به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 خرداد 94 [ 04:35]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    123
    سطح
    2
    Points: 123, Level: 2
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تبعیض خانواده همسرم

    سلام شیش ماهه که با پسرخاله ام عقد کردم دوسال قبل باهم به مدت2ونیم سال نامزد بودیم ولی با مشکلاتی که پیش اومد نامزدیمون بهم خورد بعد ازدوسال دوباره باهم نامزد کردیم وبالاخره عقد کردیماما از وقتی عقد کردیم شوهرم همش از خانواده من ایرادمیگیره و مثلا کارهایی که خانواده زن داداشش برای داداشش میکنن به چشمم می‌کشه تا اینکه یه روز باهم دعوامون شد و تهدید کرد که همه چیو به مامان وبابات میگم منم ترسیدم که بیاد به خانوادم بگه و دوباره باعث بشه نامزدیم بهم یخوره برای اینکه نیاد خونمون رفتم خونشون و ماجرای دعوامون و رفتارایی که باهام میکنه رو به خانوادش گفتم وقتی از بیرون اومد وماجرا رو مامانش بهش گفت نشست جلو خانوادش هرحرفی دلش خواست بهم زد و خیلی تحقیرم کرد وهمه حرفا وسرکوفتایی که این مدا بهم میزد جلو.خانوادش بهم گفت و خیلی خودم وخانوادمو خراب کرد و تو چشم خانوادش سیاه کرد از یعد اونشب مامانش چندبار بهم تیکه انداخته و خیلی بین من وجاریم تبعیض قایل میشن و اون وخانوادش رو خیلی بیشتر احترام میکنن و دوست دارن شب و روز رفتارهای خانواده شوهرم جلو چشممه ودلم میخاد به شوهرم بگم که حرفای تو.وسادگیت باعث شده که حاریمو بیشتر از من بخان واحترام من وخانوادم کم بشه دلم میخاد به شوهرم همه حرفای دلمو بگم و بگم که چقد ازش ناراحتم بگم خانوادش چه برخوردایی باهام میکنن وخانوادمو کوچیک میکنن ولی نمیدونم چطوری بگم که رابطم باشوهرم خراب نشه اخه شوهره من خیلی خانوادشو دوست داره و.من جرات نمیکنم اسمشونو بیارم زود بهم میگه تو.نمک نشناس و بدجنسی اصلا کارهایی که خانوادش باهام میکنن نمیبینه و رفتارهای شوهرم باعث شده خانواده شوهرم اصلا به من وخانوادم اهمیت ندن و جاریم براشون عزیزتر شده بر عکس شوهرم که ایقد ساده س برادرشوهرم خیلی عاقل و زیرکه و بارفتارش باعث شده زنشو وخانوادشو پیش خانواده خودش بالا ببره و عزیز کنه و همش میشینه تعریف زن وخانواده زنشو.میده دورشونو میگیره همش باخانواده زنش اینبراونبر میره و مثل نوکرشون شده ولی شوهره من باحالیکه از برادرش شیش سال بزرگتره ولی یک صدمه عقل ودرایت اون رو.نداره این فکرا دیوونم کرده وشبا تاصبح خوابم نمیبره توروخدا راهنماییم کنید

    - - - Updated - - -

    دلم میخاد شوهره من هم مثل برادرشوهرم با درایت برخوردکنه وعیبهای خانواده منو نیاد به خانوداش بگه یا ناراحتی که از خانواده من داره به اونا نگه به خانوادم احترام بذاره خودمو دوست داشته باشه وبه حرفام اهمیت بده شاید دلیل اینکه برادرشوهرم ایقد به حرفه خانومش هست و ایقد دورشون رو.مبگیره این باشه که زنش ازش دوسال بزرگتره و روش کنترل داره خیلی خیلی رفتارهای تبعیضی خانواده شوهرم و خنگ بازیای شوهرم و زیرکی های برادرشوهرم زوم تاثیرگذاشته طوریکه نه میتونم درس بخونم نه خواب برم ذهنم بدحور درگیرشده و.دلگیرم از شوهرم وخانوادش البته بیشتر شوهرم که با رفتارش باعث این اتفاقا شد دلم میخاد اخلاق شوهرم مثل برادر شوهرم بود که نه ایراد میگیره نه تحقیز میکنه نه حساسه و زنشو وخانواده زنشو.مثل بت میپرسته

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خب رفتی جلوی خونوادش از شوهرت بد گفتی توقع داری نازتم بکشن؟؟؟
    به نظرم باید باسیاست رفتار کنی و یکم تودار باشی، هر حرفیو که نباید زد
    دوستان باتجربه میان بت یاد میدن

  3. کاربر روبرو از پست مفید بارن تشکرکرده است .

    (آسمانی آبی) (دوشنبه 17 فروردین 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 خرداد 94 [ 04:35]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    123
    سطح
    2
    Points: 123, Level: 2
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا کسی راهنماییم نمی کنه؟ توروخدا کمکم کنید دارم از فکر این موضوعها دیوونه میشم دلم میخاد همه حرفارو به شوهرم بگم ولی نمیدونم چطوری بگم که بعدش مثل همیشه منو متهم به نمک نشناسی و بدجنسی نکنه
    لطفا کمکم کنید

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 09 خرداد 94 [ 04:35]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    123
    سطح
    2
    Points: 123, Level: 2
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی نیست راهنماییم کنه خیلی به کمکتون احتیاج دارم

  6. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    ازاده جان سلام

    اشتباه شما این بوده که مثل بچه های مدرسه ای رفتی پیش خانواده همسرت و بدیهاشو گفتی....شاید همسرت اصلا نمیخواسته اونا از این موضوع خبردار بشن...حریم بین شما و همسرت مال شماست...نه مادر و خانواده همسرت....این اولین و بزرگترین اشتباهت......

    دومین اشتباهت ادامه رابطه از زور ترس و خراب نشدن دوباره است....که اصلا کار درست و منطقی نیست....شما یا ایشون رو دوست داری و یا نداری....ادامه زندگی از روی ترس اشتباهه......

    و اگر این زندگی انقدر سسته که با یک گله و گله گذاری بخواد از هم بپاشه، بهش نمیشه گفت زندگی....

    اشتباه بعدی شما امقایسه مدام همسرت با برادرشه (حتی در ذهن خودتم غلطه)

    این همسرته با این شرایط....پس این کارو نکن و کبریت زیر زندگیت نکش.

    تا وقتی انقدر داری مقایسه میکنی نمیتونی همسرت رو با خوبیها و بدیهاش بپذیری.....
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  7. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آذر 93, 11:34
  2. سا ل نو مبارک عیدتان مبارک
    توسط محمدابراهیمی در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 01 فروردین 93, 18:26
  3. من معیارای ازدواجمو گم کردم!!
    توسط hfps در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 05 خرداد 91, 10:02
  4. آیا این عیب منه؟
    توسط yas66 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 01 مرداد 89, 23:50
  5. مهربون بیا تو عیدی بگیر و عیدی بده
    توسط estar7 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 فروردین 88, 11:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.