به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مرداد 94 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,046
    سطح
    17
    Points: 1,046, Level: 17
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 58.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 12 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بگید چکارکنم که از این گیجی و حال بد خلاص شم؟

    باسلام.لطفا اگه توحرفام چیزنامربوطی دیدید توجه نکنید زیاد حالم خوب نیست و فکرمیکنم به صحبت با یه مشاور خوب نیاز دارم

    من اخیرا بیمارستان بودم بعدش خونه دوتا ازخواهرام بودم که یکیشون خیلی خوب باهام برخوردنمیکرد علیرغم امکان مالی و..
    یه مشکل روحی عاطفی عشقی هم داشتم که حالمو گرفته با برادر و خواهرم هم درگیری داشتم
    تو یک دور همی فامیلی حضور داشتم که چون هنوز حالم خوب نشده بود به سختی بابقیه حرف میزدم چون از عوارش بیمارستان قسمتی از صورتم ورم داشت و دفرمه بود .و هرچندساعت یکبار یک گوشه میرفتم یکی دوقطره اشک هم میریختم.رفتار و گفتار های گاها نابخردانه که مناسبه شان خودم باشه هم نداشته .
    یکسری هم میخواستن لطف کنن و نشون بدنترحم نمیکنن ولی اونقدر رو میفهمیدم که همینجور که رفتار و حال من خیلی طبیعی نیست اونها هم از ته دلشون برام میسوزه که این ناراحتم میکرد چون رفتارای یک ادم کاملا سالم رو هم ندارم و با شرایطم فقط با تمرین و بردباری شاید بتونم بدستش بیارم

    کاملا گیج هستم.بی حال و انرژِی .میلی به هیچکاری ندارم .سردر گم هستم که چه کاری بکنم .روحیه م خرابه .حتی موسیقی رو بیشتر از چنددقیقه نمیتونم گوش بدم. سردرد دارم و...
    نمیدونم چه کاری هست که برای تغییر روحیه م میتونم انجام بدم که دوباره رفتارهای خواهرامو بی توجهی ها و نفرت هاشون فراموش کنم بخصوص که یکیوشن اخیرا یک حرف خیلی انسان رنجاننده پشت سرهم گفته. همه دور و بری هامو دوست دارن و از من بدشون میان
    نیاز به مشاور دارم که اونو هم فعلا نمیتونم برم چون صبح خیلی زود باید برم نوبت بگیرم.شما بگید چکارکنم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 بهمن 95 [ 21:03]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,733
    سطح
    31
    Points: 2,733, Level: 31
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    47

    تشکرشده 104 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دنیای عکوچگ گرامی پاشو برو روانشناس بعیده اینجا واسه این مشکلات کمکی بهت بکنن داری خودتو خسته میکنی

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مرداد 94 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,046
    سطح
    17
    Points: 1,046, Level: 17
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 58.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 12 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط omidvaar نمایش پست ها
    دنیای عکوچگ گرامی پاشو برو روانشناس بعیده اینجا واسه این مشکلات کمکی بهت بکنن داری خودتو خسته میکنی


    باشه من میرم و دیگه برنمیگردم اینجا ولی فقط میشه بگید چرا شماها جئابمو ندادید و مثل خانوادم بهم مبی محلی کردین؟ شما هم فکر کردید من بد وبی خاصیتم؟ چرا پس بهم نگفتید؟

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 94 [ 01:16]
    تاریخ عضویت
    1392-7-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    2,623
    سطح
    31
    Points: 2,623, Level: 31
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 271 در 111 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام، لطفا بیشتر توضیح بدید. قضیه همون نخواستنه؟؟ بیمارستان برای چی؟ با خواهر برادرا سر چی درگیری دارید؟ قضیه این عاشق شدنا پی در پی چیه؟!

  5. کاربر روبرو از پست مفید Aminn تشکرکرده است .

    دنیای کوچک (یکشنبه 04 مرداد 94)

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1393-8-30
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    10,896
    سطح
    69
    Points: 10,896, Level: 69
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 354
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,179

    تشکرشده 383 در 100 پست

    Rep Power
    43
    Array
    سلام
    من مطمئن نیستم ،ولی فکر کنم شما قبلا هم اینجا تاپیک زدید و الان نام کاربریتونو بخاطر برادرتون عوض کردید. درسته؟
    اگر درسته شما قرار بود برید پیش مشاور و مادرتون هم ببرید پیش روانپزشک چی شد؟ چی کار کردید؟ اصلا به راهنمایی ها توجه کردید یا نه؟
    به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل ------که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

  7. کاربر روبرو از پست مفید اقای نجار تشکرکرده است .

    دنیای کوچک (یکشنبه 04 مرداد 94)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مرداد 94 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,046
    سطح
    17
    Points: 1,046, Level: 17
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 58.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 12 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aminn نمایش پست ها
    سلام، لطفا بیشتر توضیح بدید. قضیه همون نخواستنه؟؟ بیمارستان برای چی؟ با خواهر برادرا سر چی درگیری دارید؟ قضیه این عاشق شدنا پی در پی چیه؟!


    یکبار دیگه یک نفر اینجا چندتا سوال از من پرسید وجوابشو دادم و دیگه نه اون و نه هیچکس جوابی نداد

    من کجا گفتم عاشق پی در پی میشم؟؟؟؟؟ اولا که گفتم تو شش هفته سال چهار پنج مورد بوده که دو سه نفرشون بیشتر رابطه نبوده و بقیه بیشتر برخوردای احساسی کوتاه مدت یا عاشقی مردای متاهل بوده

    بیمارستان بودم خب چون بیمار بودم گفتم که یک بیماری تقریبا ارثی
    دقیقا شبیه اون چیزی که اون خانم گفته تو تاپیکش مادرم تاب دیدن مارو نداره و اینقدر ازم بدگوی میکنه که برادرم منو دشمن خودش میدونه. دقیقا شبیه حرفی که اون خانم زد از 7 سالگی مادرم به من میگفت حسود سر هر موضوعی .درحالیکه اولا در صد درصد موارد اشتباه میکرد و توهم نابود کردن پسرشو داشت به دشت ما و دوما اصلا حسادت نبودن و چیزای دیگه بودن. مثلا برادرم میاد به من اازار میرسونه مادرم خودشو میزنه میگه این حسودی این پسر رو میکنه و... برعکس میگه .

    قضیه همون نخواستن نیست من که یکی یکی مشکلاتمو گفتم یکیش اون بود مگه حرفای تایپ شده رو نمیخونید؟خیلی چیزای دیگم گفتم از بدی حالم

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 94 [ 01:16]
    تاریخ عضویت
    1392-7-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    2,623
    سطح
    31
    Points: 2,623, Level: 31
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 271 در 111 پست

    Rep Power
    30
    Array
    شما که میگید پدرمادرتون پسر دوستن پس خواهرای دیگه تون چرا مشکل زیادی با این قضیه ندارن؟ شاید رفتار خود شما هم مشکل داشته باشه ؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.