .
نماز معراج امت من است .
* اَلصَّلوةُ اَوَّلَ وَقْتِها رِضْوانٌ وَ آخِرُها غُفْرانٌ.
نماز اول وقت حشنودى حق ، و آخر وقت آمرزش الهى است .
* عَلَمُ الْايمانِ الصَّلوةُ .
نشانه ى ايمان نماز است .
* اَلْمُصَلّى يُناجى رَبَّهُ .
نمازگزار با پروردگارش مناجات مى كند .
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده :
* چون عبد رو به قبله كند از براى نماز به اخلاص تمام ، و نيت كند و بگويد : « اَللّهُ اَكْبَر » ، بيرون آيد از گناه چنانكه از مادر زاده شده ، و چون بگويد : « اَعُوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم » به هر تار مويى كه بر تن او باشد خداى تعالى ثواب يك سال عبادت در ديوان اعمال او نويسد ، و چون فاتحه و سوره بخواند چنان بوَد كه يك حج و عمره بجا آورده ، و چون ركوع كند و تسبيح بگويد چنان باشد كه به وزن خود زر سرخ صدقه داده باشد و همانند آن است كه تمام كتاب هاى خدا را خوانده باشد ، و چون بگويد : « سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَه » خداوند مهربان به نظر رحمت به وى نگاه كند ، و چون سجده كند و تسبيح گويد حضرت حق ثواب پيامبران روزى او نمايد ، و چون تشهد گويد خداوند او را ثواب صابران دهد ، و چون سلام دهد و فارغ شود خداى كريم درهاى بهشت را به روى او باز كند پس ، از هر درى كه بخواهد ، بى حساب وارد رضوان حق مى شود .
در آيات قرآن مجيد به شخص رسول اسلام امر به نماز شده كه اين امر واجب و لازم متوجه تمام مرد و زن و امت هم هست :
* ( وَ اَقِمِ الصَلوةَ طَرَفَىِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ اِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذّاكِرينَ ـ هود: 114 )
و نماز را در دو طرف روز و نيز در ساعت تاريكى شب به پا دار ، كه البته خوبيهاى شما زشتى و بدكاريتان را نابود مى سازد . اين حقيقت يادآورى است براى يادكنندگان .
* ( أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً ـ اسراء 78 )
نماز را اول زوال آفتاب تا نيمه ى شب بجاآر ، و نماز صبح را نيز بجاى آر كه آن نماز به حقيقت مشهود نظر فرشتگان شب و روز است .
قرآن مجيد به رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) دستور مى دهد كه اهل بيت خود را به نماز امر كن و بر اين مسئله استقامت نما :
* ( وَاْمُرْ اَهْلَكَ بِالصَّلوةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لانَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى1 ـ طه 132)
تو اهل بيت خود را به نماز امر كن و بر اين حقيقت صبور و شكيبا باش . ما از تو روزى كسى را نمى طلبيم ، بلكه به تو و ديگران روزى مى دهيم ، و عاقبت نيكو مخصوص پرهيزكارى و تقواست .
مسئله ى نماز به اندازه اى مهم است كه جداگانه به زنان پيامبر در امر به نماز مى فرمايد :
* ( وَ اَقِمْنَ الصَّلوةَ وَ اتَيْنَ الزَّكوةَ وَ اَطِعْنَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ ـ احزاب 33 )
و « اى زنان رسول من ! » نماز به پا داريد و زكات مال به فقيران دهيد و امر خدا و رسولش را اطاعت كنيد .
امت اسلامى و نماز
نماز از نظر اهميّت و ارزش در حدى است كه حضرت احديت كسى را از آن استثنا نفرموده و نخواسته احدى از بندگانش از اين فيض عظيم و از اين منبع بركت كه سودش ابدى و نفعش در دنيا و آخرت سرمدى است محروم بماند .به همين خاطر همان طور كه به تمام امت هاى قبل از بعثت رسول اسلام امر به نماز فرمود ، فرد فرد مرد و زن و امت اسلام را نيز به اين فريضه ى الهيّه و حقيقت ملكوتيه دعوت كرد و آنان را به انجام اين عمل بزرگ عبادى مأمور فرمود :
* ( فَاَقيموُا الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ كانَتْ عَلَى المُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً ـ نساء 103 )
پس « اى بندگان من و اى امت اسلام ! » نماز را با شرايط لازمش بجاى آوريد ، كه نماز براى اهل ايمان حكمى واجب و فريضه اى لازم و حتمى است .
* ( وَ اَقيموُا الصَّلوةَ وَ اتُواالزَّكوةَ وَ ارْكَعوُا مَعَ الرّاكِعينَ ـ بقره 43 )
و نماز به پاى داريد و زكات بپردازيد و با اهل عبادت خدا را عبادت كنيد .
* ( وَ اَنْ اَقيمُواالصَّلوةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذى اِلَيْهِ تُحْشَروُنَ ـ انعام 72 )
اين كه نماز به پاى داريد و تقواى الهى پيشه كنيد ، و اوست خدايى كه به سويش محشور مى شويد .
* ( حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلوةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتينَ ـ بقره 238 )
بر تمام نمازها بخصوص نماز ميانه ( صبح ياظهر ) محافظت داشته باشيد و به اطاعت از حضرت حق قيام كنيد .
* ( فَاَقيمُوا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّكوةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ ـ حج 78 )
پس نمازبه جاى آوريد و زكات بپردازيد و به حضرت الله چنگ بزنيد كه او مولاى شماست .
* ( وَ اَقيمُوا الصَلوةَ وَ اتُواالزَّكوةَ وَ اَقْرِضُوااللّه قَرْضاً حَسَناً ـ مزمل 20 )
و نماز به پاى بداريد و زكات مال ادا كنيد و به خداوند قرض الحسنه بدهيد .
اين است قسمتى از اوامر حضرت محبوب نسبت به نماز كه نشان مى دهد نماز در پيشگاه او از چه ارزش و اهميتى برخوردار است .اميد است هيچ مرد و زنى در امت اسلام خود را از اين فيض ملكوتى محروم نسازد و در وقت مرگ با دست خالى ازاين سرمايه ابدى به ملاقات حق نرود .
علاقه مندی ها (Bookmarks)