به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    37
    Array

    شوهرم لباس هاشو برداشت وامروزصبح ازخونه رفت

    سلام
    من حالم اصلاخوب نیست زندگیم داره ازهم می پاشه شوهرم چنددست لباس برداشت ورفت ازخونه تورو خدازودترجوابموبدین

    دیروزبعدازظهرکه ازخواب پاشدم خیلی دلم گرفته بودازاینکه بامامان وخواهرمم ارتباط ندارم احساس تنهایی میککردم گفتم برم بیرون یه دوربزنم بلکه بهتربشم زنگ زدم وبه شوهرم گفتم خیلی عادی وخوب باهاش حرف زدم گفتم دفترچه اتو بردی که بری دکتر؟گفت نه گفتم مرغ ووسایل سوپ رونداریم که برات سوپ بذارم گفت عیب نداره ازش اجازه گرفتم گفت باشه برو بعدتلفن رو قطع کردم دیدم ساعت7شبه تامن برم وبیام حدود9.5-10میشه شایداون بیادخونه ومن هنوزنیومده باشم دوباره بهش زنگ زدم وگفتم شایداین ساعت بیام خیلی بی تفاوت گفت باشه برو من اگه اومدم خونه ونبودی زنگ میزنم میادم دنبالت بهم برخوردباکنایه بهش گفتم خیلی لطف میکنی اونم زودازکوره دررفت سرم دادکشیدوگفت اصلانمیخوام بریم بگیربشین خونه وتلفن بی خداحافظی قطع کرد
    هیچوقت برام تعطیل نمیکنه بارهاقول دادبرام وقت بذاره امااین کارو نکردعیدقول دادکه ماهی 1جمعه تعطیل کنه اماسال 93 داره تموم میشه فقط 1جمعه درکل سال تعطیل کرد میگم کاسبی نیست اجاره میده عیب نداره لااقل گاهی شب هازودتربیادانتظارداشتم دیشب میگفت من ساعت 9میبندم میام دنبالت
    شب اومدخونه بحثمون شد گفت همینی که هست نمیخوای جمع کن برو خونه بابات منم گفتم اینجاخونه منه من جایی نمیرم اون گفت پس من میرم لباس هاشو برداشت که بره من اومدم تواتاق خواب درو بستم که هم صدامون بیرون نره هم جلوشوبگیرم زدتوسروصورتم ازدماغم خون اومدتمام لباسم وسرامیک هارو خون گرفت گفتم الان پشیمون وشرمنده میشه بازم اصراربه رفتن داشت من سرگیجه داشتم میخواست منو تواون حال بذاره بره خیلی به خودم وپدرومادرم فحش داد خیلی همش بهم میگفت دیوونه روانی
    گفت خسته شدم الان جلوموبگیری فرداصبح چی؟گفتم باشه حالانرو من حالم خیلی بده فرداصبح هرکاری خواستی بکن
    گفت به درک الهی امشب بمیری
    دیشب رفتیم دکترکلی سرم وامپول دادن امروزصبح هم بلندشدوهمون لباس هایی که دیشب برداشته بودرو زدزیربغلش ورفت
    من کاری نکردم من فقط گفتم خیلی لطف میکنی حقم این بود؟کل هفته وماه وسال گوشه خونه نشستم اینکه بخاطرم 1ساعت زودترتعطیل کنه توقع زیادیه؟بارهاگفته مغازه هیچ خبری نیست اماهیچوقت نشده 1ساعت زودترتعطیل کنه وبیاد
    بارهاخودش گفت بهت حق میدم امادرعمل هیچ کاری نکرد شوهرم تمام روزهای تعطیل وغیرتعطیل درمغازه اس
    چکارکنم الان یعنی واقعارفت؟

  2. 3 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    M.S.H (پنجشنبه 16 بهمن 93), فرين دخت (سه شنبه 21 بهمن 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    353
    Array
    http://hamsaremankist.blogfa.com
    اینو شروع کن به ترتیب پست هاشو بخون شاید کمک باشه برات

  4. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 17 بهمن 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 بهمن 93), شاپرک 114 (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بخوام خلاصه جوابتو بدم.
    من یه مرد متاهل سی ساله هستم ولی بجرات میتونم بگم از 80% خانوم های متاهل توی سایت همدردی بهتر بلدم نقش یه زن و همسر را ایفا کنم!!!!

    شما یک زن هستید توی نقش خودت باش لطفا پس ظرافت های و ناز و عشوه های زنانه کجاست توی نوشته اصلا دیده نمیشه دفعه قبلی هم گفتم الانم میگم بعدا هم ادامه بدی همینجوری بازم میگم شما فقط باید زن باشی همین!!از قدرت لطافت و احساسی که خداوند در وجودت قرار داره استفاده کن مثل ما مردها نباش لطفا مگه فقط شمایی که توی همچین وضعیتی قرار گرفتی الان وضع بازار خرابه خیلی هم خرابه کارمند باشه خوب بلاخره درامد خودش داره ولی بازاری چی الان خود من از صبح ساعت 6بیدار میشم تا ساعت 7شب یکسرهمغازه هستم حتی جمعه هم میرم سرکار صبح تا ظهر خوب بازار وقتی اینجوری چیکار کنم تازه اجاره هم نمیدم چهب رسه شوهر شما
    الان خوب شد خیالت راحت شد هم دماغت خونی شد هم فحاشی شد هم اینکه لباسشو جمع کرد بنظرت الان وضعیت زندگیت در آرامش هستش؟بسه دیگه تورو خدا این غر زدن ها رو بزارید کنار شوهر شما مرد هستش و منم مرد هستم احساسش را درک میکنم.
    شما متاهلی و صحبت های منو بهتر متوجه میشی راحت بگم یه زن هرچقدرم زیبا باشه و با تناسب اندام خوب ولی بازم بعد چند سال تکراری میشه رابطه این عشق و اخلاق و مهربانی و ناز و عشوه زن هستش که باعث میشه شوهرش مایل به ادامهب رقراری رابطه جنسی به دفعات بیشتری بشه.مرد باید بهونه و دلخوشی داشته باشه برای برگشتن به خانه احساس آرامش کنه اینکه کسی منتظرشه و دوسش داره کسی هست قربون صدقش بره و نازشو بخره و نوازشش بکنه
    تو رو به همون خدایی که میپرستی اخه این چه طرز جواب دادنه پشت تلفن تیکه میندازی بهش و متلک بارش میکنی توقع داری واست چیکار کنه ...............................

    بخدا دلم میسوزه خیلی هم دلم میسوزه بعضی تایپیک ها رو میخونم بعضی زندگی ها و بعضی رفتارهای خانوم های متاهل حیفه زندگی مشترک بخواد بخاطر این مسائل از هم پاشیده بشه و بین زن و مرد فاصله بیوفته

    تنها کس یکه میتونه این زندگی را درست کنه فقط خودتی و بس.انجمن آزاد مشاوره بگیر حرف من یکی که هیچی اصلا مهم نیست حداقل به حرف مدیر و مشاورین گوش بده و زندگیتو بساز

    پ.ن:بانوان محترم لطفا یکم سعی کنید وضعیت بد(مزخرف)اقتصادی که درش وجود داریم را درک کنیم از نظر مردها همانطور که همسر و فرزند اولویت اوله شغل و کسب درامد برای آسایش خانواده و ترقی خود مرد هم اولویت اول محسوب میشه خواهشا غر نزنید بجاش همراهی کنید بلاخره شاید این روزهای کوفتی یکروزی تموم بشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 8 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    moji111 (پنجشنبه 16 بهمن 93), morteza2487 (دوشنبه 14 اردیبهشت 94), paiize (جمعه 17 بهمن 93), TECH (جمعه 17 بهمن 93), کیانا 93 (شنبه 18 بهمن 93), هم آوا (جمعه 17 بهمن 93), بارن (پنجشنبه 16 بهمن 93), شاپرک 114 (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    شاپرک جان،

    این کلیپ بهت کمک می کنه اتفاقی که بینتون افتاده رو تحلیل کنی:

    http://www.hamdardi.net/thread-36735.html#post365193

    با توجه به ویژگی هایی که در تاپیک های گذشته ات، از خودت نوشته بودی، خستگی همسرت ازت قابل درکه. مثلا این تاپیک

    http://www.hamdardi.net/thread-36836.html

    شاپرک زندگیت در یه وضعیت بحرانیه. جای هیچ نوع تاخیری نیست. خیلی سریع باید به خودت برسی و تغییراتی که باید رو در رفتارت اعمال کنی.

    به یه روانشناس بالینی مراجعه کن، و ازش بخواه با شیوه شناخت رفتار درمانی بهت کمک کنه.

    موفق باشی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  8. 7 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 16 بهمن 93), morteza2487 (دوشنبه 14 اردیبهشت 94), کیانا 93 (شنبه 18 بهمن 93), هم آوا (جمعه 17 بهمن 93), اثر راشومون (پنجشنبه 16 بهمن 93), دختر بیخیال (جمعه 17 بهمن 93), شاپرک 114 (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام
    میشل جان من کلیدمرد روگوش کردم شایدباورش سخت باشه براتون اماتواون زمینه مشکلی ندارم شوهرم ازگل خریدن متنفربودچیزی که خودش ازاول گفت اماوقتی بهم گل وهدیه میدادطوری باهاش برخوردمیکردم که دائمابرام گل میخره تمام گل هایی که خریده رو خشک کردم ونگه داشتم وبرام خیلی عزیزهستن یابرای خونه خریدکنه میگم وای چه میوه های خوبی خریدی همش ازکارهاش توجمع تعریف میکنم شوهرم توزمان مجردی هیچ کاری توخونشون نمیکرده اماالان توخونه ظرف میشوره خیلی کمکم میکنه گاهی ناقص میشوره دوتارومیشوره دوتارو نمیشوره امامن هیچی نمیگم فقط تشکرمیکنم تورابطه جنسی اونقدرازش تعریف کردم که فکرمیکنه تودنیابهترین مرده


    - - - Updated - - -

    مشکل من اینه که برام وقت نمیذاره توکل شبانه روز ما5ساعت کنارهم هستیم همش ازکاسبی میناله میگه ازمهرماه واون بحث 5+1 همه چی خوابیده قبول
    6ماه اول سال که خوب بودوباذوق میومدبرام تعریف میکردچرا یه جمعه تعطیل نکرد؟
    خریدتنهامیرم 3ساله که من میوه وشیرینی واجیل عید ولباسهای خودم وخودشو تنهایی میرم میخرم چون وقت نداره
    دکترتنهامیرم
    خب منم حقی دارم تواین زندگی
    بعدعاشوراوتاسوعاکه اجباراتعطیل بوداقابادوستاش رفت بیرون خب همون قم وجمکران رو چرابامن نرفت؟


    - - - Updated - - -

    شوهرم خیلی بددهنی میکنه خیلی زیاداصلارویم نمیشه یکی ازحرفاشواینجابگم
    منم بی تقصیرنیستم قبول دارم ماجفتمون زودازکوره درمیریم هردومون کم طاقتیم
    امروزتوتاپیک اقاارش وقتی طرزبرخوردایشون رو بامسئله باکره گی خانمش خوندم دلم گرفت اصلانتونستم بیشترتوضیح بدم اونجا
    من باکره بودم ودرحضورخودشوهرم دکترمعاینه کردوگواهی دادبعدشوهرم خودش نیم ساعت تنهاموندتواتاق وکلی بادکترحرف زدو48 ساعت بعدازعقدمون بخاطرنوع بکارت من گفت طلاقت میدم یعنی هیچی من ارزش نداشت فقط اون پرده مهم بود؟اونم که داشتم چون نوع خاصی بودبایدتهدیدبه طلاق میشدم چیزی که دست من نبودوخداتووجودم گذاشته بود؟


    - - - Updated - - -

    اقای خاله قزی میشه بیشتربرام توضیح بدین که چرانوشته هام لطافت نداره ومثل مردهامیمونم؟
    واقعادوست دارم بدونم


    - - - Updated - - -

    میشل عزیزتوکلیدمردگفته میشه که مرد رو نکوبیدوالاتوزندگی ماکسی که بیشترکوبیده وله شده من هستم نه شوهرم
    توتاپیک های قبلیم هم گفتم شوهرم حتی محله زندگی مارو که توسرمن میزنه بااینکه اززمان تولدم منو خانوادمومیشناسه
    من شاغل بودم درامدم ازخودش بیشتربودچنان تهمت هایی بهم زدچنان منوزیرپاهاش له کردکه الان شدم یه زن مفلوک بی اعتمادبنفس
    من که اکثرماه هابعنوان کارمندنمونه انتخاب میشدم وسکه جایزه میگرفتم شوهرم چنان ابرویی ازم اونجابردکه باتمام همکارهام قطع رابطه کردم ایکاش سخنرانی کلیدزن هم بودومردهاگوش میکردن

  10. 3 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 16 بهمن 93), بارن (پنجشنبه 16 بهمن 93), دختر بیخیال (جمعه 17 بهمن 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اسفند 94 [ 01:41]
    تاریخ عضویت
    1393-5-09
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,391
    سطح
    20
    Points: 1,391, Level: 20
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شاپرک 114 نمایش پست ها
    ایکاش سخنرانی کلیدزن هم بودومردهاگوش میکردن
    سلام.
    اول هدف اصلیم از زدن این پست این بود که بگم
    کلید زن هم وجود داره از همین دکتر حبشی:
    kelidezan
    امیدوارم مفید باشه

    اما در ادامه بگم که اکثر پست هاتونو خوندم قبلا یه بارم تو یه تاپیک دیگتون پست گذاشته بودم.به نظرم شما خیلی کارهای خوب ، با سیاست و حتی گاهی فداکارانه نسبت به همسر و حتی سایرین انجام دادید اما انگار موقع ناراحتی جوری رفتار میکنید که ارزش زحماتتونو کم میکنید با کنایه زدن.همسرتونم با علاقه زیادی که به شما دارند اما موقع عصبانیت از کنترل خارج میشن حتی یه بارم ازتون خطاب به یک خانم دیگه خوندم:

    اگه کلاهتوقاضی کنی و6سال زندگیتودرنظربگیری میفهمی شوهرت سریه دعوااینطورنشده خودت گفتی ادم کنترل گری هستی وهرچیزی بایدبانظرتوانجام بشه شوهرمن وتو دربرابرمون کوتاه اومدن اماادم هستن وبالاخره یه جایی خسته میشن من کاملاعجزوخستگی شوهرتوازحرفایی که ازش نقل میکنی حس میکنم ایکاش قبل ازاینکه کاربه اینجابکشه کمی بیشترفکرمیکردیم
    پس احتمالا از اول این طور نبودن؟ پس انشاالله امید به برگشتن زندگیتون به حالت قبل هست البته اورژانسی باید مشاور مجرب راهنماییتون کنه مرحله به مرحله مثل تاپیک خانم سوده و ...

    فکر کنم هردوتون موقع دعوا خوبی های هم رو یادتون میره و از کنترل خارج میشید شما با نیش و کنایه زنانه و ایشون با عصبانیت مردانه.
    این که "شب اومدخونه بحثمون شد" رو نفرمودید چی شد که شروع شد.با کنایه ی شما؟موقع گله کردن هم از جنس اون سیاستایی که تو پاراگراف اول پست قبل فرمودین استفاده کردید یا نه؟
    هر دو تون مقصرید انگار اما خب فقط شما الان اقدام کردید برای بهتر کردن رابطه باید یک طرفه طبق توصیه مشاور مجرب عمل کنید و کنترل روی خودتونم بیشتر کنید انشاالله اوضاع بهتر شه.

    این نوع گله کردن ممکنه روی یک مرد بیخیال که همسرش براش مهم نیست اصلا اثر نذاره و محل نزاره اما واکنش همسرتون هرچند اصلا درست نبوده اما شاید از روی سوزشی بوده که ایجاد شده! سوزشی که علتش اینه که با تمام وجود برای خانوادش کار میکنه و حس میکنه زنش این تلاش و وفاداری و ... رو نمیفهمه و همه زحماتش باد هواست.

    شاید لازمه همسرتون روی کنترل رفتار و واکنش مناسب تو شرایط خاص کار کنند و شما هم روی نحوه ی انتقاد و درخواست با سیاست (تو چیزایی مثل خرید و ... با سیاست عمل کردید اما این انتقادتون نه) وگرنه توی همسرداری با توصیفاتی که از خودتون کردید همه کار کردید (و همسرتونم که تا حالا از این موضوع شاکی نبوده که بگه کم گذاشتید) اما وقتی ناراحتید و میخواید گله کنید اونوقت ...

    تازه علت دلخوری های هر کدومتون و واکنش های هر دو تون در زمان حال شاید ریشه در گذشته داره و خیلی خودتون متوجه نیستید و یک روانشناس مجرب باید تو اعماق ذهنتون بگرده دنبال ریشه اش.

    ببخشید زیاد حرف زدم.الان که مشترک شدید انشاالله کارشناسان جواب کارشناسی و درستو میدن.
    خوشبخت باشید

  12. 4 کاربر از پست مفید sehat تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 17 بهمن 93), هم آوا (جمعه 17 بهمن 93), دختر بیخیال (جمعه 17 بهمن 93), شاپرک 114 (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاپرک جون تاپیکای تو خیلیییی منو ناراحت میکنه ... الان واقعا دلم گرفت.
    تو خیلی خوبی. شوهرتم خوبه. بخدا زندگی تو واقعا حیفه که از هم بپاشه.
    شما مشکل دارین، خیلی اذیت شدی این مدت. اما باور کن اساس زندگیتون و شخصیت خودت و همسرت خوبه و مشکلتون چیزی نیست که ی زندگی بخاد بخاطرش از هم بپاشه و به اینجا برسه.
    تاپیکای خیانت و ... رو که خودت خوندی و میدونی چ مشکلاتی توی زندگی ها وجود داره.
    من ب عنوان ی آشنا که نوشته هاتو میخونه ازت خواهش دارم که ی کاری بکن ... بپرس، برو پیش ی مشاور خوب و به حرفاش گوش بده، کارایی که میگه انجام بده. شاپرک تو بایـــــد حرکت کنی. حرکت درست و پیدا من و بعد انجاش بده.

  14. 2 کاربر از پست مفید mina-mina تشکرکرده اند .

    دختر بیخیال (جمعه 17 بهمن 93), شاپرک 114 (جمعه 17 بهمن 93)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 فروردین 04 [ 06:05]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,638
    امتیاز
    46,612
    سطح
    100
    Points: 46,612, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    8,102

    تشکرشده 6,568 در 1,505 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    سلام شاپرک جان
    واقعا ناراحت شدم.آخه دخترخوب چراسرچیزهای کوچیک دعواهای بزرگ درست میکنید.
    به خدااسترس اصلا واست خوب نیست.حال جسمیت چطوره؟

    وقتی پشت تلفن باهاش بحث کردی همونجا تمومش کن.نزاروقتی اومدخونه ادامه پیدا کنه.اینجورمواقع من یه کاری میکنم.
    منتظر میشینم تابیاد وقتی اومدیه لبخند تحویلش میدم اون هم آتیشش خاموش میشه.ومیخنده ومثلا میگه ازدست کارهای تو!!!
    دیگه هم ادامه نمیدیم...
    بایدهمین کارومیکردی.خب همه کاسب کارها همینن.مخصوصا توی این اوضاع اقتصادی همه میخوان بیشتردربیارن پس بایدبیشترکارکنن.
    میدونم سخته وبه تفریح احتیاج داری اما وقتی نمیشه باشوهرت تفریح داشته باشی برنامه های دیگه واسه خودت پیدا کن.
    الان هم زیادبه سوهرت زنگ نزن.بزاریکی دوروز تنها باشه.با اس وزنگ رومخش نرو!!!
    خودش میاد...یه کم بگذره حالش بهترمیشه...

    ببین شاپرک جان وقتی شوهرت زود عصبانی میشه تودیگه نباید مثل اون باشی...باید یکی آب باشه یکی آتیش...
    نمیشه هرودوتون آتیش باشید وزندگی روبسوزونید.
    سعی کن آروم باشی.
    این قهری که شوهرت کرده نتیجه چندوقت بحث وجدله نه یک شب.پس سعی کن بفهمی کجای کاراشتباه کردی!
    میدونم اون هم کم اشتباه نداشته اما فهلا توشروع کن
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  16. 4 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 17 بهمن 93), هم آوا (جمعه 17 بهمن 93), دختر بیخیال (جمعه 17 بهمن 93), شاپرک 114 (جمعه 17 بهمن 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام صبح بخیر
    شوهرم دیشب زنگ زدبهم حالموپرسیدوگفت حاضربشم میاددنبالم شام بریم بیرون.نیم ساعت زودترازهمیشه اومدورفتیم رستورانی که من دوست دارم خوب بودبهم گفت ببخشیدکه دیشب اذیتت کردم منم حرفی نزدم سعی کردم عادی باشم اماته دلم ناراحتم نمیتونم جوری باشم که انگارهیچ اتفاقی نیفتاده البته راجع به بددهنی هاوفحشایی که به پدرم دادحرف زدم هیچ حرفی نداشت بزنه چون من هیچوقت پای خانوادشووسط نمیکشم امااون حتی نمازخوندن ومسجدرفتن پدرمنو به تمسخرمیگیره
    صبح کگه داشت میرفت سرکارگفت میاددنبالم تاعصربریم مبل ببینیم میخوادمبلهامونو عوض کنیم من اینجورمواقع خیلی دلم تغییرومبل های جدیدمیخواداماوقتی همش ازنبودن کاسبی گله میکنه نمیدونم کاردرستی هست یانه؟یه مدته میگه مبل هامونوعوض کنیم منم نه تاییدکرزدم که این کاروبکنیم حتمانه گفتم الان وقتش نیست میذارم به عهده خودش حتمامیتونه ازپسش بربیادکه چنین پیشنهادی میده

    sehat وmina عزیز حرفای شماخیلی به دلم نشست همش سرزنش یانصیحت نبود ازخوبی زندگی ماهم حرف زدین دلگرم شدم ممنونم ازتون
    sehat جون بابت کلیدزن ممنونم دیشب دانلودکردم وداشتم گوش میدادم که شوهرم زنگ زدفقط 20دقیقه اخرش مونده امروزبه شوهرم گفتم گفت که باشه گوش میکنه
    پاییزه جون من پشت تلفن اصلاباهاش بحث نکردم وقتی دادزدوگفت نروبیرون من هیچی نگفتم


    مگه من مشترک ازادنیستم پس چراهیچ کارشناسی به تاپیک من سرنمیزنه؟

  18. 2 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    mina-mina (جمعه 17 بهمن 93), میشل (جمعه 17 بهمن 93)

  19. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دگربار
    برای دریافت راهنمایی بهتره انجمن آزاد تایپی بزنید گرچه بنظرم حیفه از نظرات گرانبهای برخی دوستان که این مراحل را تجربه کردند استفاده کنی

    شاید باورت نشه بهت بگم شخصیت مردها خیلی شبیه هم هستش کاملا شخصیت شوهرت را درک میکنم. هرچی بود تمام شد فراموش کردنش سخته اینو واقعا درک میکنم ولی یادت باشه تو همدردی را داری و از راهنمایی مدیر و مشاور و کاربردها بهره میبری شوهرت دوست داره ولی مهارت های خودش را باید بیشتر بکنه مخصوصا موقع عصبانیت بنظرم روی این موضوع کار کن.
    از من می‌شنوی باهاش برو مبل بخر دوست داره خیلی میخواد جبران کنه لطفا بهش این فرصت را بده.با گوشی هستم سخته بنویسم خلاصه بهت بگم شوهرت تصمیمات هیجانی و آنی میگیره مثل اوایل زندگی مشترک خودم و همسرم دقیقا اینگونه رفتار میکردم ولی شما یک بانو هستید و عاقل همدردی هم هست فکر کنم این بار را باید شما بدوش بکشی لطفا منطقی و عاقلانه تصمیم بگیر و صبر را چاشنی کن از حرکت سینوسی خودداری کن لطفا
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  20. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    هم آوا (جمعه 17 بهمن 93), شاپرک 114 (جمعه 17 بهمن 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.